دهم مهر ماه سالروز شهادت فرمانده شهید مسعود آشوری
شنبه, ۰۱ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۲۲
شهيد سروان مسعود آشوري بنيانگذار و سرپرست انجمن اسلامي پادگان دشت آزادگان در رژيم طاغوت بعلت فعاليتهاي سياسي دستگير و محكوم به اعدام ميگردد كه بفضل الهي در جريان انقلاب اسلامي در روز 22 بهمن 1357 از زندان آزاد شده و بخدمت در راه اسلامي ميپردازد .
او تمام مظاهر طاغوتي رژيم را در پادگان از بين ميبرد و عهدهدار مسئوليت سنگيني براي پيشبرد و حفظ مكتب و مكتبي كردن ارتش ميشود . شهيد آشوري در تاريخ 1359/7/10 به هنگاميكه مزدوران بعثي 60كيلومتر به ميهن اسلامي ايران تجاوز كرده بودند به همراه تعدادي سرباز و پاسدار چون حمزه سيدالشهداء دیوانه وار به قلب دشمن متجاوز ميتازد پس از گذشتن مدتي ،چند تن از مزدوران بعثي را كشته و تعداد كثيري از تانكهاي دشمن را نابود ميكند و بالاخره به دست مزدوران بعثي بدرجه رفيع شهادت نائل ميگردد.
بسم رب الشهدا
شهید مسعد آشوری
به ياد مردي كه مرادش روح الله بود
به ياد مردي كه با ياد خدا به جبهه رفت و براي خدا از جبهه رفت . مردي كه وجود دشمن كافر در خاك وطن اسلامياش را براي خود ننگ ميدانست و فكر تحليل و تضعيف دين و انقلاب او را سخت ميآزرد و هر چند كه تحمل فقدان ياور فداكار و يار زندانش شهيد سرگرد احمد فرزاد برايش سخت دردناك بود اما به جبهه نرفت براي انتقام او بلكه به منظور احياي دينش و تداوم انقلاب و امنيت ميهنش ،چرا كه او هدفش خدا ، مكتبش اسلام و مرادش روح الله بود .
قدم براي خدا برداشت و گلوله بياد خدا بر قلب دشمن نشانه رفت و هرگلوله لعنتي كه به تنش خورد به ياد خدا تحمل كرد ، دردش را ، زجرش را كه شيرينتر از عسل بود ! همچنانكه خود گفته بود ؛ هر قدمي كه بردارم و گلولهاي كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم بياد خدا باشم و براي خدا عمل كنم و هرگلولهاي كه به تنم خورد بياد خدا تحمل كنم دردش را ، زجرش را كه شيرينتر از عسل است .
آفتاب چه زود غروب ميكند و او چه زود ما را به شب سپرد و خود با نور پيوست و به مرگ پر افتخار كه آرزويش بود دست يافت . بياد مردي كه از خميني مبارزه آموخت و خود استاد جهاد تا شهادت شد . برادر شهيدم ! ما با خون تو بيعت ميكنيم تا تحقق منظورت ، احياي دين ،تداوم انقلاب ، امنيت ميهن ، تداوم خط سرخت را پي ميگيريم و با تلاش سرخمان خونت را در رگهاي انقلاب گرم نگاه ميداريم .
وصيت نامه مسعود آشوري
بنام حي قيوم مهربان لايزال
آفتات عمر چه زود غروب ميكند آنگاه كه تقدير اينچنين باشد و خدا خواهد كه انساني دنيا را وداع گويد . اما چه زيباست كه اين تقدير به لطافت قلب مهربان مادري باشد كه فرزند دلبندش را در آغوش ميگيرد اين تناسب ميسر نباشد مگر با شهادت در راه الله و مكتب و جان كاش تقديرچنين باشد .
مرگ با افتخاري كه بارها به آن نزديك شدهام ولي نصيبم نشده است ، شايد لايق شهيد شدن نيستم زيرا كه شهيد مقامي بالا و والا دارد و من فردي گناهكار و خوارم . اينك كه به ياد خدا به جبهه ميروم نه براي انتقام بلكه براي ياري دينم و تداوم انقلابم پاي در چكمه ميكنم و خدا را به ياري ميطلبم و از او ميخواهم كه هدايتم كند به آنسو و آنراه كه خود صلاح داند . هدفم خدا ،مكتبم اسلام ، مرادم روح الله است هر قدمي كه بردارم و گلولهاي كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم بياد خدا باشم و براي هر گلولهاي كه به تنم خورد بياد خدا تحمل كنم دردش را و زجرش را كه از عسل شيرينتر است .
مسعود آشوري
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اراك
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
شهید مسعد آشوری
به ياد مردي كه مرادش روح الله بود
به ياد مردي كه با ياد خدا به جبهه رفت و براي خدا از جبهه رفت . مردي كه وجود دشمن كافر در خاك وطن اسلامياش را براي خود ننگ ميدانست و فكر تحليل و تضعيف دين و انقلاب او را سخت ميآزرد و هر چند كه تحمل فقدان ياور فداكار و يار زندانش شهيد سرگرد احمد فرزاد برايش سخت دردناك بود اما به جبهه نرفت براي انتقام او بلكه به منظور احياي دينش و تداوم انقلاب و امنيت ميهنش ،چرا كه او هدفش خدا ، مكتبش اسلام و مرادش روح الله بود .
قدم براي خدا برداشت و گلوله بياد خدا بر قلب دشمن نشانه رفت و هرگلوله لعنتي كه به تنش خورد به ياد خدا تحمل كرد ، دردش را ، زجرش را كه شيرينتر از عسل بود ! همچنانكه خود گفته بود ؛ هر قدمي كه بردارم و گلولهاي كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم بياد خدا باشم و براي خدا عمل كنم و هرگلولهاي كه به تنم خورد بياد خدا تحمل كنم دردش را ، زجرش را كه شيرينتر از عسل است .
آفتاب چه زود غروب ميكند و او چه زود ما را به شب سپرد و خود با نور پيوست و به مرگ پر افتخار كه آرزويش بود دست يافت . بياد مردي كه از خميني مبارزه آموخت و خود استاد جهاد تا شهادت شد . برادر شهيدم ! ما با خون تو بيعت ميكنيم تا تحقق منظورت ، احياي دين ،تداوم انقلاب ، امنيت ميهن ، تداوم خط سرخت را پي ميگيريم و با تلاش سرخمان خونت را در رگهاي انقلاب گرم نگاه ميداريم .
وصيت نامه مسعود آشوري
بنام حي قيوم مهربان لايزال
آفتات عمر چه زود غروب ميكند آنگاه كه تقدير اينچنين باشد و خدا خواهد كه انساني دنيا را وداع گويد . اما چه زيباست كه اين تقدير به لطافت قلب مهربان مادري باشد كه فرزند دلبندش را در آغوش ميگيرد اين تناسب ميسر نباشد مگر با شهادت در راه الله و مكتب و جان كاش تقديرچنين باشد .
مرگ با افتخاري كه بارها به آن نزديك شدهام ولي نصيبم نشده است ، شايد لايق شهيد شدن نيستم زيرا كه شهيد مقامي بالا و والا دارد و من فردي گناهكار و خوارم . اينك كه به ياد خدا به جبهه ميروم نه براي انتقام بلكه براي ياري دينم و تداوم انقلابم پاي در چكمه ميكنم و خدا را به ياري ميطلبم و از او ميخواهم كه هدايتم كند به آنسو و آنراه كه خود صلاح داند . هدفم خدا ،مكتبم اسلام ، مرادم روح الله است هر قدمي كه بردارم و گلولهاي كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم بياد خدا باشم و براي هر گلولهاي كه به تنم خورد بياد خدا تحمل كنم دردش را و زجرش را كه از عسل شيرينتر است .
مسعود آشوري
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اراك
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
نظر شما