معلمانی که سرمشق عشق و ایثار شدند
سهشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۰
شهرستان تفرش دارای ۲ معلم شهید است که با سرمشق گرفتن عشق و ایثار درس شهادت را به دانش آموزان خود آموختند.
درس شهادت را به دانش آموزان خود آموختند.
به گزارش نوید شاهد ؛به نقل از ندای تفرش، ۱۲ اردیبهشت سالروز شهادت استاد مطهری و از ۱۲ تا ۱۸
اردیبهشت به عنوان هفته معلم نامگذاری شده است.معلمان نیز همانند سایر اقشار در
صحنه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی جنگ تحمیلی حضور فعال داشته اند. در
شهرستان تفرش نیز ۲ تن از شهدا از قشر معلمان بوده اند که در ادامه زندگینامه و
خاطراتشان را از زبان اعضای خانواده این شهدا می خوانید.
شهید مراد علی صابری
شهید مراد علی صابری
زندگینامه:
شهید مراد علی صابری فرزند مرحوم عباس در سال ۱۳۳۹ در روستای کهک تفرش پا به عرصه ی وجود گذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستای زادگاهش و مقاطع راهنمایی و متوسطه را در مدرسه ی چمران و هنرستان فنی کاریابی تفرش سپری کرد.
در سال ۵۹ به خدمت سربازی اعزام شد. پس از پایان خدمت، در دبیرستان دکتر بهشتی منطقه ۹ تهران، به عنوان مربی طرح کاد مشغول خدمت شد. تا سال ۱۳۶۵ مرتب به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت و آمد داشت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد و بقایای پیکر مطهرش پس از ۸ سال به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد. از شهید صابری دو فرزند به یادگار مانده است.
خاطرات برادر شهید:
مجتبی صابری برادر این شهید با اشاره به خاطراتش می گوید: بردارم در عملیات آزاد سازی فکه زخمی شد و ترکش به دستش اصابت کرده بود. پس از انتقالش به تهران و تشکیل پرونده پزشکی و ممنوعیت از رزم، از بستری شدن در بیمارستان امتناع کرد و گفت: "تخت بیمارستان را باید کسانی اشغال کنند که شدت جراحتشان بیشتر از من است." و راضی نشد تخت و امکانات را که نیاز سایر مجروحان بود را استفاده کند.
صابری می افزاید: شهید مرادعلی تازه فرزندش به دنیا آمده بود و ۹ روز داشت که وی خانواده را ترک کرد و گفت: "عملیات در جبهه برای حفظ دین اسلام واجب تر است"و پس از ۳ ماه دیگر بازگشت و دوباره فرزندش را دید.
وی ادامه می دهد: از ویژگیهای اخلاقی برادرم تواضع و رسیدگی به نیازمندان بود. یکبار در دوران تحصیلش و پس از برگشت از تهران، باران شدیدی در روستای کهک بارید. علی رغم بر تن داشتن لباس نو و تمیز، بیل را به دست گرفت و به کمک خانواده هایی که بر اثر بارش زیاد باران، آب به خانه های آنها سرایت کرده بود، رفت.
صابری می گوید: در دوران سربازی و در ایامی که به مرخصی می آمد به افراد نیازمند سر می زد و داروهای آنها را تهیه می کرد. این امر سبب شده بود که همین افراد بی بضاعت در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند و یکی از آنها به من می گفت: «من در غم مردن مادرم اینقدر گریه نکردم که برای مراد علی گریه کردم.»
مهمترین درس این معلم شهید:
برادر شهید ادامه می دهد: مهمترین درس این معلم شهید برای دانش آموزان، درس شهادت است. شهادت به این معنا که از همه منابع و امکانات خود برای حفظ اسلام، انقلاب و کشور گذشتند و این بزرگترین درس برای همه است.
فراز هایی از وصیت نامه شهید:
خداوندا! از تو می خواهم که مرا تا آخر، محکم و استوار در راهت نگه داری تا با دشمن بعثی بجنگم و از دین تو دفاع کنم و سرانجام شهادت را به من هدیه دهی.
از تو می خواهم که عشق چمران را در من تقویت کنی و با اندازه ای مرا در آتش عشقت بسوازانی، تا همان شوم که تو می خواهی.
از تو می خواهم که امام(ره) را برای رهبری امت و نجات اسلام حفظ کنی تا این کشتی نجات را، به سرمنزل مقصود برساند.
شهید عبدالله مشهدی:
شهید مراد علی صابری فرزند مرحوم عباس در سال ۱۳۳۹ در روستای کهک تفرش پا به عرصه ی وجود گذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستای زادگاهش و مقاطع راهنمایی و متوسطه را در مدرسه ی چمران و هنرستان فنی کاریابی تفرش سپری کرد.
در سال ۵۹ به خدمت سربازی اعزام شد. پس از پایان خدمت، در دبیرستان دکتر بهشتی منطقه ۹ تهران، به عنوان مربی طرح کاد مشغول خدمت شد. تا سال ۱۳۶۵ مرتب به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت و آمد داشت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد و بقایای پیکر مطهرش پس از ۸ سال به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد. از شهید صابری دو فرزند به یادگار مانده است.
خاطرات برادر شهید:
مجتبی صابری برادر این شهید با اشاره به خاطراتش می گوید: بردارم در عملیات آزاد سازی فکه زخمی شد و ترکش به دستش اصابت کرده بود. پس از انتقالش به تهران و تشکیل پرونده پزشکی و ممنوعیت از رزم، از بستری شدن در بیمارستان امتناع کرد و گفت: "تخت بیمارستان را باید کسانی اشغال کنند که شدت جراحتشان بیشتر از من است." و راضی نشد تخت و امکانات را که نیاز سایر مجروحان بود را استفاده کند.
صابری می افزاید: شهید مرادعلی تازه فرزندش به دنیا آمده بود و ۹ روز داشت که وی خانواده را ترک کرد و گفت: "عملیات در جبهه برای حفظ دین اسلام واجب تر است"و پس از ۳ ماه دیگر بازگشت و دوباره فرزندش را دید.
وی ادامه می دهد: از ویژگیهای اخلاقی برادرم تواضع و رسیدگی به نیازمندان بود. یکبار در دوران تحصیلش و پس از برگشت از تهران، باران شدیدی در روستای کهک بارید. علی رغم بر تن داشتن لباس نو و تمیز، بیل را به دست گرفت و به کمک خانواده هایی که بر اثر بارش زیاد باران، آب به خانه های آنها سرایت کرده بود، رفت.
صابری می گوید: در دوران سربازی و در ایامی که به مرخصی می آمد به افراد نیازمند سر می زد و داروهای آنها را تهیه می کرد. این امر سبب شده بود که همین افراد بی بضاعت در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند و یکی از آنها به من می گفت: «من در غم مردن مادرم اینقدر گریه نکردم که برای مراد علی گریه کردم.»
مهمترین درس این معلم شهید:
برادر شهید ادامه می دهد: مهمترین درس این معلم شهید برای دانش آموزان، درس شهادت است. شهادت به این معنا که از همه منابع و امکانات خود برای حفظ اسلام، انقلاب و کشور گذشتند و این بزرگترین درس برای همه است.
فراز هایی از وصیت نامه شهید:
خداوندا! از تو می خواهم که مرا تا آخر، محکم و استوار در راهت نگه داری تا با دشمن بعثی بجنگم و از دین تو دفاع کنم و سرانجام شهادت را به من هدیه دهی.
از تو می خواهم که عشق چمران را در من تقویت کنی و با اندازه ای مرا در آتش عشقت بسوازانی، تا همان شوم که تو می خواهی.
از تو می خواهم که امام(ره) را برای رهبری امت و نجات اسلام حفظ کنی تا این کشتی نجات را، به سرمنزل مقصود برساند.
شهید عبدالله مشهدی:
زندگینامه:
یکی دیگر از معلمان شهید تفرش، شهید عبدالله مشهدی تفرشی فرزند اسماعیل است. وی در سال ۱۳۳۷ متولد شد و تا کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم را در دبستان رازی تفرش به تحصیل پرداخت و سپس وارد دبیرستان حکیم نظامی شد و پس از چهار سال تلاش موفق به اخذ دیپلم شد.
در خردادماه ۵۸ با اخذ مدرک فوق دیپلم علوم تجربی به خدمت رسمی آموزش و پرورش درآمد. مدتی در روستاهای بخش خلجستان به شغل شریف معلمی مشغول بود.
در آغاز جنگ تحمیلی همراه نیروهای گردان ۱۹۱ لشگر شیراز به منطقه ی گیلان غرب و شیاکوه اعزام شد و در حمله ی آزاد سازی شیاکوه در ۶۰/۱۰/۱ پس از رزمی جانانه و چند روز مقاومت سرسختانه، در ۶۰/۱۰/۱۴ به شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از ۷ ماه و پس از آزادی کامل شیا کوه، با بالگرد به پشت جبهه منتقل و در گلزار شهدای بهشت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
خاطراتی از زبان خواهر شهید مشهدی:
خانم صغری مشهدی که در دوران معلمی با برادر شهیدش همکار بوده با اشاره به خاطراتش می گوید: در روستای گیو از توابع خلجستان زلزله آمده بود، او خیلی سراسیمه به مردم کمک می کرد و تلاش زیادی در این خصوص انجام داد.
وی می افزاید: یکبار قبل از اعزام به جبهه، در روستای گیو و در زیر کرسی نشسته بودیم. به او گفتم: «داداش تو یک انسان بسازی بهتر است، به خاطر بیماری پدر از رفتن به جبهه امتناع کن.» ولی او گفت: «بابا هم خدا را دارد، کشور و مردم در خطر هستند باید به جبهه ها بروم.» چند روز بعد رفت و برای حضور در جبهه ها ثبت نام کرد.
مهمترین درس این معلم شهید:
خانم مشهدی ادامه می دهد: درس شهادت، درس بزرگی بود که شهید عبدالله مشهدی به دیگران داد. جنگیدن در راه خدا الگویی برای یکی دیگر از برادرانم نیز شد. برادر دیگرم در ایام تحصیل در دوره راهنمایی، مدرسه را رها کرد و به جبهه رفت.
وی می افزاید: درس دینداری و اخلاق از دیگر درسهای شهید مشهدی است. برادر شهیدم علاوه بر اینکه معلم خوبی در زمینه درسی برای شاگردانش بود، روی اخلاق و رفتار نیز تاکید داشت؛ همیشه با دانش آموزانش رفتار خوب داشت و با آنها به مانند دوست رفتار می کرد.
انتهای پیام/
یکی دیگر از معلمان شهید تفرش، شهید عبدالله مشهدی تفرشی فرزند اسماعیل است. وی در سال ۱۳۳۷ متولد شد و تا کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم را در دبستان رازی تفرش به تحصیل پرداخت و سپس وارد دبیرستان حکیم نظامی شد و پس از چهار سال تلاش موفق به اخذ دیپلم شد.
در خردادماه ۵۸ با اخذ مدرک فوق دیپلم علوم تجربی به خدمت رسمی آموزش و پرورش درآمد. مدتی در روستاهای بخش خلجستان به شغل شریف معلمی مشغول بود.
در آغاز جنگ تحمیلی همراه نیروهای گردان ۱۹۱ لشگر شیراز به منطقه ی گیلان غرب و شیاکوه اعزام شد و در حمله ی آزاد سازی شیاکوه در ۶۰/۱۰/۱ پس از رزمی جانانه و چند روز مقاومت سرسختانه، در ۶۰/۱۰/۱۴ به شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از ۷ ماه و پس از آزادی کامل شیا کوه، با بالگرد به پشت جبهه منتقل و در گلزار شهدای بهشت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
خاطراتی از زبان خواهر شهید مشهدی:
خانم صغری مشهدی که در دوران معلمی با برادر شهیدش همکار بوده با اشاره به خاطراتش می گوید: در روستای گیو از توابع خلجستان زلزله آمده بود، او خیلی سراسیمه به مردم کمک می کرد و تلاش زیادی در این خصوص انجام داد.
وی می افزاید: یکبار قبل از اعزام به جبهه، در روستای گیو و در زیر کرسی نشسته بودیم. به او گفتم: «داداش تو یک انسان بسازی بهتر است، به خاطر بیماری پدر از رفتن به جبهه امتناع کن.» ولی او گفت: «بابا هم خدا را دارد، کشور و مردم در خطر هستند باید به جبهه ها بروم.» چند روز بعد رفت و برای حضور در جبهه ها ثبت نام کرد.
مهمترین درس این معلم شهید:
خانم مشهدی ادامه می دهد: درس شهادت، درس بزرگی بود که شهید عبدالله مشهدی به دیگران داد. جنگیدن در راه خدا الگویی برای یکی دیگر از برادرانم نیز شد. برادر دیگرم در ایام تحصیل در دوره راهنمایی، مدرسه را رها کرد و به جبهه رفت.
وی می افزاید: درس دینداری و اخلاق از دیگر درسهای شهید مشهدی است. برادر شهیدم علاوه بر اینکه معلم خوبی در زمینه درسی برای شاگردانش بود، روی اخلاق و رفتار نیز تاکید داشت؛ همیشه با دانش آموزانش رفتار خوب داشت و با آنها به مانند دوست رفتار می کرد.
انتهای پیام/
نظر شما