وصیت نامه شهید حسین شمسی
شنبه, ۱۶ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۰۱
راستى چه نيرويى است كه اين مردم را اينكونه به سوى جبهه مى كشد؟ آن هم كسانى كه خانوادهاى آنها از لحاظ مالى در وضع خيلى بدى نان شب نيز محتاجند هستند، و چگونه از جان و مال و فرزند خود گذشته و در راه خدا ايثار مى كنند و حماسه ها مى آفرينند و صحنه هاى كربلا را تكرار مى كنند ...
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی ؛شهید حسین شمسی در چهاردهم مهر 1338، در شهرستان خمین دیده به جهان گشود. پدرش علی، نفت فروش بود. و مادرش حمیده نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر 1360، با سمت فرماندهی تیپ مهاباد، در قلعه شمشیر نوسود توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سینه و پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.


بسم الله الرحمن الرحیم
هر كس نفس ناطقه‌ء خود را از گناه و بد كارى پاك كند به يقين رستگار خواهد بود

اين نامه را از داخل سنگر مى نويسم، در حالى كه در مورخه‌ء 23/3/60بر اثر حمله اى كه به تپه ها شد تعدادى از نيرو هاى عراق كشته و زخمى شدند. اين نامه را در حالى مينويسم كه همه برادران در كنار همديگر با صميميت و برادرى مشغول انجام وظيفه هستند چه برادرانى كه از سپاه چه كسانى كه از بسيج اعزام گرديدند
راستى چه نيرويى است كه اين مردم را اينكونه به سوى جبهه مى كشد؟  آن هم كسانى كه خانوادهاى آنها از لحاظ مالى در وضع خيلى بدى نان شب نيز محتاجند هستند، و چگونه از جان و مال و فرزند خود گذشته و در راه خدا ايثار مى كنند و حماسه ها مى آفرينند و صحنه هاى كربلا را تكرار مى كنند.
و وقتى انسان چهره هاى پيرمردانى كه به جبهه گسيل مى گردند مى نگرد به ياد حبيب ابن مظاهر مى افتد و چون جوانانى مانند على اكبر امام حسين كه هر آن در انتظار شهادت به سر مى برند ديگر تمام مسائل دنيوى را فراموش مى كند .اين نامه را از آن جهت مى نويسم كه هر ان در انتظار مرگ بسر مى برم و شايد آخرين نامه و ديگر ديدارى با هم نداشته باشيم فقط در اين لحظات اگر خدا خواست ...
پدرم مرا ببخش كه از تو خداحافظى نكردم چون نديدمت و بر اثر كار و عجله نتوانستم ...
اگر انسان پيوسته آخرت را و خدا را در نظر داشته باشد مرتكب عمل خلاف نمى شود و تمام سختي ها را به خاطر دين حاضر است تحمل كند. مادرم مرا ببخش كه نتوانستم زحمات خستگى ناپذير تو را جبران كنم و خواهران و برادران واقوام مرا ببخشيد و حلالم كنيد اگر بى احترامى به شما كردم، چون مى خواهم اگر كشته شدم با خيال راحت از بين بروم.
از شما مى خواهم چنان‌ زينب رسالت شهيدان را به گردن بريد و هرگز فكر خود را تسليم ضد انقلاب نكنيد، و گوش به تبليغ ضد انقلاب ندهيد چون با كمى فكر حداقل به ماهيت اينها بعد از پيروزى انقلاب پى خواهيد برد و هر روز حرف آنها را نزنيد و به روحانيت توهين نكنيد فكر كنيد كه يك طلبه چگونه ساليان دراز با يك پول كم آن هم از مردم ساليان دراز در داخل حجره هاى نمناك براى اسلام زحمت ميكشد و بهتر از هر كس ديگر از مسايل اسلام سر در مى آورد تابرسد به منى كه هر روز در فكر زندگيم هستم نكند به مقام شامخ روحانيت توهين كنيد. ما حاضريم به خاطر روحانيت به ويژه امام سر بدهيم هميشه گوش به فرمان ولايت فقيه باشيد.
و به هيچ كس ديگر گوش ندهيد خيلى ها هستند كه هنوز معناى اين انقلاب را درك نكردند ما هنوز نميدانيم چه كار كرده ايم و خدا ميداند چه كار كرديم هر روز ضد انقلاب از داخل براى ما مسئله مى آفرينند و ابر قدرت ها هر روز عليه ما توطئه مى چينند خود اين بيانگر ماهيت راستين اين انقلاب است
والسلام                                    
پسر شما حسين شمسی                 
1360/3/28

اين نامه را از داخل سنگر مى نويسم
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده