زندگینامه فرمانده ای بیست و یک ساله در عملیات کربلای 5
دوران کودکی را در همان روستا گذراند و با مهاجرت خانواده به شهر اراک، تحصیلات خود را در اراک آغاز نمود. در زمان نهضت اسلامی و انقلاب تاریخ ساز امام خمینی (ره) ، او دانش آموزی بود که الفبای عشق را تحصیل می کرد. و در همان دوران با توجه به فضای فرهنگی خانواده و نیز زمینه های مناسب انقلاب، عشق و علاقه پیوند جاودانی با اسلام عزیز در دل و جانش ریشه می گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله در بسیج مدرسه و پایگاه مقاومت مسجد عضویت و همکاری خود را آغاز کرد، و از طرف دیگر حضور و شرکت در مجالس و هیئت های مذهبی برای او شیرین ترین کارها بود.
در سال 1361 در لباس بسیجی به آموزش نظامی و پس از آن به جبهه اعزام گردید، پس از دو بار اعزام به جبهه های جنوب و غرب، در سال 1362 به عضویت رسمی بسیج درآمد و با واحد آموزش عقیدتی سپاه شروع به همکاری نمود. شوق و علاقه وافر او به انقلاب و وظیفه شناسی که داشت، باعث شد که با توجه به حساسیت زمان و ضرورت دفاع از اسلام ، تحصیل خود را رها کرده و رسماً به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. و خدمات خود را در لباس مقدس پاسداری ادامه داد.
با توجه به علاقه و آمادگی که غلامحسین نسبت به معارف قرآن و اسلام داشت در دوره آموزش مربی قرآن در قم شرکت نمود و سپس با تشکیل کلاسهای قرآن و عقیدتی به فعالیت خود ادامه داد و بعدها با عضویت در کادر گردان امام حسین(ع) ارتباط خود را با جبهه و دفاع مقدس بیشتر نمود، و چندین بار در جبهه و عملیاتهای مختلف شرکت نمود.
غلامحسین سال 1365 در عملیات کربلای 4 مجروح شد و به بیمارستان منتقل گردید. پس از مدت کمی در حالی که هنوز بهبود نیافته بود، و بدون اینکه به منزل مراجعه کند مستقیماً به جبهه رفت و آماده شرکت در عملیات کربلای 5 گردید.
در عملیات کربلای 5 به عنوان معاون فرمانده گروهان شرکت نمود و با مجروح شدن فرمانده، او مسئولیت فرماندهی گروهان را به عهده گرفت.
غلامحسین در سحرگاه روز بیستم دی ماه 1365 ، و در ادامه عملیات کربلای 5 ، در حالی که بیست و یک بهار بیشتر از عمرش نمی گذشت، با اصابت گلوله به سینه اش در حالی که نام مقدس حضرت زهرا(س) را بر لب داشت به دیدار محبوب شتافت و به وصال خدای متعال رسید.
روحش شاد و راه و هدف مقدسش جاودان باد.