سه‌شنبه, ۰۷ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۰۳
چند وقتی است که دلم پرپر می کند و می خواهم به جائی بروم که جای حقیقی من است.
نوید شاهد استان مرکزی،شهيد رضا رمضاني سوم دی1346 ، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش مصطفی، جهادگر بود و مادرش دختربس نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. دوم اسفند 1364، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای شهرستان اراک واقع است.

وصیت نامه شهيد رضا رمضاني :
با عرض سلام به حضور ولی عصر ارواحنا الفدا و با سلام به حضور رهبر کبیر انقلاب این قلب تپنده است.
و با سلام بر شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی از کربلای امام حسین تا کربلای های جنوب و غرب کشور عزیزمان ایران و با درود و سلام بر شهدای زنده این جانبازان انقلاب که با ایثار اعضای خود و صبر خود در مصائب واقعاً حجت را بر ما تمام کرده و مشت محکمی بر یاوه سرایان چپ و راست و منحرفین زده اند.
هم اکنون که این چند سطر را می نویسم ابتدا از خداوند متعال طلب مغفرت و آمرزش گناهان کوچک و بزرگی که در طول عمرم آشکار و پنهان کرده ام می نمایم و از او می خواهم که مرا تا مورد عفو خود قرار نداده از این دنیا بیرون نبرد .
چند وقتی است که دلم پرپر می کند و می خواهم به جائی بروم که جای حقیقی من است و از این دنیای تنگ و کوچک جدا شوم و به جایی روم که لایق انسان حقیقی است. چند وقتی است احساسی در دل دارم که نمی توانم در این دنیا بمانم دوست دارم به آنجایی بروم که شهدایی مانند سرداران رشید اسلام و هم رزمان مانند سید احمد و غلام عباس نوروزی و دیگر هم رزمان که به کاروان پیوستند بروم.
من هم لنگان لنگان در عقب قافله ها و کاروان ها حرکت می کنم و می روم تا شاید بتوانم خودم را به آنها برسانم . حال که این روح سرکش و طغیان گر اجازه نمی دهد که در دنیای لبریز از گناه بمانم ، این روح و جان من پرپرکنان عاشق است مانند تشنه ای که به آب احتیاج دارد و یا مانند گرسنه ای که خود را به هر در و پیکری می زند و یا مانند عاشقی که برای معشوقه خود دست به خودکشی می زند ولی این را نیز بگویم این عشقی که در جسم و روح من بوجود آمده بالاتر از همه چیزهاست ؛ خدایا چه سعادتی بیش از اینکه من در این میدان کار زار میدان آزمایش میدان نبرد جهاد ، دفاع سهم اندکی داشته باشم و از مخلصین له الدین تو باشم .
پروردگارا من به قصد حفظ مقدسات و شئونات به فرموده امامم که جنگ بر هر کاری اولویت دارد به جبهه آمده ام . پروردگارا شهادت مرا وسیله نزدیکی به خودت ، پرواز بسوی خودت ، آمرزش و ریخته شدن گناهانم و در نهایت خلاصی از این دنیای زودگذر و آلوده قرار بده . بار خدایا شهادت مرا وسیله تحول و دگرگونی خانواده و اقوام و آشنایانم قرار بده.
وصیتم را آغاز می کنم ؛ چند کلامی به عنوان حلالیت و خداحافظی از پدر و مادرم ، مادر مهربانم از تو شرمنده ام که نتوانستم حق فرزندی را بر تو اداء کنم. از تو می خواهم که زحماتی را که برایم کشیدی ، حلالم کنی. از خداوند می خواهم که به شما صبر عطا کند.
پدر عزیزم ، پدر قد خمیده ام ، پدر زحمتکشم ؛ از روی تو خجل هستم. نتوانستم فرزند خوبی و همکار خوبی برایت باشم. تو را آزردم . امیدوارم که مرا به بزرگی خودت ببخشی و حلالم کنی . امیدوارم خداوند به شما صبر و اجر عظیم بدهد. پدر و مادر دلسوزم ، موقعی که خبر شهادتم را به شما دادند امیدوارم ناراحت نشوید و خدا را شکر و سپاس گوئید که شما هم در این انقلاب سهیم هستید و فقط دعایتان این باشد که خدایا این قربانی را از ما به لطف و کرمت قبول فرما.
پدر و مادر مهربانم ، می دانم که شما آرزوی شب دامادی مرا داشتید . ولی بدانید که عروس من در جبهه و عروسی من در شهادت است. صدای غرش گلوله توپ و خمپاره عقد مرا خواهند خواند و با پوششی از خون گرم و سرخ خودم را برای معشوقه ام الله جل جلاله آرایش خواهم کرد. در غلغله شادی مسلسلها وبارش نقل سربی در حجله سنگر مشتهای گره کرده و با تکبیر آن را تا منزل گه عشق بدرقه خواهند کرد . عروس من شهادت و نام فرزندم آزادی . من از همین جا فرزندم آزادی را به شما هدیه می دهم.
چند کلامی هم با خواهرانم: از خواهران عزیزم حلالیت می طلبم و امیدوارم که ادامه دهنده راه گهر بار زینب(س) باشید و رسالت خود را حفظ کنید و حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار دهید . و پیام خون شهدا را به گوش جهانیان برسانید .
و اما سخنی چند با امت حزب الله و شهید پرور؛ خدایا من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم مردمی را وصیت کنم که فرزندانشانرا و عزیزترین کسانشان را برای تو به جبهه می فرستند. خدایا شرم دارم از اینکه بخواهم سفارش به این مردم بنمایم. اما خودم را مسئول می دانم که باید به عنوان وصیت ، تذکرات را بدهم. و اما ای مسلمین و ای مردم همیشه در صحنه ، خودتان می دانید که انقلاب ما برای به ثمر رسیدنش نیاز به خوت دارد . انقلابی که در شکل گرفتنش صدها هزار شهید داده ، انقلابی که به امید خدا وصل به قیام حضرت مهدی(عج) خواهد شد و خوب می دانید منافعی که استکبار جهانی در ایران اسلامی از دست داده غیر قابل تصور است و دشمن روزبروز فشار و ضربه خود را سعی دارد بر پیکر انقلاب وارد کند و ما باید سدی در مقابل این فشار به وجود بیاوریم و این تنها راه باقی مانده نابودی دشمن و در نهایت صدور انقلاب و بیرون آوردن مسلمین از زیر یوغ و چنگال مستکبرین است و خوب می دانید که در موقعیتی قرار گرفته ایم که همه دشمنان اسلام علیه ما قیام کرده اند ومی خواهند اسلام عزیز را از بین ببرند ولی شما چنین مردمی نیستید که بخواهید تن به ذلت دهید و شما باید تا آخرین قطره خونتان در برابر دشمنان اسلام ایستادگی کنید و با توکل بر خدا و با کمال قدرت از اسلام عزیز و جمهوری اسلامی که حاصل  خون چندین هزار شهید است دفاع کنید. که خداوند همه ما را مورد آزمایش خود قرار داده است .
سعی کنید از وابستگی های دنیا خود را رها کنید و به فکر آخرت باشید و بدانید که دنیا محل گذر است و همان طور که پیامبر می فرماید: دنیای خویش را اصلاح کنید و برای آخرت آن چنان کار کنید که گویا فردا خواهید مرد.
و اما چند کلامی با دوستان و هم رزمان و شما جوانان عزیز نکند خدای ناکرده بر اثر بی توجهی به یک سری مسائل ، مشکلات و سختی جنگ شما را از راه خوتان باز دارد . فقط دعایتان این باشد که خدایا ما را در راه شهدا که مان راه انبیاء می باشد ثابت قدم بدار. جوانان عزیز نکند عمر خود را بیهوده هدر دهید و فردای قیامت که در محکمه الهی قرار گرفتید و از شما سؤال شد عمرت را در چه راهی هدر دادید؟جوابی نداشته باشید.خدا نکند در غفلت و بی تفاوتی بمیرید که حضرت علی اکبر و قاسم ابن الحسن در میدان نبرد شهید شدند . نکند خدای ناکرده منافقین و این کوردلان و شیطان صفتان شما را گول زده و شما را به انحراف بکشند. و در پایان از تمامی هم رزمان می خواهم که اسلحه  برزمین افتاده ام رابردارند وراهم را ادامه دهد .
 چند کلامی بامادران :
ای مادران نکند از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید وگرنه فردای قیامت در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب را بدهید، چرا چون که تحمل 72 شهید رانمود.
در پایان از تمام اقوام ، دائی هایم و عموهایم ، عمه هایم و تمامی قوم و خویشاوندان طلب حلالیت می کنم و امیدوارم که مرا حلال کنید و از کلیه برادران و خواهرانی که در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند حلالیت می طلبم و امیدوارم که اگر کسی بدی از این حقیر دیده مرا حلال کند و ببخشد.
والسلام
امام را از دعای خیر فراموش نکنید                   به امید پیروزی اسلام و آزادی قدس
سرباز کوچک اسلام رضا رمضانی


منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده