زندگینامه شهید شاخص دانش آموزی احمدرضا عباسی
زندگینامه شهید سرافراز اسلام احمدرضا احمدی
شهید احمد رضا عباسی از لحظه تولدش در یکم شهریور 1344 هجری شمسی در شهر آستانه از توابع شهرستان شازند در استان مرکزی تا لحظه شهادتش در 7 فروروردین 1362 در جبهه جنگ ،هفده بهار را تجربه کرد و گل های هجدهمین بهار زندگیش،نا شکفته ،بر بستر خاک پرپر شدند.
احمد خیلی پیگیر مسائل جنگ ونتایج آن بود و تحمل ماندن در خانه را نداشت و با اینکه چندین بار تصمیم گرفت به جبهه رفته ودر کنار رزمندگان باشد،ولی به لحاظ حضور همزمان 3برادر دیگرش در جبهه ،از تصمیم خود منصرف شد،تا بالاخره هنگامی که در سال چهارم دبیرستان تحصیل می کرد،مصمم شدبه جبهه عزیمت نماید.
او پس از پایان دوره آموزشی در تاریخ 29/10/1361 به جبهه اعزام می شود،4 هفته را در تنگه رقابیه واقع در غرب دشت عباس استان خوزستان ونزدیکی تنگه ذلیجان بسر برد.از آنجا هم به مدت 3 هفته به موقعیت انرژی اتمی واقع در 30 کیلومتری آبادان منتقل شده و سپس در تاریخ 20/12/1361 به همراه تیپ قمر بنی هاشم گردان یا زهرا به نزدیکی پاسگاه زید عراق واقع در مرز مشترک دو کشور ایران و عراق در 30 کیلومتری شمال خرمشهر اعزام می گردد.
فرازی از زندگی نامه شهید احمد رضا عباسی:
احمد در ساعت 16:30 روز 17/1/1362 در آغاز سال نو و سر آغاز فصل بهار وشکوفائی لاله ها و گل ها به عنوان ((شهیدی بر گونه بهار ))راست قامت و جاودانه تاریخ در خونش غلطید.
او در جبهه بسیار منظم وکوشا و به مسئولیتش آگاه بوده است.او با همسنگران و رزمندگان مستقر در خط بسیار مهربانانه و با عطوفت مواجه می شده است.
برادر تو که در فردا و فردا ها در صحنه تاریخ حاضر میشوی، سعی کن حقیقت را آنطور که هست بشناسی ،نه آنطور که جلوه داده اند. البته این را بر ما خرده نگیر که چرا شما نشتاختید،زیرا می خواهم برایت بگویم که تا آنجا که توان داشتیم ،پی حقیقت رفتیم،اما پیدا نکردیم
برایت بگویم چرا اینقدر اشتباه رفتیم و در دامی گرفتار گشتم ،زیرا می خواستیم زنده بمانیم و تابع شعار کوته فکران بزدل شده بودیم و می خواستیم برای زنده ماندن تن به ننگی بدهیم.
اگر بخواهیم فقط فقر را در نداشتن جایگاه(مسکن) یا نان یا امور دیگر ،مانند اینها بدانیم،فقط نصف مطلب را درک کرده ایم زیرا فقر در برگیرنده بسیاری مسائل از قبیل فرهنگی،مذهبی و غیره می باشد.
حتی می توان گفت که فقر بیشتر از معنویات می باشد مثلا و قتی که جامعه ای رشد فکری،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و غیره دارد،می تواند فقر مادی را هم مهار کند.ولی ،وقتی از نظر امورات معنوی فقر زده شد یا اورا فقر زده کردند،فقر مادی هم خود به خود می آید.
مهمترین عامل در راه علاج فقر،بازگشت به فرهنگ خویشتن و ازبین بردن تمام فرهنگ های بیگانه در جامعه است. و در پی حقیقت بود و مبارزه کرد و ریشه های هرز وارداتی را قطع نمود.پس برای درمان فقر عللی است که مهمترین آنها مبارزه است.و السلام.
باری اگر این منافقین کوردل و متجاوزین کافر نمی توانند ،قبول نمایند که با ملتی که از جان و مال خود در راه اسلام مضایقه ندارد،طرف شد،شما در جبهه درسی به متجاوزین می دهید و ما در داخل درسی به عمالشان که بدانند،ملتی که خواست روی پای خود بایستد و از هر ظلم و ستمی بپرهیزد و خدائی جز خدای یگانه را اطاعت نکند ودر برابر هیچ ظلم و جوری سرر تسلیم فرود نیاورد و هیچ فرمان غیر حق و ظالمانه را گردن ننهد به حسین سرور آزادگان و سالار شهیدان ارج می نهد شکست ناپذیر است.
امروز اسلام به کمک ما احتیاج دارد،هر طور که بتوانیم با مال با جان،حتی با زبان با دعا وغیره .)). سلام بر شما پدر ومادری که من را در راه اسلام ومیهن اسلامی روانه میدان کار زار کردید،تا پیکر قطعه قطعه ام را تحویل بگیرید،راستی مگر پیکر ما از پیکر شهیدان بدر و احد عزیز تر است.)).
نا باوران عالم با چشم دل بینند
آئینه جهاد استآن پیر در جماران
خدایا خدایا ستاره ه ها که رفتند، تو خورشید را نگهدار
تو برادرم و خواهرم ،توئی کهباید انقلاب را با خون من و پیامی که از خون من می رسانی پاسداری کنی،بدانید وظیفه شما خیلی سنگین است،چون اگر پیام نرسانید هم وظیفه خودتان را انجام نداده اید هم خون شهید را پایمال کرده اید،نکند خدای ناکرده بعد از اینکه شهیدان خونشان را دادند شما پیام شان را نرسانده و مرده متحرک باشید.شما بدانید شهید همیشه زنده است و بر شما پیامرسانانش نظارت دارد و اگر پیامش را نرسانید روحش در عذاب است.
منافقین کوردل بدانند که در این دنیا با ذلت و خواری می میرند و در آن هم عذاب دردناک مبتلا خواهند شدو این شما امت قهرمان هستید که باید عذاب این دنیائی را بر آنها نازل کنید،مبادا این مسئله را کم شمرید که خدای ناکرده،خداوند از دست شما ناراضی شود،که دیگر رهائی از آن ممکن نیست و مواظب باشید کمی تخلف و گناه کوچک هم صواب را از بین می برد.امام صادق (علیه السلام) می فرماید((عمل بدصواب را می خورد،همانطوریکه آتش هیزم را )).
شهید احمد رضا عباسی از لحظه تولدش در یکم شهریور 1344 هجری شمسی در شهر آستانه از توابع شهرستان شازند در استان مرکزی تا لحظه شهادتش در 7 فروردین 1362 در جبهه جنگ ،هفده بهار را تجربه کرد و گل های هجدهمین بهار زندگیش،نا شکفته ،بر بستر خاک پرپر شدند.
احمد خیلی پیگیر مسائل جنگ ونتایج آن بود و تحمل ماندن در خانه را نداشت و با اینکه چندین بار تصمیم گرفت به جبهه رفته ودر کنار رزمندگان باشد،ولی به لحاظ حضور همزمان 3برادر دیگرش در جبهه ،از تصمیم خود منصرف شد،تا بالاخره هنگامی که در سال چهارم دبیرستان تحصیل می کرد،مصمم شدبه جبهه عزیمت نماید.
او پس از پایان دوره آموزشی در تاریخ 1361/10/29 به جبهه اعزام شد ،چهار هفته را در تنگه رقابیه واقع در غرب دشت عباس استان خوزستان ونزدیکی تنگه ذلیجان بسر برد.از آنجا هم به مدت 3 هفته به موقعیت انرژی اتمی واقع در 30 کیلومتری آبادان منتقل شده و سپس در تاریخ 1361/12/20 به همراه تیپ قمر بنی هاشمعلیه السلام گردان یا زهرا سلام ا... علیها به نزدیکی پاسگاه زید عراق واقع در مرز مشترک دو کشور ایران و عراق در 30 کیلومتری شمال خرمشهر اعزام گردید.
او در جبهه بسیار منظم وکوشا و به مسئولیتش آگاه بوده و با همسنگران و رزمندگان مستقر در خط ، بسیار مهربانانه و با عطوفت برخورد می کرد .
برادر ! تو که در فردا و فردا ها در صحنه تاریخ حاضر میشوی، سعی کن حقیقت را آنطور که هست بشناسی ،نه آنطور که جلوه داده اند. البته این را بر ما خرده نگیر که چرا شما نشتاختید،زیرا می خواهم برایت بگویم که تا آنجا که توان داشتیم ،پی حقیقت رفتیم،اما پیدا نکردیم
برادر ! تو که در فردا و فردا ها در صحنه تاریخ حاضر میشوی، سعی کن حقیقت را آنطور که هست بشناسی ،نه آنطور که جلوه داده اند. البته این را بر ما خرده نگیر که چرا شما نشتاختید،زیرا می خواهم برایت بگویم که تا آنجا که توان داشتیم ،پی حقیقت رفتیم،اما پیدا نکردیم
برایت بگویم چرا اینقدر اشتباه رفتیم و در دامی گرفتار گشتیم ،زیرا می خواستیم زنده بمانیم و تابع شعار کوته فکران بزدل شده بودیم و میخواستیم برای زنده ماندن تن به هرننگی بدهیم.
اگر بخواهیم فقط فقر را در نداشتن جایگاه(مسکن) یا نان یا امور دیگر ،مانند اینها بدانیم،فقط نصف مطلب را درک کرده ایم زیرا فقر در برگیرنده بسیاری مسائل از قبیل فرهنگی،مذهبی و غیره می باشد.
حتی می توان گفت که فقر بیشتر از معنویات می باشد مثلا وقتی که جامعه ای رشد فکری، سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و غیره دارد، می تواند فقر مادی را هم مهار کند.ولی ،وقتی از نظر امورات معنوی فقر زده شد یا اورا فقر زده کردند،فقر مادی هم خود به خود می آید
مهمترین عامل در راه علاج فقر،بازگشت به فرهنگ خویشتن و ازبین بردن تمام فرهنگ های بیگانه در جامعه ، در پی حقیقت بودن و مبارزه کردن و ریشه های هرز وارداتی را قطع نمودن است .پس برای درمان فقر عللی است که مهمترین آنها مبارزه است و السلام.
آری؛اگر این منافقین کوردل و متجاوزین کافر نمی توانند ،قبول نمایند که با ملتی که از جان و مال خود در راه اسلام مضایقه ندارد،طرف شدند،شما در جبهه درسی به متجاوزین می دهید و ما در داخل،درسی به اعمالشان،که بدانند،ملتی که خواست روی پای خود بایستد و از هر ظلم و ستمی بپرهیزد و خدائی جز خدای یگانه را اطاعت نکند ودر برابر هیچ ظلم و جوری سر تسلیم فرود نیاورد و هیچ فرمان غیر حق و ظالمانه را گردن ننهد، به حسین علیه السلام سرور آزادگان و سالار شهیدان ارج می نهدو شکست ناپذیر
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی