از تولد زمینی تا آسمانی شدن شهید علی رضا بابایی جاپلقی
زندگینامه شهید
شهيد عليرضا در ايام نوروز سال 1343 در شهر اراك در خانواده اي مذهبي و زحمتكش به دنيا آمد و شور و شادي خانواده را در جشن نوروز صد چندان كرد اسم اين مولود خندان و شاد را به پيشنهاد پدربزرگش كه از افراد مورد وثوق فاميل و محله (باغ خلج) بود و او را به واسطه تقيد و تعهد به احكام اسلام ملا محمد صدا مي زدند، عليرضا نام نهادند، اين شور و شادي چند ماهي نگذشته بود كه ناگاه امتحان الهي رسيد و عليرضا به بيماري سختي مبتلا شد و چندين روز او را نزد دكترهاي زيادي برده و نشان دادند اما معاینه ها مؤثر واقع نشد در نهايت دكتر مي گويد بيماري بدن بچه را فراگرفته و فقط لطف خداوند اين كودك را برمي گرداند به همين واسطه عليرضا در بستر بيماري بدون حركت و صدايي افتاده بود و خانواده از خدا شفاي فرزندشان را خواستار بودند پس از گذشت يك روز كه ديگر حركتي از او ديده نمي شد به هنگام اذان صبح كه پدر بزرگ مشغول اذان دادن بود به يكباره صداي گريه عليرضا بلند شد و همه سراسيمه برخواستند و همان موقع او را نزد پزشك معالج بردند پس از معاينه دكتر گفت كه ديگر عليرضا خوب شده و بايد از او مراقبت و تقويتش كنيد دوران گذشت و اين موضوع هميشه با ذكر سپاس شكرگزاري خانواده، در ذهن ايشان مانده و نقش گرفته بود و همين عنايت الهي زمينه فكري و عملي هميشه با ذكر سپاس و شكرگزاري خانواده در ذهن ايشان مانده و نقش گرفته بود و همين عنايت الهي زمينه فكري و علمي او در گفتار و رفتار و كردارش شده بود كه همه اعم از دوست و دشمن او را بواسطه اخلاق نيكويش دوست داشتند. تحصيلات را از دبستان طلوعي خيابان طالقاني شروع كرد و بواسطه كسب رتبه هاي عالي تحصيل همه ساله موفق به اخذ تقديرنامه از وزير آموزش و پرورش و نخست وزير وقت گرديد. با كسب علم و دانش، فراگيري علوم قرآني و احكام ديني را هم همت گماشت و در كلاسهاي آموزش قرآن (تجويد و قرائت) شركت جسته و در نماز جماعت و مراسمات مذهبي مسجد حضور فعالي داشت و در تابستان ها در كنار حضور در كلاس هاي خانگي قرائت قرآن و آموزش آن، به كارگري و دستفروشي مي پرداخت و از آنجا كه پدرش بنا بود همراه وي به كارگري ساختمان مي پرداخت و كسب درآمد مي كرد و از بچگي مخارج تحصيل خود را تا حد ممكن تأمين مي نمود و اين روش زندگي از او فردي محكم و با ايمان ساخته بود تا آنجا كه به گفته والدينش هيچگاه پيش نيامد كه كسي از رفتار و كردار عليرضا شكايت كند. تحصيلات راهنمايي را در مدرسه نادرشاه با معدل بسيار خوب گذراند و وارد هنرستان شد در رشته اتومكانيك مشغول به تحصيل بود كه مصادف شد با آغاز انقلاب اسلامي و اين شور انقلابي و اسلامي او را هم به داخل خود كشيده و از همان ابتداي نهضت مبارزه را با پخش اعلاميه و ديوار نويسي شبانه شروع و با علني شدن مبارزات هميشه در راهپيمايي ها حضوري پرشور و انقلابي داشت.
پس از پيروزي انقلاب با شركت در انجمن هاي اسلامي و گروه هاي خيريه و حضور آموزش هاي نظامي روحيه اسلامي و انقلابي خود را حفظ و در مبارزه با گروهك هاي ضد انقلاب و منافقين كوردل در سطح شهر، شبانه روز وقت خود را مي گذاشت و از جمله كساني بود كه دوستان و آشنايان نقطه نظرات او را به عنوان راه درست و صحيح قبول داشته و از او پيروي مي كردند كه اين مهم در روزگار بني صدر ملعون بخوبي خود را نشان داد. كه عليرضا در همه حال پشتيبان ولايت فقيه و روحانيت بخصوص شهيد مظلوم، بهشتي مي بود. همچنان كه درس مي خواند حضور در جبهه را با حاضر شدن در عمليات فتح شياكوه آغاز و پس از آن درعملیاتهای فتح المبين، بيت المقدس و رمضان شركت نمود و پس از اخذ ديپلم به عضويت سپاه پاسداران درآمد پس از مدتي با توجه به پشتكار و عشق و علاقه اي كه به سپاه داشت به عنوان معاون آموزش نظامي سپاه ناحيه ويژه قم منصوب و در آماده سازي و آموزش همرزمانش بسيار تلاش و كوشش مي نمود ولي اين روح بلند و سر پر شور او با اين چيزها سيراب و سير نمي شد پس به جبهه شتافت و در لشگر علي بن ابي طالب مشغول به خدمت شد (واحد بسيج) و پس از چندين ماه حضور در جبهه ها اين عاشق بي پروا و اين مرد خدايي آماده شده بود براي سفر ابدي، در عمليات بدر شركت و پس از اين كه مجروح مي شود و به اوراژانس منتقل و زخم هايش را پانسمان مي كنند دوباره به خط برمي گردد و در روز 26/12/63 در منطقه شرق دجله عمليات بدر نداي حق را لبيك گفته و به خيل دوستان شهيدش مي پيوندد.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله «سوره اعراف، آیه 43»
الحمدالله الذي نور قلوبنا بشعاع انوار الجنه العلويه و صل الله علي محمد و آله الطاهرين.
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و ان علي ولي الله. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
با توجه به وضعيت روحي و عدم تمركز حواس نگارش اين چند سطر بسيار برايم مشكل مي نمايد ولي ممكن است ورقي ديگر بر اوراق تاريخ اين انقلاب اسلامي بيافزايد كه نشانگر روح جوشان جواناني باشد كه با خدا پيمان سرخ بسته اند را بسيار دوست داشته اند. آري در اين مملكت اسلامي جواناني زندگي مي كنند كه حسين علیه السلام فرزند پاك پيامبر صل الله و علیه و آله و سلم را بعد از سالياني دراز لبيك گفتند و پيرمرداني و كودكاني زاده گشته اند كه حبيب بن مظاهرها، مسلم بن عوسجه ها را به همراهي علي اصغرها جملگي اقتدا كرده اند و اينك فرزند پاك زهراي اطهر سلام الله علیها مقتدا و امام گشته و بر وصاياي جدش حسين علیه السلام امت اسلامي عالمي عامل است و خود نيز رايت دين را بر دوش گرفته و همگان را به ياري دين دعوت مي كند و سعادت دنيا و آخرت از آن کسانی باشد كه زمان فعلي را كربلايي دگر بيافريند.
خدايا، معبودا، تو خود شاهد باش كه بهترين شاهداني، من اگر بنده راستيني نبودم ولي خودت بر سر راه نشستي تا اين گمشده در وادي جهل بر گناهان پشت پا بزند و برگردد و تو خودت را ولي مومنان معرفي كرده اي و دستگير بيچارگان، پس خدايا دستگيري از اهل بيت پاک پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم گرفتم و خانه اي از خانه ايشان امن تر نديدم، معبودا در آخرت بين من و آناني كه مرا بر دين تو راهنما بودند و اين خاندان جدائي ميفكن.
پدر و مادر بزرگوارم، شما شاهد بوديد بر زندگي من، که زندگی من از زحمات شماست پس حق شما برمن واجب است و اداي اين حق بسيار دشوار، در كودكي با حمد و تكبير و ثناي الهي آشنا كرديد و با گذشت روزگار از آيين اسلام بر من گفتيد و اطاعت رهبرم را گوش زد نموديد و جهاد را آموزشم داديد و اكنون به ياري دين خدا روانه ام كرده ايد، پس اين همه حق را بر من حلال كنيد و بر فراق من و امثال من صبر كنيد و آنگاه كه دل تنگ گشتيد بر خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخصوصا امام حسين علیه السلام گريه كنيد.
برادران بزرگوارم، خواهران مهربانم، تقوا، تقوا را پيشه كنيد و بر امام اقتدا نماييد و بر فرج آقايمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار بكشيد و از او مدد جويد. بر دهان دشمنان انقلاب اسلامي و امام بت شكن شمشير زنيد و آنها را همچون اربابانشان مظاهر زشتي و لعنت كنيد راه من راه حسين است انشاءالله و راه آنان كه زودتر از من به اين طريق رفتند همين بود. همگي جان نباختيم مگر براي زنده ماندن اسلام واحياي ديني كه جد امام بت شكنمان از طرف خداوند آورد.
از خداوند مي خواهم زيارت پيامبر و آل او را در لحظه مرگ روزي و نصيب من كند و در قيامت با ايشان ملاقات كنم و همگي آنها كه بر راه سرخ ما صحه مي گذارند همين را خواهانم و اميدوارم همه آنها كه بر من حقي دارند، حلال كنند و گذر نمايند كه خدا از همه گذر نماييد بيشتر از اين نمي توانم بنويسم زيرا آماده رفتن مي باشم....
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
عليرضا بابايي
18/12/1363
منبع: اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی