زندگی نامه شهید عیسی رشیدی در سالروز شهادتش
شهيد عيسى رشيدى درنوزدهم مهرماه سال هزارو سيصدو چهل وهشت درخانواده اى مذهبى درروستاى گركان شراء(خنداب) اراك متولد شدودردامن خانواده شريفو مذهبى با آدابواحكام اسلامى وتكليف آشنا شدو ازبچگى داراى تعصب دينى ومذهبى بودو همواره دركارهايش خدا را درنظرداشت.وقتى كه به سن هفت سالگى رسيددردبستان روستاى گركان ثبت نام كردو تحصيلات ابتدايى را درهمين روستا گذراند و دركاركشاورزى و سايرامور به پدرش كمك مى كرد و پس از پايان تحصيلات ابتدايى ، جهت ادامه تحصيلات راهنمايى به مدرسه حمزه سيد الشهداء اناج مراجعه نمود و درآنجا ضمن ادامه تحصيل با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى همكارى مى كردو تعليمات نظامى وآموزشى را گذراند.
شهيد رشيدى پس از گذراندن تحصيلات راهنمايى جهت ادامه تحصيل به اراك مراجعه نمود و اين انسان وارسته بسيار جوان كامل و وظيفه شناسى شده بود . يكى از دوستانش نقل مى كند : يك روز شهيد رشيدى به منزل محصلى ما مراجعه نمود و يك هندوانه به همراه داشت ، از او سئوال كرديم ، چرا هندوانه خريده اى و همراه خودت آورده اى ، ايشان بيان كرد كه شما هم مثل من محصل هستيد و در آمدى نداريد و من كه پيش شما آمده ام نبايد دست خالى بياييم .
شهيد رشيدى پس از گذراندن اول دبيرستان در سال 1364 با رضايت گرفتن از پدر و مادر براى اولين بار درجبهه حضور پيدا نمود و در سال 1365 كه رژيم بعثى عراق حملات هوايى و زمينى خود را به ميهن اسلاميمان افزوده بود . با پدر و مادر صحبت كرد كه اكنون جبهه اسلام به من نياز دارد و اگر بنا باشد من شهيد شوم در بمباران شهرها هم شهيد مى شوم چه بهتر كه به خط مقدم جبهه حضور پيدا كنم و مردانه با دشمن اسلام بجنگم . وقتى شهيد رشيدى به جبهه نبرد حضور پيدا كرد مدت يك هفته با فرماند هان در تماس بود تا وى را به خط مقدم بفرستند و به وى سمت پرتاب نارنجك داده شد و در عمليات كربلاى 5 در محل شلمچه به شهادت رسيد .
تاريخ شهادت وى 13/11/1365 مى باشد .
وصیت نامه شهید رشیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند. (امام خمینی)
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
با عرض آخرین سلامی که خدمت تمامی ملت مسلمان و رزمنده ایران وصیتنامه خود را آغاز می کنم.
پدرم، مادرم ،برادرانم و خواهرانم ! وصیت من وصیت تمامی شهداست که از اوایل جنگ تا کنون به ثبت تاریخ رسانیده اند و این هم یکی از آن وصیت نامه هاست.
من به عنوان پسر کوچک و حقیر شما به شما توصیه می کنم که همیشه پشتوانه انقلاب باشید یک لحظه از دیانت خود غافل نباشید و ای کاش که من هزاران جان داشتم تا هزاران بار به جبهه بیایم دررکاب اسلام بجنگم
اگر خداوند تعالی شهادت قبول کند از شما خواستارم که در عزای من برای امام حسین(ع) گریه کنید زیرا که گریه در مرگ من برای امام حسین(ع) مانند نمکی است که در غذا ریخته می شود و لذتهای خاصی به آن غذا می بخشد . پس مرگ مرا در سوگ امام حسین (ع)گریه کنید. زیرا کسی نبود برای امام حسین(ع) عزاداری مفصلی بگیرد. خواهرانم در عزای من با صدای بلند گریه نکنید که زینب نتوانست در عزای برادرش گریه کند .پدرم و مادرم از تمامی شماها طلب حلالیت می کنم و امیدوارم که مرا ببخشید محل دفن مرا هر کجا که شما زندگی می کنید تعیین کنید اگر تصمیم داشتید که در روستا زندگی کنید مرا در قبرستان جدید روستا دنف کنید و اگر تصمیم بر آن شد که در تهران زندگی کنید مرا در بهشت زهرا دفن کنید. و نیز از شما تقاضا می کنم که در شبهای جمعه برای من فاتحه بگویید و انشاء الله که به کربا رفتید عوض من هم زیارت کنید.
دیگر عرضی ندارم انشاء الله که همیشه در راه حق باشید و از امام خمینی اطاعت کنید که ما پیروزیم .
اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان امیرالمومنین علی ولی الله
مورخ 65/11/4
با کمال احترام عیسی رشیدی
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات