شهادت؛ پانزدهم اسفند
در میانه همه گل گشتم و عاشق شدم *** تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم*** در جوانی ناله کردم هیچ کس یادم نکرد *** در قفس دق کردم و میعاد ازادم نکرد.
مجموعه شعرهای به یادگار مانده شهید حبیب الله عبدالله بیگلو

نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید حبیب الله عبدالله بیگلو/ یکم شهریور 1343، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش احمد، در بنگاه معاملات املاک کار می کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. نقاش خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حصور یافت. پانزدهم اسفند 1362، در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به کمر و سینه، شهید شد. پیکر او را در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپردند.

شعرهای شهید حبیب الله عبدالله بیگلو؛

در میانه همه گل گشتم و عاشق شدم *** تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم

در جوانی ناله کردم هیچ کس یادم نکرد *** در قفس دق کردم و میعاد ازادم نکرد

من در این سن جوانی ز جهان سیر شدم *** صورتم گر چه جوان است، ز دل پیر شدم

من نگویم که به در دل من گوش کنید *** بهتر آن است که این قصه فراموش کنید

عشق ای آتش زن دنیای من *** ما دیگر هستیم خاکستر نشین

و گیج و گنگ و ابلغه خون گشته ایم *** لات و لوت و آسمون جول کرده ایم

تیره روز از گردش دوران شدم *** لاجرم محتاج سبب شدم

ای سرت گرد مکن ... *** در گشی از بندگی بر دیگری

یک زمان گرما چون بودیم ولش *** ما دیگر ما را خط بکش

چون ندارم با تو حال کشمکش *** عشق بالا غیرتی از ما بکش

صونامه نوشتم تو جوابی *** ننوشتی این هم که جوابی ننوشتی

صبری چون شده مال *** جدا از پیمانه می گردد

به وقت تنگدستی *** آشنا بیگانه می گردد

عاشقم دیوانه ام ای ندارم مرا خانه ای *** عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای

گر که عاشق کرده ای فریاد زن *** ای خدای من کافرم یا بت پرستم

گل سرخ، سفید، ارغوانی *** فراموشم نکن تا می توانی

مرا از عشق خود سیراب کردی *** دلم صحبت از شراب ناب کردی

ز آتش سوختم ای شمع فروزان *** از این آتش تو هانم آب کردی

وفای شمع را نازم که بعد از مرگ پرواند *** به سر خاکسترش ریزد

به در قلبم نوشتم ورود عشق ممنوع *** عشق آمد و گفت من جواز دارم

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تراست *** کارم از گریه به این می خندم

شمع بخندید که پروانه عجب ناحق مرد *** غافل از آن که خود نیمه شبان خواهد مرد

این کوزه چو من عاشق ز این بوده *** در نبود سر ز عفت نکاری بوده

این دست که بر گردن او می بینی *** دستی است که بر گردن یار می بود

عاقبت عشق تو از مدرسه بیزارم کرد *** گوش و چشم سیاه تو گرفتارم کرد

آن دم که دلت پیش دلم برنگردد *** داانه مرا گرفتنی که نرو

حال که دلت به دیگر مایل شد*** کفش کج من راست گزاری که برو!

دستخط شهید حبیب الله عبدالله بیگلو


منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده