محمد فیاض، یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، در این گفتوگوی صمیمانه از خاطرات حضور در جبهههای نبرد، فعالیتهای فرهنگی پیش از جنگ و تجربههای فراموشنشدنی آن دوران روایت میکند. این مصاحبه دریچهای به باورها و ارزشهایی است که همچنان الهامبخش نسلهای آینده است.
در این مصاحبه بیپرده، جانباز دوران جنگ تحمیلی به بیان خاطراتی از حضور خود در جبهههای نبرد و چالشهای پس از آن پرداخته است. او با شجاعت و صداقت، از دلاوریها، سختیها و فداکاریهایی میگوید که برای دفاع از وطن و آرمانهای انقلاب اسلامی در دل جنگ تحمیلی به انجام رساند.
ویژه برنامه یکصد و هفتاد و سومین سالگرد شهادت شهید میرزا تقی امیرکبیر و گرامیداشت یاد و خاطره ۴۲ شهید روستای هزاوه امروز چهارشنبه ۱۹ دی ماه ۱۴۰۳ در مسجد جامع روستای هزاوه با حضور فرمانده سپاه حضرت روح الله استان، فرمانده انتظامي استان، فرماندار اراک، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد استان،فرمانده سپاه ناحیه اراک ،رییس و معاون فرهنگی بنیاد اراک، اعضای هیئت امناء خانه امیرکبیر، اعضای شورای روستای هزاوه ، بخشدار، دهیار و جمعی دیگر از خادمان و مسئولان استانی و شهرستانی و خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و عموم مردم برگزار شد.
مراسم گرامیداشت یاد، نام و خاطره شهدای کربلای چهار و پنج شهر اراک، شامگاه امروز چهارشنبه ۱۹ دی ماه سال جاری همزمان با نماز مغرب و عشا، با حضور محمودی شهردار اراک، صباغی شهردار قزوین،چند تن از اعضای شورای اسلامی شهر، مدیران شهرداری، فرماندهان نظامی، جمعی از جانبازان، ایثارگران و رزمندگان دوران دفاع مقدس و خانواده های معظم شهدا، در محل موکب شهدای گمنام خیابان شهدا برگزار شد.
همسر شهید «تقی سعدی» در خاطرات خود از چهار سال پر از مبارزه و حرکتهای پیوسته شوهرش علیه رژیم طاغوت یاد میکند. او هر روز در تظاهرات و راهپیماییها حضور داشت و با ارادهای قوی در صفوف مردم علیه رژیم شاهنشاهی ایستاد. در روز ۲۲ بهمن، وقتی همسرش به او گفت که دیگر نیازی به رفتن نیست، با قاطعیت پاسخ داد: «نه، من باید بروم؛ این وظیفه شرعی و عرفی من است.» همان روز، در جریان مبارزات، دو تیر به بدنش اصابت کرد؛ یکی به ریه و دیگری به ستون فقرات. در نهایت، او جان خود را فدای آرمانهای انقلاب کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهادت تقی سعدی تنها از یک پدر و همسر عزیز، بلکه از یک مبارز نستوه که جانش را در راه آزادی و استقلال فدای وطن کرد، یاد خواهد شد.
جانباز رضا مرادی، با دلی پر از ایمان و بدون اطلاع به خانواده، شناسنامهاش را برداشت و به جبهه رفت. او با توکل بر خدا و با گفتن "خدایا، توکل بر خودت! میرویم جبهه، هرچه پیش آید خوش آید"، سفر خود را آغاز کرد. پس از ثبتنام، برای گذراندن دوره آموزشی به تهران اعزام شد، و این سفر، نقطه شروعی برای ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن بود.