با شهدای عملیات رمضان کرمان:
خواهرم! تو با حجابت و من با اسلحه ام بر سر اين بعثي ها و آمريكايي ها بزنيم و حجاب تو كوبنده تر از خون من است.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهيد اصغر لباف زاده در سال 1340 در خانواده اي متدين، زحمتكش پا به عرصه وجود گذاشت. وي پس از گذراندن دوران ابتدايي و راهنمايي، براي گذراندن دوران دبيرستان به هنرستان صنعتي بم وارد شد و ديپلم خود را در رشته اتومكانيك از اين مركز گرفت.

وی پس از انقلاب اسلامي در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي مشغول به خدمت شد و پس از مدتي جهت تحصيل علوم حوزوي عازم قم گرديد.

در جريان جنگ تحميلي به سوي جبهه نور بر ضد ظلمت شتافت، و در عمليات فتح المبين و در منطه كرخه 212، از ناحيه پاي راست مجروح شد و مدتي در بيمارستان سپاهان اصفهان بستري شد. 

شهید لباف زاده پس از مدتي كه بهبود يافت مجددا به جبهه اعزام شد تا اينكه سرانجام در عمليات رمضان در سال 1361 مفقودالاثر گرديد ، اما روح والايش به عرش عروج نمود تا بار ديگر با مولايش حسين (ع) بيعت كرده باشد و پس از 17  سال در تاريخ 21/6/1377 پيكر پاك و مطهرش به زادگاهش منتقل و در كنار همرزمان شهيدش به خاك سپرده شد.

وصيت نامه :

من كوچكتر از آن هستم كه براي اين امت پاك و شهيد پرور، پيامي داشته باشم و همين قدر مي توانم بگويم كه پشت جبهه را خالي نگذاريد و هميشه براي امام و رزمندگان دعا كنيد و سخن كوچكي هم با اين برادران دانش آموزم دارم كه برادران به قول امام عزيزمان: مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ كنيد. برادران! اين مسجدها بودند كه انقلاب را به پيروزي رساندند، پس نماز و دعا را هرگز ترك نكنيد و شما هم با كمك هاي خود به جبهه ها اجر يك رزمنده اي را داريد كه از صبح تا شب براي رضاي خداوند نگهباني بدهد و خوب درس بخواند.

خواهرم! تو با حجابت و من با اسلحه ام بر سر اين بعثي ها و آمريكايي ها بزنيم و حجاب تو كوبنده تر از خون من است . دعا و نماز را هرگز ترك نكنيد.

مادرجان! اگر شما يك فرزند از دست داده اي، امام حسين (ع) 72 تن از فرزندان و ياران باوفاي خود را از دست داد . پس همچون زينب (س) صبر كن و نگذار كه دشمنان اسلام، شما را گريان ببينند ، زيرا كه آنها اين روز را جشن مي گيرند.

پدرجان! شما هم بايد همچون حضرت زين العابدين(ع) و ديگر امامان (عليهم السلام) كه در سوگ جانگذاز پدر خود صبوربودند ، صبر كنيد . پدرجان! بر مرگ من گريه نكن كه دشمن شاد شود .

من همان امانتي هستم از جانب خدا كه شما آن را به صاحبش پس داديد ، ديگر چرا در سوگ من گريه مي كنيد ؟ به ياد مظلوميت امام حسين (ع) گريه كنيد. پدرجان وظيفه من بود كه به جبهه بروم و به رهبر سيزده ساله خود لبیک بگویم كه امام مي فرمايد: رهبر ما آن طفل سيزده ساله اي است كه نارنجك به كمر مي بندد و زير تانك مي رود و تانك را منهدم مي كند. ما نباید مانند اهل كوفه باشيم. و حسين (ع) را تنها بگذاريم.

ما بايد چه در جبهه و چه در پشت جبهه رهبرمان را ياري كنيم و به نداي رهبرمان لبيك گوييم.

بارخدايا! صدايم را در برابر پدر و مادرم آهسته و سخنم را دلنشين و خويم را نرم نما و دلم را بر آن ها مهربان كن و مرا با ايشان سازگار و بر آنها رحيم گردان. بار خدايا آنان را به خاطر پرورش من جزا ده و چون من در اين  دنيا نتوانستم نيكي آنها را جبران كنم ، خودت اجر و پاداشي عظيم به آنها عنايت بفرما.

منبع: ویژه نامه کنگره شهدای روحانی کرمان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده