ایران در خطر است، نمی توانم آرام بگیرم
نوید شاهد استان مرکزی،شهید حيدر على زيدى در نهم فروردین 1323 ، در روستای میشیجان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش مرضیه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند سازمان آموزش و پرورش بود، سال 1347 ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم دی1360 ، با سمت آرپی جی زن در بستان بر اثر اصابت ترکش به پهلو و شکم، شهید شد. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.
وصيت نامه شهید حيدر على زيدى
بسم الله الرحمن الرحيم
با نام تو اغاز ميكنم اى خداى بزرگ كه به من جسمى سالم و انديشه اى باز عطا فرمودى تا بتوانم نسبت به توانايىخود در جنگى كه مدت 15 ماه است رژيم تجاوزگر عراق صدام با كمك آمريكا به كشور ما تحميل نموده و قسمتى از خاك مملكت اسلامى ايران ما را اشغال و خانه ها و تعدادى از شهرهاى مرزى كشور ما را خراب و خانواده هاى بيشمارى را اسير گرديده شركت كنم .و اين از خدا بى خبران اسلام واقعى را كه بعد از 1400 سال در كشور ايران كه باريختن خون صدها هزار شهيد و مجروح برهبرى امام بزرگوارمان خمينى بت شكن پياده گرديده با شروع چنين جنگهايى ميخواهند اين اسلام عزيز را از ما بگيرند و نگذارند اين انقلاب اسلامى جهانى شود اما جوانان مسلمان اين مملكت چون كوهى استوار جلو اين دشمن متجاوز بنابه وظيفه شرعى تا آخرين قطره خون كه در بدن دارم از دينماسلام و كتابم قران و امام خمينى دفاع و از دشمنان اين دين كشتار خواهم نمود .
و اما سخنى با پدرم : تو افتخار كن كه اين چنين فرزندى را براى دفاع از اسلام به جبهه فرستادى مبادا كه از كشته شدن من ناراحت و يا خم به ابرويت بياورى . مى دانم خيلى سخت است چون تو يك پسر بيشتر نداشتى ولى او را هم در خوب راهى دادى مثل كوه باش كه در آخرت عجرى عظيم خواهى داشت .
و اما چند كلمه اى با مادرم . خوشحالم
كه مادرى با روحيه قوى دارم از حضورت مى خواهم همانطور كه موقع خداحافظى از زير قران
ردم نمودى و هيچ ناراحت نشدى حالا هم هر طور خدا خواست من شهيد شدم يا جنازه ام اصلا
برنگشت با همان روحيه قوى و توكل بخدا صبر داشته باش مى دانم كه مرگ فرزند برايت ناگوار
است اما شما نه اولين مادر شهيد هستى و نه آخرين آنها و هزاران مادر مثل شمابوده و خواهد
بود از بچه هاى من با آن اخلاق خوبتمواظبت وآنها را در حفظ اسلام تربيت كن
سخنى با
تو همسرم تو نيز بانوى شجاع و فداكارى باش درست است كه در اول عمر باچهار فرزندتنها
ميمانى و با از دست دادن من زندگى برايت بسيار مشكل ميشود در نگهدارى و تربيت كم و زياد
بچه ها و خانه همه اش سختيهايى بوجود مى اورد اما تو نيز در آنجا كه در توانت هست با
مشكلات سازش كن واز بچه ها مثل يك مادرنمونه نگهدارىكن و اگر روزى تصميم گرفتى از
پيش بچه ها بروى با ميل خودت انتخاب كن و بچه هارا پيش پدرو مادرم ميمانند.
وچند كلمه با پسرم حسين : اولين سفارش من اين است كه نماز خواندن و فرا گرفتن دستورات دين اسلام راهرچه بيشتر ياد بگير و به آن عمل كن ازخواندن درس مدرسه ات هيچ كوتاهى نكنى و تا آنجا كه در توان دارى بتحصيل ادامه دهى وبراى اين كشور اسلامىفردى مفيد باشى . نكند كه يك وقت خدائى ناكرده جوانى نامرتب وسربار جامعه بار بيائى همينطور به مجتبى وفاطمه و...آنها هم سفارشم همين است چون كه اين تنها آرزوى من بوده و هست كه داراى فرزندانى با ايمان بخدا ودين اسلام و قران كريم و خدمت به مردم داشته باشم و اگر خدا از من راضى شد و من شهيد شدم لازم نيست چيزىخرج من كنيد بهتر است مبلغ پنج هزار تومان بحساب دولت برزيد و من ديگر چيزى پيش خودم ندارم نه پولى نه حسابى همين است كه شما اطلاع داريد.
و از خواهرانم مى خواهم كه براى من گريه نكنند شب اربعين است وامام دارد از راديو سخنرانى ميكند ساعت 15:9 است. و روى قبر من غير از سنگ چيزديگرى نگذارند . امشب اول زمستان است
خداحافظ
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی