خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (43)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «برادر روحانی يکی از جبهه هائی را که امام زمان به آنجا آمده بود نام برد. می گفت فرماندهان عملياتی گروه ها در يکی از سنگرها بودند بعد از دعای سمات و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

مقر تبريزی ها

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "نصرالله ايمانی" یکم فروردین سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. سال 1356 به سربازی رفت و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 20 اردیبهشت سال 1362 در اثر اصابت خمپاره‌ به شهادت رسيد.

متن خاطره روزنوشت:
امروز 22 اسفند به شوش رفتیم. و ياد اولين روز هويزه در دلم زنده شد. من در تيپ امام سجاد، گردان شهيد مدنی و گروهان شهيد دانشجو بودم.در نزديکی های عصر، يکی از برادران روحانی آمد و برايمان چند دقيقه ای سخن گفت.

امام زمان با شال عزا در میان رزمندگان
برادر روحانی يکی از جبهه هائی را که امام زمان به آنجا آمده بود نام برد. می گفت «فرماندهان عملياتی گروه ها در يکی از سنگرها بودند بعد از دعای سمات دعای توسل خواندند يک مرتبه سنگر روشن می شود يکی از برادران فرياد می زند امام را ديدم. بله امام زمان را می بيند که لباس سياه به تن دارد. زير گلويش پارچه سبزی بسته بعد به سر و صورت تمام بچه ها دست می کشد و می گويد سلام مرا به تمام رزمندگان برسانيد و بگوييد شما پيروزيد امام خمينی عزيزتان را دعا کنيد. شما پيروزيد و اين جنگ به نفع شماست.» مجلس با حالی بود. بچه ها زياد گريه می کردند.

زيارت مزار حضرت دانيال پيغمبر
بعد از تمام شدن جلسه با چند نفر ديگر به زيارت دانيال پيغمبر رفتيم و زيارت کرديم. بعد نماز مغرب و عشا خوانديم. بين دو نماز برادر روحانی می گفت عزيزانم به هوش باشيد که تمام کارهايتان برای خدا باشد تا به منتهای سعادت انسانی برسيد. بعد از نماز در اتاق همان چند نفری که بوديم دعای توسل خوانديم. برادر سيروس دعا می خواند مجلس خوبی داشتيم.


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده