نوید شاهد- مادر شهیدان والامقام «حسن و عبدالعظیم ژاله» از استان خوزستان در سن 86 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۰۳۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰
نوید شاهد- عبدالرضا فرجیان مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان در پیامی به امیر سرتیپ دوم حمزه بیدادی فرمانده قرارگاه جنوب غرب ارتش، فرارسیدن ۲۹ فروردین و روز ارتش را تبریک گفت.
کد خبر: ۵۰۳۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۸
نوید شاهد-«به خوبی بخاطر دارم بعد از شهادت اسماعیل پسر بچهای میآمد خانه پدری اسماعیل و قرآن میخواند.
همیشه در صحبتهایش می گفت: «اسماعیل پدرم بود.»
بعدها معلوم شد او بچه یتیمی بود که اسماعیل بخشی از درآمدش را صرف خانواده آنها میکرد...» در ادامه خاطرهای از دوست شهید «اسماعیل لجم اورک» را بخوانید
کد خبر: ۵۰۳۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۷
نوید شاهد- «در آخرین اعزام مادرم از او پرسید: «پسرم کجا می روی؟» مثل همیشه محکم و قاطع جواب داد: «مادر یا زیارت یا شهادت...» مادرم آرام گفت: «قبول باشد پسرم» مادر با این پاسخش همه چیز را دریافت و سرانجام در عملیات والفجر هشت ایشان به آرزوی خود یعنی شهادت رسید...» در ادامه خاطرهای از برادر شهید «محمد مهدی عیدی زاده» را بخوانید
کد خبر: ۵۰۳۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۸
نوید شاهد- «بار آخر که شهید عازم بود چهره اش نورانیت خاصی داشت دلم لرزید اصرار کردم که این بار نرود اما او رو به من کرد، گفت: «خانم این بار باید بروم چون امام حسین (ع) به خوابم آمد و فرمود غلامرضا من منتظرت هستم که بیایی و با هم نماز بخوانیم آیا تو راضی می شوی که در نماز جماعت به امامت سید الشهدا (ع) شرکت نکنم؟» در ادامه خاطرهای از همسر شهید «غلامرضا غفوری بنوتی» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۸
نوید شاهد-« شب که خوابیدم در عالم رویا فرزند شهیدم را دیدم که در کنار حضرت فاطمه (س)در یک باغ مجلل و با شکوه ایستاده است. به کنارش رفتم و ایشان رو به من گفت:« یا حضرت فاطمه نام فرزند من حسن بود و نام فرزند تو هم حسن است در فکر پسرت نباش زیرا من حسن و حسینم را در راه خدا فدا کردم و تو محمد حسن خود را. پسر تو نزد من است و به او از حوریان بهشتی داده ایم.» در ادامه خاطرهای از مادر شهید « محمد حسن عطار روشن» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
نوید شاهد- «در راه به باغی رسیدم و برای رفع خستگی کنار دیوار نشستم تا استراحتی کنم. ناگهان فردی را دیدم که از باغ خارج شد و به من گفت:«شما بدون اجازه نباید اینجا می نشستید.» من با تعجب پرسیدم:«شما کی هستید؟چرا اجازه نمی دهید تا استراحت کنم؟» جوان گفت:«من احمد هستم پسر مشهدی محمدرضا خواجوی من و محمد رضا مکاری مقدم مسئول این باغ هستیم و شما تا امضا نکرده اید نمی توانید در اینجا استراحت کنید.» در ادامه خاطرهای از مادر شهید «مجید کعبی» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
نوید شاهد-« بسیار به نمازش اهمیت می داد و در نماز از خود بی خود می شد. در مناجات از همه چیز فارغ بود بارها اتفاق می افتاد که نماز می خواند و من وارد می شدم نمازش که تمام می شد او را صدا می کردم ولی جوابی نمی داد می رفتم و می دیدم که دستها را بالا برده و در حالت عجیبی است رنگ به چهره نداشت می ترسیدم ولی خجالت می کشیدم او را از این حالت بیرون بیاورم. چند دقیقه صبر می کردم تا به خود بیاید او را صدا می کردم و او پاسخم می داد می پرسیدم:«می دانی چند بار صدایت کردم ؟»در ادامه خاطرهای از همسر شهید «روح الله کریمی» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
نوید شاهد- شهید اسماعیل لجم اورک بيست وهفتم شهريور 1337 ،درروستاي رمه چر از توابع شهرستان ايذه به دنيا آمد و سوم اسفند 1362، درجزيره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. سایت نوید شاهد خوزستان کلیپی از زندگینامه این شهید جاویدالاثر را برای علاقه مندان به حوزه ایثار و شهادت منتشر می کند.
کد خبر: ۵۰۳۵۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان؛
نوید شاهد- مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان گفت: این جشنواره با هدف ترویج و تحکیم فرهنگ پایداری، ایثار، شهادت، رشادت و از خودگذشتگی شهدای دانش آموز و فرهنگی آموزش و پرورش به نسل آینده برگزار می شود.
کد خبر: ۵۰۳۵۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
استاندار خوزستان؛
نوید شاهد-قاسم سلیمانی دشتکی استاندار خوزستان در بازدید از موزه دفاع مقدس خوزستان گفت: موزه دفاع مقدس خوزستان باید سرآمد و گل سرسبد موزههای کشور باشد چرا که قدم به قدم خاک و جغرافیای این استان بوی ایثار، جهاد و شهادت می دهد.
کد خبر: ۵۰۳۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد-« فرمانده گردان شهید عبدالحمید صالح نژاد با اطلاع از وضعیت خاص ایشان سعی کرد او را به شهر بازگرداند ولی مسعو راضی نشد حتی بیشترین و سنگین ترین تمرینها و ساعتها پیاده روی و دویدن با آن پای مجروح هم او را باز پای در نیاورد. هیچ گله و شکایتی نمی کرد هیچ بهانه ای برای برگرداندنش به شهر وجود نداشت بلکه آن تمرینها ایشان را در چشم برادران رزمنده و فرمانده هان گردان عزیزتر کرد.» در ادامه خاطرهای از برادر شهید «مسعود گرگ زاده» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
نوید شاهد- « وقتی سبب توقفم را در آن محل متوجه شد سریعا شمع موتورش را باز کرد و اصرار داشت آن را بپذیرم. هر چه گفتم که خودش به آن نیاز دارد، به خرجش نرفت و مرتب می گفت:« نیاز شما از من بیشتر است من همین نزدیکی کار دارم.»به ناچار قبول کردم و گفتم:« پس کی و کجا آن را به تو بدهم.» تبسمی زیبا به لبش نقش بست و گفت:«یکی دو روز دیگر به جبهه می روم اگر دیگر برنگشتم به نیت من شمعی بر مزارم روشن کن.» در ادامه خاطرهای از دوست شهید «مصطفی معیری» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
نوید شاهد-« آخرین بار که به مرخصی آمد جیپ فرماندهی را در محل تدارکات سپاه دزفول گذاشته بود و با پای پیاده به منزل آمد قصد بازگشت که کرد با هم سوار موتور شدیم تا او را به تدارکات سپاه برسانیم در راه گفت:«بیا یک عکس یادگاری از من بگیر شاید شهید شدم. من از این حرف دلم لرزید...» در ادامه خاطرهای از هم رزم شهید «احمد لیاقتی راد» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
نوید شاهد- «شهید محمدرضا محمد نسب که برای مراسم تشیع پیکرهای پاک شهدا از جبهه دارخوین به شوشتر آمده بود در پیشاپیش انبوه جمعیت دیده می شد در حالیکه علم حضرت اباالفضل العباس (ع)را بغل گرفته و تا گلزار شهدا یعنی مقام مبارک صاحب الزمان (عج) حمل می کرد. او نذر کرده بود که علم را حمل کند در پاسخ آن حضرت عباس (ع)او را به کاروان شهادت برساند...» در ادامه خاطرهای از برادر شهید «محمدرضا محمد نسب » را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
نوید شاهد - «صدایش کردم و گفتم: «مقدسیان، چرا دو کوله پشتی داری؟» لبخندی زد و با تواضع گفت: «این کوله پشتی پر از موشک و خرج آر پی جی هفت است و کوله پشتی دیگر وسایل امداد.» با تعجب گفتم: «آخر ما نفهمیدیم که تو آر پی جی زن هستی یا امدادگر...» در ادامه خاطرهای از «یداله صبور» همرزم شهید «محمد حسن مقدسیان» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد- با گریه گفت: «باز هم من از قافله عقب ماندم چرا من شهید نمی شوم» دستم را روی شانه اش گذاشتم ولی نمی دانستم چه بگویم که کمی از این درد و ناراحتی اش کم شود سرش را بالا آورد به من نگاه کرد و ادامه داد: «این نشانه ناپاکی من است. اگر پاک بودم من هم شهید می شدم...» در ادامه خاطرهای از «محمد انصاری زاده» همرزم شهید «محمد تقی مرتب» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد - «آقا سید، شما چرا؟ مگر نمی دانید که من با دوستان شهید عهد بسته ام که به آنها ملحق شوم من مدتهاست که دست از زندگی دنیوی کشیده ام، من باید به دوستانم بپیوندم.» بعد از این سخنان بغض آلود گریه امانش نداد...» در ادامه خاطرهای از «سید ابراهیم زینتی» دوست شهید «غلامرضا مظفری» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
نوید شاهد - «با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، به خرمشهر رفت و پس از چند روز به گروه چریکی سردار شهید دکتر مصطفی چمران پیوست و در یک عملیات رزمی پس از حماسه آفرینی فراوان چند ساعتی به اسارت دشمن بعثی درآمد ولی موفق به فرار گردید...» در ادامه خاطرهای از خانواده شهید «قربانعلی موری بازفتی» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد-« قبل از عملیات کربلای چهار، او را در بهشت آباد اهواز دیدم که در محل ورودی ایستاده بود و به مزار منور شهدا می نگریست و می گریست ،چند دقیقه ای در کنارش بودم که ناگهان گفت:«ببین دوستان و همرزمان ما به شهادت رسیدند و ما ماندیم.» صدایش گرفته بود و اشکهایش جاری، مصلحت ندیدم بیشتر بمانم و مزاحم حال خوش او باشم ،خداحافظی کردم و از او جدا شدم....» در ادامه خاطره ای از «صیهود حزبازاده» همرزم شهید «علی گازرپور» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳