اطلس راهنمای مناطق عملیاتی جنوب ویژه زائران راهیان نور استان مرکزی
گفتند: «به ملکوت آسمانها راه پیدا نمیکند مگر او که دو بار متولد شده باشد» و من، هر بار که شنیدمش، گیج و سردرگم، خسته از راههای رفته و نرفته، از آینه پرسیدم کجاست این تولد دوباره؟
زندگی روی این خاکآباد محصور، دلم را به تنگ آورده بود و نمیدانستم سر به کدام پنجره بگذارم که از آسمان سردربیاورم. روزها، همینطور مرده و بیاتفاق میگذشت تا تو صدایم کردی. خودت آمدی حوالی همۀ بیحوصلگیها و دلتنگیهای من، دستم را گرفتی و تا به خودم آمدم، دیدم نشستهام در اتوبوسی که از مختصات مقصدش، هیچ نمیدانم. شنیدهها بسیار بود، دیدنی نداشتم اما. تو خودت آمدی تا دیدنیها را نشانم بدهی. پنجرهای از چشمهای من باز کردی رو به سرزمینی که خاکی بود و نبود.
حالا، حالا که این چشمهای ناباور خیرهاند به این خاکریزها، به این سنگرهای آرام سربهزیر که روزگاری نهچندان دور، خلوت عاشقانۀ تو و دردانههایت بودهاند، تازه دارم میرسم به آن لحظۀ اثیری تولد. پیلههای تنم دارند شکافته میشوند تا روح تازهای از من سر بلند کند.
من تنها نیستم. همۀ این مهمانهای نازنینی که روی این خاک مقدس قدم میگذارند، چشم امید دارند به نگاه مهربان تو. همه آمدهایم تا خودت برایمان روایت کنی چه بر این سرزمین گذشته است. آمدهایم تا خودت با دلمان بگویی چه نجواهای عاشقانهای در سحرگاه آتش و جنون این سرزمین به سمت تو آمده است. آمدهایم تا تولد دوبارهمان را، به حرمت تمام آنها که از همین سنگرها پرنده شدند، از دستهای خودت بگیریم.
ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده...جهت دانلود کتاب روی لینک کلیک کنید.