برگی از زندگینامه شهید رضا غلامی
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی ؛ شهید رضا غلامی در سال 1347 در یکی از روزهای خرداد ماه در روستای سیان سفلی چشم به جهان گشود و با تولدش شادی به خانه پدر و مادر آمد چون اولین فرزند خانواده بود پدر و مادرش علاقه خاصی به او داشتند و به خاطر ارادت به ائمه اطهار نام او را رضا نهادند به لطف ایزدمنان او کم کم رشد نمود و دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در 6 سالگی نماز را بطور کامل فرا گرفت و در 7 سالگی وارد دبستان ابتدائی شد.
دوران ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت. سپس وارد
دوران راهنمایی شد و مدرسه راهنمایی را در
روستای همجوار تمام کرد و چون دبیرستان در روستا وجود نداشت و برای ایشان مشکل بود
که در شهر دیگری رود و بنابراین ترک تحصیل نمود و برای کار کردن به تهران رفت و فرد
موفقی در کارهایش بود او در سن نوجوانی علاقه زیادی به کتابهای مذهبی داشت او از همان
دوران کودکی و نوجوانی با هوش و زرنگ بود و آثار اندیشه و فراست در سیمای معصوم
و محجوب او حکایت از دوران متلاطم و روح بزرگ داشت و بیشتر به نقاشی علاقه داشت و کار
او با گواش و آبرنگ بود و طبق الگو نقاشی های که حکایت از واقعه کربلا، شقایقهای داغدار،
حدیث بی قراری، ... و در روی شیشه های مشک آنقدر قشنگ پایه ریزی می کرد که آدمی را
به عالم دیگر سیر می داد از خصوصیات دیگر او محجوبیت وقار و تواضع در درگاه خداوند
بود و دارای قد و قامتی بلند بود و با اخلاق خوب و خنده رویی از همسایگان و خویشاوندان
خصوصا پدر و مادر استقبال می کرد همه مردم می گفتند او انگار از عالم دیگری است عالمی
که مردان بزرگ و سرداران شهید را پرورش داده و در دامان خود پرورانده است.
در 18 سالگی به خدمت سربازی درآمد او به مدت 1 سال در ابراهیم آباد اراک خدمت می کرد و بعد از 1 سال به تهران منتقل شد و خیلی دوست داشت به جبهه برود با اجازه پدر و مادر برای خدمت به میهنش عازم جبهه شد در تاریخ 67/3/18 به جبهه رفت و در آغاز در خط مقدم به پرستاری مجروحان می پرداخت و بعد از چندی در خط پدافندی بود و در 67/3/21 جنگ تحمیلی خاتمه یافت و دلاور مردان جوان جمهوری اسلامی ایران بعد از 8 سال درگیری در جبهه حق علیه باطل و درگیری با نیروهای بعثی عراق به لطف خدا پیروز شدند ابتدا فکر می کردیم که اسیر است و چشم به انقلاب یوسف گمگشته خود بودیم بالاخره بعد از 7 سال مفقودیت و دوری از وطن لاله گم شده ما از خاک عراق به ایران بازگشت و خاک وطنش را بوسه زد و تشیع جنازه پیکر مطهر او در تاریخ 73/11/21 در 21 ماه رمضان انجام گرفت و بدین ترتیب زندگی کوتاه و پر افتخارش با ریخته شدن خون مقدسش اتمام یافت او در زندگیش شمع تابناک و در مرگ سرخش نیز خورشید گشت در ظلمت همه سیاهی ها و با شهادتش سرفرازی و افتخار برای خانواده خود به ارمغان آورد جاودانه باد روحش.
دردها را با کبوتر می سرود از شقایقهای بی سر می سرود