سه‌شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۵۸
نوید شاهد - به مناسبت شهادت شهید "صفرعلی زارعی" از شهدای استان مرکزی در هشت سال دفاع مقدس است که زندگینامه ایشان را برای مخاطبین خود منتشر نموده ایم.
نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمد زارعی سال۱۳۳۷در روستای خلیل آباد از توابع شهرستان خمین با زمزمه مترنم اذان چشم در چشم آفتاب دوخت وقدم به سرای خاک نهاد ودر دامان پر از مهر و عطوفت و آغوشی پراز عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام پرورش یافت وایام شورانگیز کودکی را در کوچه پس کوچه‌های روستا پشت سر گذاشت.
برگی از زندگی نامه  شهید صفرعلی زارعی

محمد تنها پسر و فرزند ارشد پدری نابینا ومادری مریض حال بود كم كم بزرگ شد و به سن هفت سالگي رسید و اين موقعي بود كه مي بايست به مدرسه برود ولي فقر شديد و ستم خوانين آن روزگار مانع از تحصيل او شده و او از مدرسه محروم گشت از همان دوران كودكي به کارگری و كار در مزرعه اهالی وارباب وخان روستا مشغول شد ودرمکتب خانه روستا به یادگیری علوم قرآنی در نزد ملای روستا پرداخت.

برای شکفتن باید جوانه زد ،نهال شد و به ثمر نشست روزهای شاد و رنگارنگ کودکی و نوجوانی محمد با کار و تلاش وکمک به معاش خانواده در دفتر ایام گذشت و محمد به حرفه سنگ کاری وگچکاری روی آورد و در حرفه خود استاد شدوحالا دیگر برای خودش معماری به نام بود وهرکجای کشور که میشد از شمال تا جنوب از غرب تا شرق برای کار می‌رفت ودر نهایت به تهران رفت وبرای خود اسم و رسمی به هم زده بود و همه از غیرت ورشادتهایش داستانها میگفتند تا اینکه در سال ۵۴ دختری از جنس اعتقاداتش که از سادات وذریه حضرت زهرا سلام الله بودند را برگزید وپیمان زناشویی بست که ماحصل این ازدواج فرخنده تولد پسرش احمدرضا در سال ۵۸ و دو دوردانه دخترش نسرین وسمیه در سال‌های ۶۰ و۶۱ شد.

کم کم نسیم خوش انقلاب وزیدن گرفت کشوردر بحبوحه انقلابی عظیم می‌رفت تا آخرین ریشه های فساد وتباهی را از باغ خزان رسیده میهن برکنده ونظام الهی و آسمانی را بنیان نهد وشهیدمحمد زارعی همدوش وهمصدا با امت اسلامی با شرکت در تظاهرات و راهپیمایی های ضد رژیم وپخش اعلامیه های حضرت امام به همراه شهید شهید طاهر گرامی و شهید محمد فلاحی ودیگر دوستان وهمشهریانش دین خود را به اسلام و انقلاب ادا نمود.

شهید محمد زارعی با شروع جنگ دیگر آرام و قرار نداشت تصمیم گرفته بود به جبهه اعزام شود وداشتن سه فرزند کوچک و شیرخوارو تنهایی همسر ونابینایی پدرو مادر بیمارش نتوانست مانعش شوند و مشتاقانه برای اعزام به جبهه ثبت نام کردتا به خیل عاشقان گردان روح الله لشگر ۱۷علی‌ابن ابی طالب (ع) پیوست و پس از مدتی که در مناطق مختلف عملیاتی بود نهایتاً در منطقه عملیاتی محرم در عین خوش شهادت را بهترین و زیباترین معامله با خدا دانست ودرتاریخ ۱۶ آبان ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

 
 
 منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
احمد رضا زارعی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۲
1
1
سلام و ممنون از زحمات شما بنده فرزند شهید زارعی هستم اطلاعات کمی اشتباه می‌باشد لطفاً اصلاح بفرمایید اینکه متولد 37 بودند ودر هفده سالگی ازدواج وهمسری از سادات حسینی برگذیدند ومادرش اگر گنگ به معنای لال باشد چنین نبود کمی زبانش میگرفت و از کودکی یک سمت بدنش کمی لمس بود و البته دستش هم شامل میشد و سال 60 ابتدا رفتند جنگ وسمت غرب کشور بودند وبعد از مدتی در همان سال بار دوم رفتن ودر جنوب مسولیت تدارکات گردان را به وی می‌دهند وبعد از مرخصی چند روزه برگشت که به خاطر شرکت در عملیات قبول نکردند مسوولیت تدارکات گردان روح الله را و گفته بود من آمدم بجنگم ودر عملیات محرم شرکت وآرپی جی زن بود و بعد از شهادت پدرش وقتیکه روی پیکر ر سید شروع به وجب کردن شهید مود و وقتی که دستش در وجب هشتم به صورت شهید رسید دست به صورت شهید کشید و و گفت که خود پسرم هست وقتی حاضرین و اعضای معراج شهدا در خمین دلیل این کار پدر شهید را پرسیدن به آنها گفت من چشم نداشتم او را ببینم آرزو داشتم بزرگ شدنش را ببینم و وقتی که ایشان خواب بودند همیشه او را اندازه می کردم و بزرگ شدنش را اینطور حس میکردم
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده