چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۳
نوید شاهد - شهید محمد تبرته‌فراهانی در وصیتنامه اش می نویسد: «بارها شنیدیم که آرزوی دامادی مرا داشتی؛ اینک مراسم عروسی مرا در حجله سنگر و اگر خدا لیاقت به من دهد، عروسِ شهادت را نیز در بر خواهم گرفت.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمد تبرته‌فراهانی دهمین روز از بهار سال 1346 به دنیا آمد، اهل روستای تبرته استان مرکزی بود، خانواده برای تربیت اسلامی او تلاش وافری انجام دادند و او در سایه زحمات آنان، انسانی وارسته و متین پرورش یافت. محمد روزهای کودکی و نوجوانی را پشت سر نگذاشته بود که پدرش را از دست داد؛ برای همین دشواری‌های زندگی‌اش بیشتر شد و این اتفاق، موجب شد موفق به ادامه تحصیل نشود و برای اداره زندگی شغل پدری، یعنی کشاورزی را در پیش گرفت.

علی‌رغم سختی‌های زندگی در فصل زمستان که از حجم کارش کاسته می‌شد، به عنوان نیروی بسیجی لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع) عازم جبهه ‌شد. او در عنفوان جوانی برای دفاع از کیان ایران اسلامی به میدان رزم شتافت و همر‌اه بسیجیان جان‌ بر کف با دشمنان اسلام مبارزه نمود. محمد، سرانجام بعد از نبردی شجاعانه در نهمین روز از دی ماه سال 1364 در سن هجده سالگی در منطقه جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به گردن و سرش به فیض شهادت نائل ‌آمد. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.

مادر جان بارها شنیدیم که آرزوی دامادی مرا داشتی

متن وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْوَاتًا بَلْ اَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

درود بر امام خمینی رهبر شیعیان عالم بشریت و مرد تقوی که مقصود حزب‌الله می‌باشد.

خداوندا، دوست دارم و از تو می‌خواهم که اگر شهادت نصیب حقیر شد، مانند رهبرمان امام حسین(ع) شهید شوم؛ دوست دارم تشنه باشم و در خاک و خون بغلتم. چون عملیات در نزدیکی کربلا است و امام حسین(ع) هم در گرما می‌جنگید و تشنه، شهید شد.

رزمندگان دلیر و جان بر کف اسلام و قرآن، در هنگام عملیات همان طور که حضرت علی(ع) می‌فرماید، همیشه چشم خود را به دشمن بیندازید. برادران، همیشه با خودتان در رزم عهد ببندید، اگر نیروی دشمن را دیدید، هدفتان الله باشد.

اینک چند کلمه با خانواده‌ام دارم که با خواسته‌هایم روحم را شاد فرمایند.

سخنی با مادرم

مادر جان، حقت را بر من حلال کن. به خدا قسم، می‌خواستم نزدم باشی. مادرم، همان‌ طوری که ایمان و اعتقاد کامل داری که من هدیه‌ای بودم، خدا اینک مرا به پیشگاه خود فراخواند و هنگام نماز، رزمندگان را دعا کنید و بگو خدایا قربانی مرا هم قبول فرما!

بارها شنیدیم که آرزوی دامادی مرا داشتی؛ اینک مراسم عروسی مرا در حجله سنگر و اگر خدا لیاقت به من دهد، عروسِ شهادت را نیز در بر خواهم گرفت.

سخنی با برادرانم

برادران عزیزم، امکان دارد که دیگر شما را نبینم؛ از شما می‌خواهم که ایمانتان را قوی سازید و در راهی که به ایمان کامل و آگاهی برگزیده‌اید، سعی و جدیت نمایید و به هدف مقدستان برسید و سنگرها را خالی نگذارید و اسلحه ما را شماها به دست بگیرید و ثابت قدم در راه امام عزیز باشید.

سخنی با خواهرانم

خواهران گرامی، شما را هم به خدا می‌سپارم و امیدوارم که توجه به حجاب داشته باشید و به احکام خدا با احترام نگاه کنید و به حلال و حرام توجه کنید و در راه خدا تلاش‌کنید و از کوچک و بزرگ طلب عفو می‌کنم و در آخر شما را به کلام مولا علی(ع) سفارش می‌کنم که «اُوصِیکُم بِتَقْوَی اللهِ وَنَظْمِ اَمْرِکُمْ». هر کس مسلح به سلاح تقوی شد هیچ قدرتی یارای مقاومت ندارد.

 

دستنوشته شهید

مادر جان بارها شنیدیم که آرزوی دامادی مرا داشتی

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده