اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین امام سجاد است».

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه:

خانواده امام سجاد

پدر ارجمند امام سجاد علیه السلام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و مادر بزرگوارشان شهربانو، دختر آخرین پادشاه ساسانی، می باشد که پس از ولادت فرزندش با فاصله ای بسیار اندک جهان را بدرود گفت. حضرت زین العابدین در دو سال پایانی دوران حکومت جدّشان، حضرت علی علیه السلام به دنیا آمدند.

عبادات و ویژگیهای امام زین العابدین(ع)

امام باقر علیه السلام می فرمایند: پدرم علی بن الحسین علیه السلام هرگز نعمتی از خدا را یاد نمی کردند مگر آن که برای شکر آن نعمت، خدا را سجده می کردند، ... و نیز هر گاه حق تعالی شرّی را از ایشان دفع می کرد که از آن بیم داشتند و یا مکر مکر کننده ای را دور می گرداند سجده می نمودند و همچنین بعد از فارغ شدن از نماز واجب و یا اصلاح میان دو کس برای شکر این توفیق سجده می کردند و در جمیع مواضع، سجود آن حضرت به چشم می خورد و به این سبب آن حضرت را «سجّاد» می گفتند.

امام سجاد علیه السلام در امر عبادت و مناجات با حضرت حق از همگان پیشی گرفته بود، چندان که مورد سوال و حتی اعتراض خاندان و یاران خویش قرار می گرفت.

امام علیه السلام در هنگام ادای فریضه نماز، چنان خوف خدا سراسر وجودش را فرا می گرفت که تمام اعضای بدنش می لرزید و چون وارد نماز می شد چنان خشک و بی حرکت می ایستاد که جز آنچه باد از لباسشان تکان می داد دیگر حرکتی از او مشاهده نمی شد. امام باقر علیه السلام عبادت پدرش را چنین توصیف می کنند: «پدرم در نماز قیامی داشتند چون قیام بنده ای ذلیل در پیشگاه سلطانی با شکوه و با هیبت، و نماز او چنان می نمود که نماز وداع است و گویی برای همیشه با آن خداحافظی می کند».

بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبانگاه از لطف و بخشش مردی ناشناس بهره مند می شدند که هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت. پس از آن بود که آن مرد ناشناس دیگر به سراغ آنان نیامد و دانستند آن امدادگر ناشناس، حضرت زین العابدین علیه السلام است.

 

زُهَری یکی از معاصران امام علیه السلام می گوید: «شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که آرد و هیزم بر پشت داشت و آن را برای فقیران می برد. گفتم: ای پسر رسول خدا، این چیست؟ حضرت فرمودند: سفری در پیش دارم و توشه آن را آماده کرده ام تا در جای امنی بگذارم. به امام گفتم: اجازه دهید من آن بار را حمل کنم؛ چراکه شأن شما بالاتر از این است، حضرت قبول نکردند و سپس فرمودند: من شأن خود را از حمل باری که در سفر از هلاک شدن نجاتم دهد و ورودم به مقصد را نیکو گرداند، برتر نمی دانم».

 

اَصْمعی یکی از اصحاب امام سجاد می گوید: «در شبی مهتابی اطراف خانه خدا طواف می کردم. صدای زیبا و غم انگیزی گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب صدا رفتم تا این که جوانی را دیدم که دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات می کند: ای پروردگار من، چشم های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی پس از دیگری سر به افق مغرب گذاشته و از دیده ها پنهان گردیده و تو خداوند زنده و قیّومی هستی که هرگز خواب تو را فرا نمی گیرد. در این دل شب پادشاهان درِ قصرهای خود را بسته و نگهبان گمارده اند و تنها دری که برای نیازمندان گشوده است درِ خانه توست و من اکنون، با تهی دستی به درگاه تو امید بسته ام...». اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین امام سجاد است».

 

عفو و گذشت امام

روزی امام سجاد علیه السلام از منزل خارج شد. مردی به او رسید و ناگهان شروع به ناسزا گفتن به امام کرد. همراهان امام خواستند، جوابش را بگویند، ولی آن حضرت فرمود: «رهایش کنید». سپس رو به آن مرد کرد و فرمود: «آیا حاجتی داری تا به تو کمک کنیم؟» آن مرد شرمنده شد و اظهار پشیمانی کرد و سرش را پایین انداخت. آن گاه امام دستور داد هزار درهم به او بدهند. آن مرد در حالی که برمی گشت می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستی».

پناهگاه اهل مدینه

در ماجرای واقعه حرّه که شامیان به مدینه هجوم بردند بسیاری از خانواده ها، همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد علیه السلام فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه شام، در امنیت و سلامت به سر می بردند و از تعرّض شامیان در امان بودند. در برخی از منابع آمده است که زمانی که سپاه یزید قصد مدینه کرد تا جان و مال و ناموس اهل مدینه را مورد تعرض قرار دهد، علی بن الحسین علیه السلام چهارصد تن را در میان خانه خود پناه داد و تا زمان برگشت سپاه و خروج آنها از مدینه از این چهارصد نفر پذیرایی می کرد.

انگیزه های قتل امام

دستگاه اموی با گذشت زمان به شیوه های مبارزاتی امام سجاد علیه السلام پی برد و دریافت که ادامه حیات امام با شرایط و اوضاع زمامداری آنها نمی سازد. لذا تصمیم به قتل حضرت گرفتند. به طور کلی می توان چهار عامل مهم را انگیزه دستگاه حاکم از قتل امام برشمرد:

1. وسعت نفوذ امام. در طول 35 سال بعد از واقعه کربلا، امام از طریق دعاها و نشر معارف اسلامی به تدریج توانست یارانش را منسجم کنند و آگاهی های لازم را به آنها بدهد که این خطر بزرگی برای دشمن به حساب می آمد؛

2. بغض و حسادت. عبدالملک، هشام و ولید و حتی جمعی از بزرگان بنی امیه به امام سجاد علیه السلام حسادت می ورزیدند؛ چرا که مردم از روی فهم و درایت به امام عرض ارادت می کردند؛

3. افشاگری. امام سجاد علیه السلام در فرصت های بسیار و از داستان شهادت پدر و اسارت و مظلومیت خود و خاندانش سخن ها می گفت که این خود نوعی افشاگری رسمی علیه ظلم بنی امیه بود؛

4. ترس از قیام. دستگاه خلافت تصوّر می کرد که اگر امام عَلَمی بلند کند بخاطر محبوبیت و نفوذ معنوی آن حضرت حتی کسانی که دوست اهل بیت هم نیستند زیر آن پرچم جمع می شوند و قیامی بزرگ علیه حکومت آنان به وجود خواهد آمد.

شهادت

حضرت سید الساجدین پس از گذراندن یک عمر پربرکت که در یکی از حساس ترین دوره های تاریخ اسلام واقع شد از ویژگی های مهمی در بین مردم برخوردار شده بود؛ چراکه فضایل و مکارم اخلاقی آن حضرت در هر مجلس و محفلی بیان می شد و در یک کلام امام در دل ها و عواطف مردم جا گرفته بود. این وضع بر امویان دشوار بود و آنها را می رنجاند و از همه کس بیشتر ولیدبن عبدالملک کینه امام را در دل داشت. او بارها می گفت: «من تا وقتی که علی بن الحسین در دنیا باشد راحت نیستم». این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند. لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن 57 سالگی در مدینه طیبه به شهادت رسید.

تشییع پیکر امام

پیکر پاک امام سجاد علیه السلام را در شهر مدینه تشییع کردند. در آن شهر از پیکر امام تشییع بی نظیری صورت گرفت؛ زیرا توده های مردم از مناطق مختلف بر جنازه حضرت حاضر شدند و همگی پریشان و گریان و دل شکسته جنازه مطهر حضرت را بر دوش می بردند. مردم در هاله ای از اشک با امام وداع می کردند. بدن مطهر حضرت سجاد علیه السلام را به قبرستان بقیع بردند و در قبری که در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام آماده ساخته بودند به خاک سپردند.

امام از منظر علمای اهل تسنن

ذَهَبی یکی از بزرگان اهل سنت درباره امام سجاد می نویسد: «برای ایشان جلالت عجیبی بود و ایشان به سبب شرافت و سیادت و قدرتش و هم چنین به دلیل علم و اهلیت و کمال عقلش هر آینه برای امامت شایسته است».

جاحظ که یکی از دانشمندان به نام اهل تسنن است نیز می گوید: «مردم با همه اختلاف مذاهبشان در مورد ایشان دارای وحدت نظر بودند و هیچ کس در تدبیر او تردید نداشت و احدی در تقدیم او بر دیگران در همه زمینه ها شک نداشت». و مهم تر از همه شافعی که خود یکی از پیشوایان چهارگانه اهل تسنن است می گوید: «همانا علی بن الحسین فقیه ترین اهل بیت است».

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده