برای شهدای گمنام شهر به یاد پسرم مادری میکنم
مادر شهید مفقود الاثر که سالهای سال هر روز صبح به امید بازگشت فرزندش، کوچه را آب و جارو و خانه را مرتب میکند، غذای مورد علاقه فرزندش را درست میکند و چشم به راه مینشیند تا عزیز سفر کردهاش برگردد. قلب وی در تپش دیدار است، دیداری که کسی از زمان آن خبر ندارد.
روایت فراق و بیخبری مادران شهدا، روایت نانوشتهای است، چراکه باید مادر باشی تا حال مادران شهدای مفقودالاثر را با جان و دل درک کنی. مادرانی که حرفهایشان بوی انتظار میدهد و سالهاست با چشمانی منتظر و قلبی آکنده از غم و اندوه، بازگشت فرزندانشان را انتظار میکشند.
روایتی از ۳۲ سال چشم انتظاری مادر شهید
در زیر این آسمان شهر هنوز بوی مادران مفقودالاثر استشمام میشود که با صبر و استقامت خو گرفته و چشمان منتظرشان تا لحظهای که جان در بدن دارند، در انتظار پیدا شدن پیکر فرزند شهیدشان است.
مادر شهید محمدولی تلخابی یکی از مادران شهدای مفقودالاثر فراهان است که این روزها با خبر بازگشت شهدای گمنام حال و هوای دیگری دارد. هربار که خبر از تفحص شهدا به گوش این مادر میرسد، با ذوق و شوق فراوان به استقبال آنها میرود، شاید در این میان خبری از یوسف گمگشتهاش باشد.
در آستانه سالروز وفات حضرت ام البنین(س)، مادر چهار شهید از شهدای کربلا به ویژه حضرت ابوالفضل(ع) و مراسم تشییع و خاکسپاری دو شهید گمنام در تلخاب، زادگاه شهید مفقودالاثر محمدولی تلخابی، به پای صحبتهای مادر شهید مینشینیم تا گوشهای از حکایت عشق و چشم بهراهی را برایمان زمزمه کند.
بازگشت شهدای گمنام تسکین دلهای بیقرار مادران شهدای مفقود الاثر
مادر شهید با وصف حال و هوای خود در این روزها می گوید: از روزی که خبر تشییع و تدفین دو شهید گمنام در این دیار را شنیدم، حال عجیبی دارم، بوی فرزندم را حس می کنم؛ این شهدا نیز مثل فرزند من سالها دور از خانه و کاشانه بودند. بازگشت این شهدا و تدفین آنها در این شهر، دل من را آرام می کند. سعی میکنم برای شهدای گمنام خوب مادری کنم تا باشد در جایی از این کشور، مادری دیگر برای فرزند من نیز مادری کند.
وی افزود: این شهدا بوی فرزندم را میدهند، همه این شهدای گمنام فرزند حضرت زهرا(س) هستند. شهدای گمنام شهرم را مثل فرزند خود میدانم و هر هفته بر سر مزارشان رفته و لالایی مخصوصی را که در زمان کودکی فرزندم برایش زمزمه میکردم، برای آنها میخوانم.
مادر شهید با بغضی ۳۲ ساله و اشکی که بر چشمانش جاری بود، ادامه داد: خدا را شکر می کنم که فرزندی به این پاکی به من هدیه کرده تا در راه دین خدا جان بدهد و به شهادت برسد تا من هم در برابر خداوند و اهل بیت(ع) شرمنده نباشم.
وی با اشاره به خاطره آخرین وداع با فرزندش گفت: هنگامی که داشت به جبهه می رفت، پس از اینکه پیشانی او را بوسیدم، محمدولی گفت:«زیر بالشم تکه کاغذی برای خواهرانم نوشتهام، آن کاغذ را به آنها بده تا بخوانند». او را از زیر قرآن رد کردم و آهسته دور شد و من هم دعایش کردم.
مادر شهید تلخابی افزود: پس از بدرقه محمدولی، کاغذی را که شهید گفته بود به خواهرانش دادم، خودم که سواد نداشتم، خواهرانش که کاغذ را خواندند، گفتند: «اینکه وصیت نامه است!» و همان زمان بود که فهمیدم بدرقه محمدولی آخرین دیدار من با او است.
وی اظهار کرد: شبی خواب دیدم محمدولی با یکی دیگر از همرزمانش در مکانی خوابیده است، از او پرسیدم «مادر چرا اینجا خوابیدی»؟! گفت: «همینجا به ما جا دادهاند».
مادر این شهید بزرگوار بیان کرد: یکی از همرزمانش برایم تعریف کرد؛ «زمانی که با هم برای کار به تهران رفته بودند، پس از گرفتن دفترچه برای اعزام به سربازی جلوی یک نوار فروشی به من گفت؛ بیا نوار «شبهای جمعه میشود چشم انتظارت» را بخریم، دوستش به او گفته این نوار را میخواهی چه کنی، ما که قرار است به جبهه برویم. پسرم در جواب گفته بود وقتی رفتیم آنجا و حال و هوای جبهه را دیدی میفهمی که این نوار برای چه بوده است.
وی افزود: شهید تلخابی بسیار پر تلاش و خستگیناپذیر بود و مرتب در محافل مذهبی شرکت میکرد. احترام به پدر و مادر و اخلاق نیک او الگویی برای سایر اعضای خانواده بود.
صبر و استقامت حضرت زینب(س) الگویی برای مادران شهدا
مادر شهید اظهار کرد: هرزمان که دلتنگ محمدولی می شوم، به یاد حضرت زینب(س) در صحرای کربلا میافتم. حضرت زینب(س) فرمود؛ «در کربلا به جز زیبایی چیزی ندیدم»، من هم در شهادت محمدولی که در مقابل دشمنان اسلام سینه سپر کرد تا مملکت ایران به دست دشمن نیفتد، افتخار میکنم.
وی اظهار کرد: امیدوارم خداوند هدیه مرا قبول و فرزندم در آخرت شفاعتم را کند.
این مادر شهید در پایان صحبتهایش برای همه جوانان این مرز و بوم دعا کرده و از خداوند برای آنان طلب عاقبتبخیری کرد.
آری هنگامی که با مادر شهیدی همصحبت میشوی، آن زمان است که میفهمی از دامان این مادران صبور، غیور مردانی تربیت شدهاند که سعادت شهادت نصیبشان شده است. این مادران کوه صبر، استقامت، قله عفاف و پاکدامنیاند، گویی آسمان وسعت خود را از این مادران به ارث برده و قلم از نوشتن فداکاری و ایثار آنان عاجز است.
شهید محمد ولی تلخابی در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در منطقه کوشک به شهادت رسید. حال پس از ۳۲ سال، مادرش در انتظار او است تا شاید خبری از او برسد و این انتظار به سرآید.