گفتگوی نوید شاهد با برادر شهید «عزت اله فلاحی»؛
«فتح اله فلاحی» برادر شهید «عزت اله فلاحی» می گوید: یک روز برادرم با مادرم در حال صحبت بود که من هم از راه رسیدم. او به مادرم می گفت ما چند برادر هستیم اجازه بده به جبهه بروم. اگر من هم شهید شوم برادران دیگرم در کنار تو هستند که به یکباره به من گفت؛ شما بگو که رفتنم اشکالی ندارد. هزاران حرف نگفته در چهره داشت که من قبول کردم و نهایتا مادرم هم رضایت داد و راهی جبهه شد.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، دوران هشت سال دفاع مقدس مشعلی است که همیشه فروزان است و نیازهای فکری و معنوی نسل فعلی و نسل های بعدی را تأمین می کند و نیازمند معرفی رشادت های رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس به نسل سوم انقلاب است. تفاوت دفاع مقدس ما با بقیه جنگ ها در روحیه معنویت و ایثار و فداکاری رزمندگان بوده که این روحیه در هیچ جنگی در دنیا دیده نشده است.

برادرم بی قرار شهادت بود

در همین راستا به گفتگو با «فتح اله فلاحی» برادر شهید «عزت اله فلاحی» پرداخته ایم که در ادامه می خوانید:

نوید شاهد کرمانشاه: ابتدا شهید را معرفی و بفرمایید دوران کودکی و تحصیلاتش را کجا گذراند؟

برادر شهید: شهید عزت الله فلاحی در سال 1345 در روستای گاوچالی از توابع شهرستان سرپل ذهاب در خانواده ای روستایی و کشاورز به دنیا آمد. دوران کودکی را در همان جا سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستا گذراند و از شاگردان ممتاز مدرسه بود. اخلاق و رفتار منحصر به فردشهید همیشه مورد توجه معلمین مدرسه قرار می گرفت.

وی برای ادامه تحصیلات در دوره راهنمایی همراه دیگر دوستان خود همه روزه مسافت 5 کیلومتری بین روستای خود و مدرسه راهنمایی را تا روستای پاطاق طی می کرد. علاقه زیاد او به دوچرخه سواری سبب شد تا علیرغم داشتن مشکلات مادی یک دوچرخه خریداری کند و بیشتر مواقع مسافت مذکور را با آن طی کند. با شروع جنگ تحمیلی، منطقه پاطاق از همان روز های اول جنگ زیر آتش توپخانه و بمباران های دشمن قرار گرفت.

نوید شاهد کرمانشاه: از ویژگی های شخصیتی شهید دانشجو عزت اله فلاحی برایمان بگویید.

برادر شهید: عزت اله اندیشه ای بلند و سطح فکری فراتر از سن و سال خود داشت کارهایی که انجام می داد تابع عقل و علم دور اندیشی اش بود. توان مدیریتی بالایی داشت اما به دنبال آن نمی رفت ولی اگر در هر زمانی مسئولیتی به او واگذار می شد بی کم و کاست انجام می داد و در قبال آن احساس مسئولیت می کرد.

هیچ گاه اهل تصاحب مقام و منصب نبود و هر کجا قرار شد مسئولیتی به وی واگذار شود دیگران را شایسته تر از خود می پنداشت و عزت نفس اش آنقدر بالا بود که به ندرت تن به مسئولیت ها می داد و می گفت: اگر انسان مسئولیتی را قبول کند و از عهده آن برنیاید از چند جهت خیانت است؛ یکی ممانعت از فعالیت کسانی که توانایی آن مسئولیت را دارند و دیگری خیانت به زیردستان است. اما نسبت به اموال عمومی، بیت المال و کارهای زمین مانده بسیار احساس تعهد می کرد و خود را موظف به انجام آنها می دانست.

نوید شاهد کرمانشاه: شهید در کدام دانشگاه و در چه رشته ای درس خواند؟

برادر شهید: در سال 1362 با توجه به علاقمندی که به شغل شریف معلمی داشت در اولین آزمون دانشسراهای تربیت معلم شرکت کرد و پس از قبولی راهی دانشسرای تربیت معلم اسلام آباد غرب شد.

استعداد خدادادی و بستر جدید سبب شد تا الگوی کاملی از یک شخصیت علمی، فرهنگی، ورزشی و معنوی را از خود نمایان سازد.

نوید شاهد کرمانشاه: عزت اله چطور به شهادت رسید؟

 برادر شهید: در سخت ترین شرایط جنگ، دوبار به منطقه به منظور ادای تکلیف اعزام و در 17 مرداد 1366در عملیات نصر هفت در منطقه عملیاتی سردشت ارتفاعات بوالفتح عراق بر اثر اصابت تیر مستقیم به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

نوید شاهد کرمانشاه: از خاطرات زمان دانشجویی شهید بگویید.

برادر شهید: یکی از همکلاسی های شهید در دوران دانشجویی برایمان تعریف کرد «ماه مبارک رمضان بود. بچه های دانشسرا روزها روزه می گرفتند و شب ها به عبادت و دعا و راز و نیاز با خدای خود می پرداختند. امتحانات شروع شد زمانی که دانشجویان وارد مرحله سخت امتحانات می شدند، شب و روز نمی خوابیدند و سعی داشتند علاوه بر مراسم عبادی از عهده امتحانات سخت دانشسرا برآیند لذا تصمیم براین شد که یک برنامه مفصل برای خود داشته باشیم. یکی از روزها که برنامه های فرهنگی و مراسمات مذهبی سنگینی داشتیم و روز بعدش هم بایستی از عهده یکی از امتحانات سخت برمی آمدیم تصمیم داشتیم تمام آن شب مشغول درس خواندن شویم. لذا تا پاسی از شب درس خواندیم اما چند نفر از بچه ها به خواب رفتند و توان بیدار ماندن نداشتند، حدود یکی دو ساعت تا اذان صبح و خوردن سحری مانده بود هیچ کدام رمق درس خواندن نداشتیم. حدود 6 الی 7 نفر بیدار مانده بودیم مشورت کردیم تا اذان صبح هر کدام از ما به صورت شیفتی یک ربع ساعت بیدار بماند و موقع سحر همه را بیدار کنیم اما آنقدر خسته بودیم که هیچ کدام حاضر نبودیم پاس اول را قبول کنیم، یکی می گفت ساعت را تنظیم کنیم تا با صدای زنگ بیدار شویم اما بچه ها گفتند: نه به ساعت نمی شود اعتماد کرد چون خیلی خسته ایم و بیدار نمی شویم. من گفتم: همه بخوابیم من موقع سحر همه را بیدار می کنم. در آن لحظه شهید فلاحی گفت: نه همه بخوابند من نمی خوابم و بیدار می مانم و شماها را بیدار می کنم. لذا وعده و قرار گذاشتیم که ساعت تنظیم شود من بدون ساعت و با خوابیدن همه را بیدار کنم و شهید عزت اله نخوابید و همه را بیدار کرد و جالب اینجا بود که حدود 5 دقیقه قبل از موعد بیدار شدن، من نیز بیدار شدم و دیدم که شهید فلاحی بیدار مانده و مشغول درس خواندن است به من گفت خیلی عجیب است دقیقا ساعتی که گفتی بیدار شدی. گفتم نه اراده تو بالاتر از همه بود که بیدار ماندی. سپس یکی پس از دیگری با صدای زنگ ساعت بچه ها بیدار شدند اما خیلی از آنها را شهید فلاحی بیدار کرد. هیچ گاه آن اراده پولادین شهید فلاحی در آن زمان و با آن خستگی مفرط و حجم بالای فعالیت های روز و برنامه عبادی شب فراموش نخواهد شد.»

نوید شاهد کرمانشاه: عزت اله چطور وارد جبهه و جنگ شد؟

برادر شهید: یک روز وارد منزل شدم دیدم عزت الله با مادرم گرم در حال صحبت و بگو مگوهای فراوان است و داشت به مادرم می گفت مادر ما چند برادریم اگر دو سه نفر از ما هم شهید بشویم اشکالی ندارد. همین که من وارد شدم به مادرم گفت: ببین نظر ایشان چه هست من هم گفتم در چه رابطه ای مادر؟گفت عزت اله مدت هاست به جبهه اعزام شده و تو هم در جبهه ای و برادر دیگرت هم همچنین. نوبتی هم باشد نوبت دیگران است در این موقع دیدم عزت الله نگاهی به من کرد و دیدم توی چشم هایش هزار سخن ناگفته دارد. من هم گفتم مادر اشکالی ندارد بگذار به جبهه برود. خیلی خوشحال شد و به مادرم گفت: ببین برادرم هم موافق است. مادرم گفت حالا که همه راضی هستین برو خدا نگه دار تان و آن روز رضایت مادرم را برای رفتن به جبهه و شهادت جلب کرد.

نوید شاهد کرمانشاه: شهید روی چه نکاتی تاکید داشت؟

برادر شهید: دارای انضباط خاصی بود. خیلی روی فرمایشات حضرت علی(ع) مبنی بر تقوا و نظم تاکید داشت و همیشه ورد زبانش "اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم" بود. با وجود اینکه لباس نظامی به تن داشت ولی انگار همیشه آنها را اتو می کرد. پوتین هایش را به هنگام مراسم صبحگاه تا سوراخ آخر می بست. برگ سینه بلوزش همیشه بسته و مرتب بود. سر و صورتش آراسته و زیبایی خوبی به اندامش می داد. تجهیزاتش همیشه مشخص بود که کجا می گذارد. در غیر مراسمات رسمی مثل کلاس ها و صبحگاه باز جزو بهترین ها بود.

نوید شاهد کرمانشاه: از خاطرات همرزمان شهید در خط مقدم برایمان بگویید.

برادر شهید: یکی از همرزمانش که همیشه با برادرم بود برایمان تعریف کرد که عزت اله در گردان حمزه تیپ نبی اکرم(ص) بود. بیشتر بچه های این گردان اهل شهرستان های اسلام آباد و سرپل ذهاب و کرمانشاه بودند. شهید فلاحی از بچه های خوب سرپل ذهابی بود هر کَسی وارد این گردان نمی شد مگر اهل دل بود. نماز هایشان از سر ارادت و دعاهایش از سوز دل و فعالیت هایش خالصانه برای خدا. این شهید والامقام در آنجا به نماز جماعت و به خصوص نماز شب اهمیت زیادی می داد به طوری که با دیگر همرزمانش از جمله شهید والامقام علیرضا زمانی و محمدعلی ظهرابی و... چادر کوچکی را به نام بیت الاحزان برپا کرده بودند شب ها در آن به عبادت و راز و نیاز با معبود می پرداختند این چادر کوچک برایشان تبدیل به آستانی متبرک شده بود که دل کندن از آن برایشان سخت و ناممکن بود و نتیجه آن چادر کوچک آسمانی شدنشان بود.

نوید شاهد کرمانشاه: آیا از شهید دست نوشته یا وصیت نامه ای به یادگار مانده است؟

برادر شهید: بله در بخشی از وصیت نامه برادرم آمده است: پروردگارا از تو می خواهم که اگر شیطان را تا الان بر من مسلط نکرده ای در این دم مرگ مسلط نکن و بنده ات را با ایمان و با اشهد گفتن بر خداوندیت و رسول و جانشینان رسولت روح او را از کالبدش جدا بنما و آن چه تو بر آن راضی هستی نصیبم فرما.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده