دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۲
نوید شاهد - حسن ثامري فرزند شهید"عبدالحسين ثامری" خاطره‌ای از پدر شهیدش نقل می‌کند که بیانگر آخرین روز دیدار با پدرش می‌باشد. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید عبدالحسين ثامري دوم فروردين1325 ، در شهرستان آبادان به دنيا آمد .پدرش محمد، در شركت نفت كار ميكرد و مادرش سعده نام داشت. وی به استخدام آموزش و پرورش آبادان درآمد. ازدواج كرد و صاحب دو پسر و يك دختر شد. دوم مهر1359 ، در حالیکه عازم ماموریت بود در حملات موشکی به آموزش و پرورش آبادان در محل کارش به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي همان شهرستان واقع است.

متن خاطره:

پدرم عاشق خدمت به مردم بود هر کس از او کمکی می خواست دریغ نمی کرد در خانواده شخصی نیز با توجه به اینکه حقوق بالایی نداشت اما برادرش که دارای زن و بچه بود و متاسفانه بیکار شده بود را نیز تحت پوشش قرار داده بود .

آخرین دیداری که با او داشتیم اینگونه بود که پدرم گفت:« دوستم باید برای ماموریت به اهواز برود اما متاسفانه دچار مشکل شده است و از من خواسته بجایش بروم

یکدفعه مادرم مثل برق از سر جایش پرید که نه می دانی که جنگ است و راهها بسیار ناامن هستند. اما او خونسرد در حالیکه استکان چای را به لبانش نزدیک می کرد گفت:« نگران نباش هر چه خواست خدا باشد» 

خواهرم که بسیار وابسته به پدرم بود رفت توی حیاط وقتی برای بدرقه پدرم آمدیم دیدم او سوار موتور شده و پایین نمی آمد پدرم گفت:« دخترم بیا پایین باید سرکار بروم»

 اما او با چشمانی اشک آلود گفت:«نه بابا نمی خوام بری»

 و پدر این بار گفت:« اگر بیای پایین سریع می روم و می آیم بعد با هم می رویم و برای مدرسه ات خرید می کنیم .»

خواهرم با چشمهای اشکیش خندید و سرش را به علامت رضات تکان داد و پایین آمد. او ما را بوسید و خداحافظی کرد و سوار موتورش شد مادرم در حیاط را برایش باز کرد از در که گذشت برگشت و نگاهی به ما کرد و گفت:« بچه ها مواظب خودتان و مادرتان باشید»

 و رفت ساعاتی گذشت و خبری آمد که هنوز بدترین خبر زندگیم می دانم .پدر در محل کارش  در حالیکه عازم ماموریت بود مورد حملات موشکی عراقی ها قرار گرفت و به شهادت رسید نمی دانم گرچه الان خودم صاحب فرزند هستم و سالها از آنروز می گذرد اما هنوز آخرین نگاه پدر را به خاطر دارم هنوز آن صدای زنگ و پریشان شدن مادرم که می دانست این زنگ پیام دردناکی را به همراه دارد در ذهنم نقش بسته .نمی دانم اگر چه خجالت می کشم بگویم اما دوست دارم خوانندگان سایت نوید شاهد بدانند هنوزم دلتنگ دیدار پدر می باشم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده