گفت‌وگو با همسر شهید مدافع حرم که در شب یلدا آسمانی شد
چهارشنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۳
ریحانه قرقانی می‌گوید: «معنای شب یلدا برایم قبل شهادت امیرآقا، یک دقیقه بیشتر انتظار وصل به یار بود. اما اکنون فقط یک معنا دارد! یک دقیقه بیشتر دلتنگی برای یار.»

نوید شاهد: شب چله به‌عنوان بلندترین شب سال، برای ما ایرانی‌ها پر از خاطره است؛ از زمان کودکی که انشای شب یلدا می‌نوشتیم تا جمع شدن فامیل، پهن شدن سفره و تزیین انارِ شب یلدا و گوش سپردن  به شعر و قصه زیر کرسی. اما بلندترین شب سال برای خانواده شهدا تعبیر دیگری دارد. به ویژه آنان که عزیزانشان در چنین شبی راه آسمان را پیش گرفتند. به همین مناسبت خبرنگار نوید شاهد به پای حرف دل ریحانه قرقانی همسر شهید مدافع حریم اهل‌بیت(ع) «امیر سیاوش شاه عنایتی» نشست که ماحصل آن را می‌خوانید.

شب یلدا یعنی یک دقیقه بیشتر دلتنگی برای همسر شهیدم

الگو قرار دادن ائمه نتیجه شهادت او در راه دفاع از حرم اهل بیت‌(ع)

همسر شهید مدافع حرم «امیر سیاوش شاه عنایتی» ابتدا همسر خود را معرفی کرد و درباره ویژگی‌های اخلاقی این شهید بزرگوار گفت: «امیر سیاوش شاه عنایتی» متولد پانزدهم خردادماه سال ۱۳۶۷ بود. او تکاور بود و در نیروی دریایی سپاه پاسداران خدمت می‌کرد. فردی متدین، عاشق اهل بیت(ع)، مقید به مسائل اخلاقی، مهربان و دلسوز مردم، وفادار به خانواده بود. وی سال‌ها افتخار خادمی امام زاده علی اکبر چیذر و هیئت «رایه العباس» را داشت. نتیجه الگو قرار دادن ائمه شهادت او در راه پاسداری از ساحت مقدس حضرت زینب(س) در سوریه و در دیار عشاق (شهر حلب) بود.

وی افزود: از ویژگی‌های بارز امیرآقا، افزون بر مهربانی و حسن خلق، صبوری، ساده زیستی، یاری هم‌نوعان بود. همانطور که گفتم او محب حقیقی اهل بیت (ع) بود و برایش فرقی نداشت افراد از چه قشر و گروه یا چه اعتقاد و مسلکی باشند. همیشه سعی می‌کرد علاوه بر اینکه ظاهرش در خور عشاق خاندان پیامبر باشد، در باطن نیز در همین مسیر طی الطریق داشته باشد. برای مثال می‌توانم از پس‌انداز و به کارگیری تمام حقوقش برای «محرم» و «دایرکردن چای‌خانه» برای اباعبدالله(ع) یاد کنم. آن روزها به این دلیل که ملزومات چای خانه رو فراهم کرده بودند، حتی پول برای خرید یک آب معدنی برای من نداشت. همیشه می‌گفت: «برای این خاندان باید با همه وجود و توان خرج کرد و محاسبه در این وادی بی معناست، چون این خاندان برای لطف و کرمشون حسابگری ندارند.» همسرم پیرو این ولایت بود، تا جایی که بهترین خاطره‌اش از دوران خدمت در سپاه پاسداران دیدار رهبر فرهیخته انقلاب اسلامی (آقای خامنه‌ای) در محل خدمتش بود.

ریحانه قرقانی بیان کرد: ویژگی دیگر شهید عدم بی‌تفاوتی به مشکلات دیگران بود و تا جایی که در توان داشت، کمک‌رسان مردم بود. حتی اگر در حد یک مشاوره یا شنیدن درد و دل مردم بود.

حیا و متانتش زبانزد تمام آشنایان بود

همسر شهید «امیر سیاوش شاه عنایتی» به یکی از خاص‌ترین ویژگی‌های اخلاقی همسرش اشاره کرد و توضیح داد: همسرم حلال و حرام براش بسیار حائز اهمیت بود و در کنار تلاش و کوششی که برای امرار معاش و رشد و ترقی خانواده داشت، خیلی محتاط بود و دقت فراوان داشت تا کسب روزی حلال نتیجه زحماتش باشد.

این بانوی صبور در ادامه گفت: علاوه بر تمام این خصلت‌ها یک ویژگی بود که برای تمام آشنایان زبان‌زد بود و آن حیا و متانتی بود که در همان برخورد نخست از رفتارش هویدا بود. به یاد دارم تا آخرین دیدار مادرم با ایشان، مثل روز نخست هنگام احوال پرسی سر به زیر با چهره‌ای گلگون پاسخگو بود و از آنجا که مادرم علاقه وافری به ایشان داشتند با دست کشیدن به روی صورت امیرآقا باعث شدت گرفتن این سرخی صورت می‌شدند.

وی افزود: امیرآقا سعی می‌کردند به چهره نامحرم نگاه نکنند تا جایی که بارها متوجه عبور من از کنارشان در خیابان نشده بود و من ناچار بودم با او تماس بگیرم تا کنارم بیاید.

همچنین روی «مسئله‌ حجاب» حساس بود و به من می‌گفتند: «چادر شما به همه دنیا ارزش دارد و من احترام زیادی برای این پوشش قائل هستم.» او در وصیت خودش قبل از شروع عملیات از خانم‌ها خواسته است تا با چادر در تشییع جنازه‌اش شرکت کنند.

از دوازده ‌ماه سال، فقط «محرم» برایش معنا داشت

ریحانه قرقانی درباره شغل همسرش و روزمرگی‌هایش اظهار کرد: او در جزیره فارور خدمت می‌کرد، چند روزی در ماه به مأموریت های برون مرزی می‌رفت. مقصدش بیشتر ملل آفریقایی و منطقه آسیای شرقی بود. مابقی روزهایش را در تهران سپری می‌کرد. شب‌ها بیشتر وقت خود را با هم می‌گذراندیم و تا پاسی از شب برای شروع زندگی مشترکمان برنامه‌ریزی می‌کردیم. این ماه آخر حضورش در کنارم ساعت‌ها پشت ویترین مغازه‌ها به انتخاب وسایل زندگیمان می‌گذشت. تهران که بود در هیئت‌ها حضور فعال داشت. به خاطر دارم در طول سال انتظار رسیدن ماه محرم از مشغولیات ذهنش بود؛ گویی از دوازده ‌ماه سال فقط همان یک‌ماه برایشان معنا داشت.

انجام وظیفه و خدمت در راه خدا هدف هست نه شهادت

ریحانه قرقانی درباره رویای شهادتی که همسرش همیشه در ذهن داشت گفت: امیرآقا همیشه از رویای شهادت با من صحبت می‌کرد. البته یادآور می‌شد که «انجام وظیفه و خدمت در راه خدا هدف هست نه شهادت»، شهادت را «روزی» و «نتیجه این طی‌الطریق در مسیر الی‌الله» و «اخلاص در هدف» تعبیر می‌کرد.

وی افزود: با ظهور داعش و علنی شدن دشمنی این گروه که لعنت خدا بر آن‌ها باد، تمام فکر او اعزام به سوریه و قلبش مشتاق وصل به حماسه زینبی شده بود. امیر آقا مرد ماندن نبود وقتی حرم در خطر بود، وقتی پای ناموس خدا در میان بود.

امیرآقا باید در دنیایی بزرگ تر نفس می‌کشید

همسر شهید مدافع حرم درباره رضایت قلبی‌اش برای اعزام همسرش به سوریه توضیح داد: من  مطمئن بودم امیر آقا این مسیر را خواهد رفت. یک طرف عشق و محبت به مردی بود که وجودم به وجودش وصل بود، یک طرف عشق حضرت زینب(س) و خاندان اباعبدالله(ع) بود. من می‌دانستم در این وادی بازنده‌ام و در مقابل این عشق حرفی برای گفتن ندارم. درسته که تسلیم بودم اما تصور اینکه به این زودی و در ماه ‌اول شروع زندگی مشترکم رقم بخورد خیلی سخت بود. از او خواستم کمی فرصت زندگی مشترک کنار هم را بدهد بعد به رفتن به این مسیر پرخطر فکر کند، اما دلش کنده شده بود دیگه متعلق به صاحب اصلیش بود. باید می‌رفت چون دنیا برایش کوچک شده بود. امیرآقا باید در دنیایی بزرگ تر نفس می‌کشید.

نحوه شنیدن خبر شهادت در شب یلدا

ریحانه قرقانی در ادامه به آخرین صحبت‌هایش با همسرش اشاره کرد و درباره شنیدن نحوه شهادتش بیان کرد: دو روز قبل از شهادتش با من تماس گرفت. ازم خواست که حلالش کنم. بغضی که ته صدایش احساس می‌کردم، دلم را از جا کنده بود. تا شب یلدایی که خبر شهادتش را شنیدم. پاهایم روی زمین نبود. به قدری آشفته و پریشان حال بودم که پدرم متوجه شده بود اما ترجیح داده بود در سکوت به احوالات من احترام بگذارد.

وی ادامه داد: شب یلدا بود و قرار بود خانواده‌ها شب نشینی داشته باشند. مادرم بساط ملزومات پذیرایی شب یلدا را مهیا کرده بود که درب منزل باز شد. پدرم ، برادرانم، خواهرم به همراه تعدادی از اقوام وارد شدند. با دیدن چشمان به خون نشسته پدرم و خواهرم پی‌بردم باید منتظر خبر ناگواری باشم. داشتم در ذهن دنبال بیمار یا سالخورده‌ای می‌گشتم که ناگهان برادرم از من پرسید از امیر خبر داری؟ گفتم: «بله! دو روز پیش صحبت کردیم خوب بود حالش! خداروشکر.» برادرم توی چشمانم نگاه کرد و گفت: «امیر مجروح شده.» متحیر از شنیدن کلامی که شنیدم گفتم: «امیر؟!» خواهرم نتوانست بیشتر از این خودش رو حفظ کند و با گریه فریاد زد: «امیر شهید شده.» صداها توی گوشم می‌پیچید و تکرار می‌شد و بعد از آن چیزی نفهمیدم. از هوش رفتم، چشمانم را که باز کردم پدرم را با چشمانی اشک بار بالای سرم دیدم و با گریه گفت: «حالا می‌فهمم دلیل بیقراری و آشفتگی این چند روز تو چی بود.»

وی ادامه داد: از آخرین دیدار ما سال‌ها می‌گذرد اما هنوز مثل نخستین روز برایم تازه است و کهنه نمی‌شود. هنوز آخرین نقطه‌ای که از امیر خداحافظی کردم برام مزین به قدم‌های پر صلابت امیر است و تصویرش میان تابوت توی معراج هیچوقت برام خاک گرفته نمی‌شود. من این غبار را هر روز از چهره وداعمان می‌گیرم تا برایم مقدس‌ترین عهد زندگیم پررنگ بماند.

بعد از کوچ امیر، البته جسمش (چون شهدا زنده اند! زنده‌تر از ما! بلکه ما مرده‌ایم و حیات حقیقی از آن شهداست!) روزگار خیلی سخت سپری شد. اما خوشبختی امیر آرزوی من بود. حالا خوشبخت‌ترین است. سر سفره ارباب بی‌کفنمان اباعبدالله الحسین(ع) ارتزاق می‌کند و در جوار امیرالمؤمنین(ع) راه تعالی رو طی می‌کند. دلخوش به همین هستم و دلتنگی‌های خودم رو با این ذکر التیام می‌بخشم.

ریحانه قرقانی افزود: زندگی بعد از امیر خیلی متفاوت از گذشته شد. در یک لحظه رنگ و بوی زندگی تغییر کرد، همیشه حتی تصور ندیدن همسرم و نشنیدن صدای او و اینکه دیگر هرگز پیامی از همسرم به دستم نخواهد رسید، من را مستأصل و بی‌قرار می‌کرد. بارها و بارها شهادت امیر را در خواب دیده بودم و همان خواب، روزهای متمادی مرا آشفته می‌کرد. حال در جایی قرار گرفته‌ام که آن تصورات و خواب‌های آشفته، به واقعیت تبدیل شده، و من ناگزیر به ادامه مسیر هستم. من طعم دوری هنگام مأمورت‌های همسرم را چشیده بودم که خیلی سخت بود اما امید دیدن دوباره وی، به من قدرت تحمل دوری و انتظار را می‌داد.

این همسر عاشق درباره درد دوری و دلتنگی خود می‌گوید: دلم خوش به آن شوق دیدار دوباره بود اما حال طعم دلتنگی و دوران انتظاری را به درازای همه عمر تجربه می‌کنم. حضور و کمک‌هایش را حس می‌کنم، با او درد و دل می‌کنم، اما در حسرت شنیدن صدایش خواهم ماند. گویی همیشه در مصائب زندگی‌ام او را می‌بینم که کنارم ایستاده، در واقع اگر روزی ابرقدرت و مرد زندگیت بود، همچنان مرد زندگیت هست اما تکیه‌ گاه غائب و نامرئی زندگی. دلتنگی واژه سنگینی برای انسان است اما خوشبختی همسر، آرامش و تسکین دهنده آلام زن خواهد بود. خوشحالم از اینکه همسرم خوشبخت شد، چه چیز بالاتر از مجاورت و همنشینی با سرور و سالار جوانان اهل جنت(ع)، این دلدادگی به اباعبدالله الحسین(ع) مبارکش باد.

ریحانه قرقانی درباره سختی‌ شب‌های یلدا که در نبود همسرش می‌گذرد گفت: شب یلدا یک دقیقه بیشتر خندیدن، بیشتر خوشبخت بودن، یک دقیقه بیشتر نفس کشیدن در کنار عزیزان بودن، پر از لحظات عاشقی، لبخند ناشی از دیدن ظرف انار سرخه دانه شده، لبوی دست پخت مادر، قرآن زیبای میان دستان پدر،  زنده شدن امید با دیدن لبخند مهربان آنها بود. قبل شهادت معنای یک دقیقه بیشتر انتظار وصل به یار بود. اما!...اکنون فقط یک معنا دارد! «یک دقیقه بیشتر دلتنگی برای یار»

 

گفت‌وگو از آرزو رسولی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده