یادها و خاطره ها
ر بار که افسر عراقی از نوحه خوان سراغ می گرفت قبل از من یکی می گفت همه خواندند...

نوید شاهد ایلام

آزاده عادل صفری فرزند علی محمد
تاریخ تولد : 1339
میزان تحصیلات: دیپلم
مدت اسارت : 10 سال
تاریخ آزادی از اسارت: سی و یکم مردادماه 1369


عنوان خاطره : عشق و زخم 

سال 1366 بود محرم رسیده بود و روزهای سوگواری امام عاشقان نزدیک می شد و تمام آسایشگاه ها خود را برای سینه زنی آماده می کردند ، هر چه روزهای عاشورا و تاسوعا نزدیک تر می شدند، عشق به امام حسین(ع) و یارانش بیشتر گل می کرد و آسایشگاه ما هم بصورت پنهانی مراسم عزاداری برگزار می کرد.نیروهای بعثی تا به سینه زنی و مراسم ما پی می بردند با چوب و چماق به جانمان می افتادند .
در یکی از روزهای سوگواری که در مداحی و نوحه خوانی بودیم ناگهان بعثی ها بر سرمان ریختند .اما اینبار دنبال نوحه خوان که بنده بودم بودند. 
افسر عراقی گفت چه کسی نوحه خوانده؟ خواستم بگویم من که یکی جواب داد همه بودیم و با کابل سیاه بعثی ها بی رحمانه بر سرش فرود آمد.و سرش زخمی شد هر بار که افسر عراقی از نوحه خوان سراغ می گرفت قبل از من یکی می گفت همه خواندند! اما سربازی که از پشت پنجره مرا دیده بود به من اشاره کرد و گفت خودم دیدم همین بود! 
افسر عراقی دیگر مهلت نداد و با شلاق ضربه ای به فکم زد.
بعد از کتک خوردن و رفتن بعثی ها بچه ها به دلداریم پرداختند اما من به عشق امام حسین (ع) تن خون آلود و پیراهن چسبیده به گوشت و خون را تحمل می کردم. 



منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده