شنبه تلخ و تاریک اراک در ۵ مرداد سال ۶۵
در حالی که امروز ۳۰ سال از این ماجرا می گذرد کمتر یاد و نشانی از آن ایام می شود ولی این روز برای خیلی از همشهریان و کارگران اراکی که این واقعه را از نزدیک دیده اند خاطرات فراوانی را به همراه دارد.
شهرام صاحب زمانی در خصوص این حادثه می گوید: برای من که به خاطر حضور در بلندی و محل مشرف به حمله هوایی از ابتدا تا انتهای آن را دیدم هیچگاه رقص های گیج کننده میگ ها و حرکات نمایشی دو به دو موازی آن ها از ذهنم پاک نمی شود.
صاحب زمانی ادامه می دهد: صدای ممتد شلیک پدافند ها و در نهایت دود مهیبی که از بمباران دسته جمعی کارخانه ها بلند شد . صدای پایان ناپذیر آژیر آمبولانسها که تا غروب ادامه داشت و محوطه ورودی بیمارستان ولیعصر که با رنگ قرمزی تزیئین شده بود که رفته رفته سیاه وسیاه تر می شد .
وی گفت: منظره وحشتناک و روز داغ و بی روحی بود . حمله بقدری غافل گیر کننده بود که بخوبی بیاد دارم نه آژیری بصدا در آمد و نه حتی برق قطع شد . تا مدتها قصه نحوه شهادتها بود که نقل محافل و مجالس بود.
صاحب زمانی افزود: در این حادثه اراک بار ها بمباران شد، از اولین بمباران در "محله داوران " تا بمباران های خیابان ملک و کوچه دلگشای راه آهن و خیابان حاجباشی و انتهای فوتبال وحتی سر مزار قبور قدیم و بمبی که در آرایشگاه سهیلا خیابان ملک افتاد و عمل نکرد و بمبی که در کنار مدرسه شهید اندرزگو افتاد وچه منظره تلخی ساخت.
وی ادامه داد: این اواخر پدافند به گونه ای عمل می کرد که همواره یکی از هواپیما ها را می انداخت.
صاحب زمانی در ادامه گفت: روزی مصاحبه با یک خلبان عراقی اسیر شده را پخش می کرد که می گفت :"هرگاه ماموریت اراک به ما داده می شد حسابی وحشت می کردیم چون اراک داخل شدنش آسان ولی بیرون آمدنش مهارت می خواست "وقصه های پر غصه زیادی دارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: این بمبارانهای اراک و امروز بعد از گذشت ۳۰ سال از آن شنبه تلخ تاریک اراک دریغ از حتی یک گزارش ساده و ابتدایی از صدا و سیمای مرکز اراک یا حتی یک؛ دوسه خط نوشته ای در روزنامه ای هفته نامه ای چیزی یا حتی شاخه گلی که تا سالهای قبل بنیاد شهید استان مرکزی بر سر مزار شهدای آن روز می گذاشت ... چه زود همه چیز را فراموش می کنیم ... چه زود! ... دریغ و دریغ و دریغ ...
با آغاز جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، شهر اراک همانند سایر شهرهای دیگر مورد حمله رژیم بعث عراق قرار گرفت، طوری که در طی ۸ سال، ۷۷ بار بمباران شد و در این میان ۸۹۵ نفر کشتهشدند. شدیدترین حمله به شهر در ۵ مرداد ۱۳۶۵ اتفاق افتاد.
پنج مرداد سالروز شهادت جمعی از کارگران واحدهای صنعتی اراک است، در حمله هوایی سال ۶۵ رژیم متجاوز عراق به کارخانه های واگن پارس ، ایرالکو و آذر آب اراک، ۷۸ کارگر پرتلاش و زحمتکش این واحدهای صنعتی به شهادت رسیدند.
هواپیماهای عراقی در ارتفاع فوقالعاده پایین اهداف خود را مورد حمله قرار دادند و کارگرانی را که از محوطه کارخانهها بیرون آمده بودند، به زیر رگبار کالیبرهای خود گرفتند.
کارخانه واگن پارس ۴۰ شهید، آلومینیوم ایران ۳۳ شهید و آذرآب ۵ شهید را در این هجوم نابرابر به نظام مقدس جمهوری اسلامی تقدیم کردند.
در این حمله سه فروند جت جنگی عراقی کارخانجات صنعتی مهم اراک را بمباران هوایی کردند که علاوه بر شهادت جمعی از کارگران بیش از ۴۰۰ جانباز نیز به یادگار مانده است.
همان سال هم نام ورزشگاهی که پیش از آن چهار زمین بود، برای زنده نگه داشتن یاد شهدا ، به مجموعه ورزشی پنج مرداد اراک تغییر نام داده شد.
«پنجِ پنج» عاشورای مردم اراک بود
جانباز سیدحسن سجادی از بازماندگان واقعه بمباران اراک در گفتگو با روزنامه جوان در رابطه با این حادثه گفت: ایرالکو(کارخانه آلومینیم سازی اراک) چون شمش آلومینیوم میساخت و این شمش در ساخت آلیاژهای مورد نیاز صنایع مانند اسلحهسازی و... کاربرد داشت، این امر بهانه لازم به دشمن برای بمباران کارخانه را داده بود. البته در آن حادثه کارخانجات دیگر شهرک صنعتی اراک هم بمباران شدند. اما بمباران کارخانه ما شدیدتر بود و از ۶۰ الی ۷۰ شهید این واقعه، ۴۰ شهید مربوط به ایرالکو هستند. این واقعه بیش از ۲۰۰ جانباز و مجروح هم دارد که ۸۰ مجروح برای کارخانه ماست. من صبح روز واقعه به بدرقه عمویم رفتم که به حج مشرف میشد. بعد به کارخانه رفتم. ساعت حول و حوش ۹ و نیم صبح بود که ناگهان صدای مهیبی شنیدم. چون در جبهه تجربه داشتم، فهمیدم هواپیمای جنگنده است. در این حین یکی از همکاران خانم کنترل خودش را از دست داد و جیغ زد. او را هدایت کردم که از در بیرون برود و خودم در سمت مخالف پیش بچههای حسابداری میرفتم که بمبی به ساختمان افتاد و شیرجه زدم. هنوز متوجه نبودم بمب خوشهای زدهاند و خواستم دوباره بلند شوم که ناگهان انفجار دیگری رخ داد و به هوا پرتاب شدم.
یعنی بعثیها از بمب خوشهای استفاده کرده بودند؟
بله، استفاده از این بمب در میدان جنگ هم ممنوع است. اما آنها برای بمباران مناطق غیرجنگی از آن استفاده کردند. تعداد بمبهای کوچکتری که از بمب خوشهای منشعب میشوند، در زمانهای مختلف منفجر میشوند، بنابراین در انفجار اولیه فکر کردم قضیه تمام است و وقتی که بلند شدم، در انفجارهای بعدی مجروحیت یافتم. از شدت انفجار به هوا پرتاب شدم و چند ثانیهای روی هوا بودم. وقتی که به زمین افتادم تا مدتی فکر میکردم پاهایم جایی آویزان است! چراکه هیچ حسی نداشتند. همهجا را گرد و غبار فرا گرفته بود. اولین نفری که بالای سرم آمد، برادرم بود. مدتی میشد که از خارج کشور برگشته و در اراک ساکن بود. برادرم با دیدن بمباران کارخانه خودش را رسانده بود. یک شهید در کنارم افتاده بود که نمیدانستم کیست. برادرم ابتدا سراغ او رفت و بعد که فهمیدم شهید شده است، سراغ من آمد. دستم را گرفت و مرا با خودش کشاند. از نگاههای او متوجه شدم که اوضاعم خرابتر از این حرفهاست. وقتی به پایم نگاه کردم دیدم پای چپم به پوستی بند است و پای راستم زخمهای کاری برداشتهاند. بعدها پای چپم از لگن قطع شد و پای راستم از زیر زانو هیچ حس و حرکتی ندارد. اکنون جانباز ۷۰ درصد هستم.
همانطور که گفتید آن روز صدها نفر کشته و زخمی شدند، با این وجود ماجرای پنجم مردادماه ۶۵ کمتر شناخته شده است.
بله، متأسفانه کم از آن گفته میشود. البته اکنون خود مسئولان کارخانههای بمباران شده مثل کارخانه ایرالکو بزرگداشتی برگزار میکنند، ولی متأسفانه سیاسیکاری میشود و در این یادوارهها نیز دنبال جناحبازی هستند. مثلاً خود من تا حالا یکبار هم به این بزرگداشتها دعوت نشدهام. بنابراین کسانی که باید این واقعه را گرامی بدارند و سعی کنند نامی از آن برده شود خودشان کوتاهی میکنند.
به عنوان یک بازمانده، تعریف شما از واقعه «پنج پنج» چیست؟
میتوان گفت آن روز عاشورای مردم اراک رخ داد. بمباران یک منطقه غیرنظامی جنایتی است که بعثیها به پشتیبانی قدرتهای بزرگ بارها در جنگ تحمیلی انجام دادهاند. همین اتفاق اگر در اروپا میافتاد، آن را در بوق و کرنا میکردند. اما متأسفانه ما نتوانستیم خوب این واقعه را نه تنها به جهان بلکه برای مردم خودمان بشناسانیم و به نظرم راحت از کنار شهدا و مجروحانش گذشتیم.
انتهای پیام/