همرزم شهید عقیل عرش نشین می گوید: چادرش باز بود و گرد و غبار همه جا را گرفته بود، گفتم: چه بی سلیقه ای، گفت: شاید در جایی بمیرم که حتی جنازه ام به دست نیاید، می خواهم از اکنون تمرین شهادت کنم.
کد خبر: ۴۶۹۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
قسمت دوم خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
همرزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «در سختترین شرایط جبهه، نماز شب را ترک نمیکرد.»
کد خبر: ۴۶۹۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
اسطوره ی مقاومت در قاب خاطرات/ 2
کتاب و مطالعه یکی از مهم ترین چیزهایی بود که اوقات گوشه نشینی لاجوردی را در زندان پر می کرد. تعدادی از این کتاب ها در زندان در اختیار او قرار می گرفت و بعضی دیگر به وسیله ی اعضای خانواده برایش فرستاده می شد.
کد خبر: ۴۶۹۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
فرماندهان دفاع مقدس نبوغ نظامی و خلاقیت:
او در سال 1317 شمسی در بندر انزلی متولد شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی ابتدایی و اول دبیرستان، در سال 1334 وارد دبیرستان نظام شد.
کد خبر: ۴۶۹۵۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمد افتخاری»
پسرعموی شهید «سید محمد افتخاری» نقل میکند: « گفت: آیتالله خمینی رو میشناسی؟ گفتم: یه چیزایی در موردش شنیدم. کاغذ لوله شده را باز کرد، عکسش را نشانم داد و از مبارزاتش با شاه برایم تعریف کرد. گفت: مرد بزرگیه! مطمئنم به این طریق که پیش میره، توی مبارزاتش پیروز میشه.»
کد خبر: ۴۶۹۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
اسطوره ی مقاومت در قاب خاطرات/ 1
به دنبال اقدامات خشونت آمیز رژیم، مؤتلفه تصمیم به اقدامات مسلحانه گرفت و شیوه ی خود را «مبارزه ی مثبت» نام نهاد. بنابراین شاخه ی نظامی در تشکیلات هیأت مؤتلفه شکل گرفت. شهید عراقی و شهید حاج صادق امانی بانیان شاخه ی نظامی بودند.
کد خبر: ۴۶۹۴۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
پدر شهید «علی عابدین آبادی» میگوید: پسرم گفت: اگر فقط یک روز از خدمتم باقی مانده باشد شهید خواهم شد.
کد خبر: ۴۶۹۴۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛
حمیدرضا قصد نصب شبرنگ به قايق هاي غرق شده در نهر بلامه را داشت كه با گلولهي خمپارهي دشمن به شهادت رسيد.» او دوست داشت اولين شهيد اين عمليات باشد.
کد خبر: ۴۶۹۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۳
خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»؛
فرزندم (مصطفي هندوزاده) شوخي کنان گفت: « مادر! صاحب 5 فرزند شده اي، بايد يکي از آنها را خمس بدهيد، من خمس فرزندانت هستم.» اما من مصطفي و ابراهيم را خمس دادم.
کد خبر: ۴۶۹۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۳
برادر شهید «سید تقی غلامرضازاده» می گوید: شهید به نماز اول وقت اهمیت زیادی می داد و عاشق نماز شب بود. او پرواز تا خدا را عاشقانه آموخت. نوید شاهد اصفهان به مناسبت سالگرد شهادت به معرفی این شهید والا مقام پرداخته است که توجه شما را به خواندن این مطلب جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۹۳۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۳
محمدرضا، برادر شهید"محمداسماعیل سهرابی"، او را در خواب می بیند. شهید او را از یک اتفاق باخبر می کند... نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۹۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۱
پیرامون شهید «نصرالله شیخ بهایی»؛
برادرم نصرالله مورد توجه همه بود. ناظم و مدیر مدرسه میگفتند: «او با بقیه متفاوت است » برای این که او به سادگی حرف کسی را قبول نمی کرد و تسلیم ناحق نمی شد.
کد خبر: ۴۶۹۲۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۸
قسمت نخست خاطرات شهید «سید ابراهیم سیادت»
همرزم شهید «سید ابراهیم سیادت» نقل میکند: «یکی از بچهها که در بین دسته ما رفت و آمد میکرد، خبر شهادت سید را که نفر آخر دسته ما بود به من داد. صبح شد و مأموریت ما پایان گرفت. همه دور جنازه او حلقه زدند و گریه کردند. یکی میبوسید. یکی مرثیه میخواند... سید برای ما مثل پدر بود.»
کد خبر: ۴۶۹۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۶
خاطراتی پیرامون شهید «علی بهزادی»؛
شهید بهزادی اصرارش بر انجام برنامه های مذهبی آنقدر روی اطرافیاناش تأثیر گذاشته بود که وقتی یکی از افسرهای پادگان برای زیارت رفت به مشهد، از بین آن همه سرباز فقط برای علی یک سجاده به عنوان سوغاتی آورد.
کد خبر: ۴۶۹۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۴
شهید «ابراهیم خواجه منصوری» در دوران دفاع مقدس در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش جام شهادت را نوشید. نزدیکان از قناعت و صبرش بسیار میگویند. زندگی نامه این شهید گرانقدر را در نوید شاهد اصفهان دنبال کنید.
کد خبر: ۴۶۸۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶
در کتاب «مهتاب خیّن» صفحه ۸۲۵ تا ۸۳۰ خاطرهای از سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی درباره آخرین اقامه نماز متفاوت یک بسیجی شهید روایت شده است که مرور آن نکتهای آموزنده خواهد داشت.
کد خبر: ۴۶۸۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۳
خاطراتی پیرامون شهید «محمدحسین نامدارمحمدی»؛
محمد حسین گفت: «مادر! این ماشین متعلق به بیت المال هست و نباید استفاده ی شخصی بشه. اگر حالتون خوب نیست، صبر کنید، میرم ماشین دوستم رو میگیرم و میبرمتون دکتر.»
کد خبر: ۴۶۸۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از شهید «علی ژاله»؛
وقتي شهید «علی ژاله» از جبهه ميآمد، اولين كارش بوسيدن دست پدر و مادر بود، و به دنبال آن انجام هر كاري كه آن ها مي خواستند و مثل هميشه خيررساني به اهالي روستا.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۲
خاطراتی از شهید «علي يار شول»
وقتي كه تابوتش را زيارت ميكردم، صدايش توي گوشم ميپيچيد كه ميگفت: بعد از جنگ همهي تاريخ نويسها بايد در مورد رزمندهها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آنها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
بعد از اینکه نتوانستیم خبری از مهدی بگیریم گفتند باید منتظر باشید، ما خبری قطعی نداریم.
اما من در من در آتشی می سوختم که جز دیدن روی مهدی آرام بخشی نداشت. مرهم دل بی قرار من سلامتی و بازگشت مهدی بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷