وظیفه من دفاع از اسلام بود
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمدابراهیم توانچه در نهم مهرماه 1326 در استان مرکزی، شهرستان اراک، در محله محسنی (آیتالله مدنی) در خانوادهای سختکوش و مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی خود را با سختی سپری کرد و پس از آن دوران ابتدایی و راهنمایی را پشت سر گذاشت. برای تأمین هزینههای تحصیل، در تعطیلات تابستان به کار مشغول میشد؛ اما نتواست به تحصیل ادامه دهد.
پس از ترک تحصیل، به ارتش پیوست. از همان ابتدا، اوضاع ارتش را مطابق با باورهایش نیافت؛ بنابراین، پس از پایان دوره آموزشی، شروع به مخالفت با فرماندهان کرد و اکثر اوقات از شرایط موجود ناراضی بود. تا جایی که والدینش علت ناراحتیاش را نمیدانستند، به فکر ازدواج او افتادند تا شاید این امر سبب تعهد بیشترش به زندگی و انجام وظیفه گردد. به همین دلیل، در سال 1347 ازدواج کرد اما این اقدام نیز تأثیر زیادی نداشت. در طول خدمت، او هیچ درجهای دریافت نکرد؛ زیرا با سیستم اداره ارتش آن زمان مخالف بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به سوابق مبارزاتیاش، به درجه استواری رسید. در آغاز انقلاب، با کمک برادرش، اعلامیههای امام خمینی (ره) و مراجع دیگر را تکثیر و در بین نظامیان پادگانها و کمپهای آمریکاییها پخش میکرد.
در سال 1355، برادرش توسط مزدوران رژیم دستگیر و به تهران منتقل شد. با پیروزی انقلاب و سقوط رژیم پهلوی، به لشکر 92 زرهی خوزستان پیوست. پس از تصرف بخش اطلاعات ارتش توسط نیروهای انقلاب و دسترسی به پروندههای اطلاعاتی، سابقه مبارزاتی او از ابتدای انقلاب در آن پرونده ثبت شد.
در جریان جنگ تحمیلی، او همچنان در خوزستان خدمت میکرد. با آغاز حمله ارتش عراق به ایران، گزارشی مبنی بر نزدیک شدن دشمن به منطقه دبحردان دریافت شد اما مسئولان پادگان هیچ اقدامی نکردند. او اعتراض کرد، ولی پس از مدتی بازداشت شد. همچنان که اعتراضاتش به جایی نرسید، به بنیصدر مراجعه کرد، اما مورد توجه قرار نگرفت.
مدتی بعد، حضرت آیتالله خامنهای برای بازدید از منطقه وارد شدند. در این سفر، تمامی درجهداران و سربازان از حضرت آیتالله درخواست آزادی او را کردند و ایشان دستور آزادیاش را صادر کردند. پس از آزادی، همچنان در منطقه جنگی حضور داشت تا اینکه در هفتمین روز زمستان 1359، در حین خنثی کردن مین به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وصیتنامه:
بسمالله الرحمنالرحیم
اینجانب، بینام و نشان به همسرم و فرزندانم: به نام خدای بزرگ، خدای محمد (ص) و خمینی، درود بر تمام شهیدان اسلام.
سلام عرض میکنم به همه شما، از کوچک و بزرگ و از دوست و آشنا، و امیدوارم که همیشه در پناه خدای بزرگ سلامت باشید. در زیر سایه پرچمدار امام مهدی (عج) و خمینی کبیر به تمامی زورگویان جهان میگوییم که اسلام پیروز است. از اینکه نتواستم آسایش را برای شما فراهم کنم، معذرت میخواهم و شرمنده شما هستم؛ اما وظیفه من این است که از اسلام و سرزمین اسلام دفاع کنم و تا آخرین قطره خون از آن دفاع خواهم کرد.
همسرم، از تو میخواهم هیچگاه به خاطر مادیات، اسلام را فراموش نکنی و فرزندان عزیزم را به شناخت اسلام و قرآن راهنمایی کنی. بعد از من هر آنچه دارم به تو و فرزندانم میرسد. پدر و مادر عزیزم، اگر از من خطایی سر زده، مرا ببخشید و هیچ ناراحت نباشید. برای من گریه نکنید، زیرا خوشحالی شما برایم مهمتر است. به خاطر اسلام جنگیدم و این وظیفه هر مسلمان است که از دین محمد (ص) دفاع کند.
برادرم، تنها و مهربانم، از تو میخواهم که از فرزندان و همسرم مراقبت کنی. افسوس که نتواستم دوباره تو را ببینم. به آشنایان بگو برای من گریه نکنند و شاد باشند. کسی که سربلندی اسلام را میخواهد، چنین تقدیری دارد. به امام بگویید که سربازی بینام و نشان برای او جنگید و روی سنگ قبرم بنویسید: "سرباز اسلام".
این نامه را نوشتم زمانی که از مأموریت مینگذاری در سر راه دشمن برگشتم و برای اسلام و مردم جنگیدم. همسرم، فرزندانم را به جامعه اسلامی شایسته تحویل بده و از مسکن من بگذر. آخرین حرف من این است که زندگی و هر آنچه دارم، متعلق به تو و بچهها است.
برادرم، این نامه را به خاطر همه خوبیهایی که به من کردی، نوشتم. خداحافظ و زنده باد اسلام، پاینده باد ایران اسلامی.
ابراهیم توانچه
1359/9/5