هفتم اسفندماه سالروز شهادت سردار شهید علی اصغر فتاحی
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی ؛شهید علی اصغر فتاحی درسال 1343 در روستاي "ميقان" در استان مرکزي به دنيا آمد. تحصيلاتش را تا پايان سال اول دبيرستان ادامه داد,با شروع جنگ به جبهه رفت و در عمليات خيبر که در جزاير مجنون انجام شد, به شهادت رسيد.
تاريخ شهادت او 7/12/1362 بود .علي اصغر فتاحي بر اثر اصابت تير به پهلوي راستش به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.
شايد تنها چيزي که از اين سردار ملي در ذهن ما زميني ها مانده ,همين باشد اما اگر بخواهيم اورا بهتر بشناسيم بايد ببينيم او که بود وچه کرد به اين مقام رسيد.
دوران مبارزات انقلاب اسلامي بود که علي اصغر جوهره ي وجودي خود را نشان داد.
با اين که سن کمي داشت در اوائل انقلاب با شور و شوق وصف نشدني به مبارزات انقلابي و کسب آگاهي از انقلابيون و انتقال اين آگاهي ها به مردم همت گماشت. در کنار تحصيل، در امور کشاورزي به خانواده خود کمک مي کرد. علاقه ي زيادي به کارهاي فني داشت، مدتي را به کارهاي سيم کشي ساختمان پرداخت.
اوقات فراغت خود را در سنگر مسجد سپري مي نمود و هرچه که از انقلاب اسلامي مي گذشت. بيشتر شيفته و علاقمند انقلاب مي شد. تا جايي که بخش عمده زندگي خود را به پاي امام و انقلاب گذاشت. علاقه ي بسيار زيادي به فراگيري آموختني هاي نظامي داشت و در شناخت اسلحه و فراگيري امور مربوط به آن از خود شوق زيادي بروز مي داد. شايد مي دانست که در آينده نه چندان دور بايد از اين فنون در مقابل دشمنان داخلي وخارجي که اتحاد نامقدسي را براي به شکست کشاندن انقلاب اسلامي مردم ايران به وجود آورده اند؛استفاده کند.علاقه مند بود که دانسته هاي خود را به ساير افراد انتقال دهد. به گونه اي که يکي از مربيان آموزش هاي نظامي به شمار مي رفت. در سال 1358 نفر با تشکيل بنياد نوپاي سپاه به عضويت اين سازمان در آمد و لباس مقدس پاسداران را بر تن کرد.
قبل از شروع جنگ در پاک سازي بانه و سردشت از وجود کثيف منافقان وگروهکهاي ضد انقلاب ,فعاليت عمده اي را داشت .
با شعله ور شدن جنگ تحميلي بنابه تجربيات اين شهيد که در مناطق کردستان به دست آورده بود؛ به عنوان فرمانده با جمعي از برادران رزمنده از استان مرکزي عازم مناطق غرب کشور شد. او به همراه همرزمانش به مناطق پاوه, نوسود، سومار، مريوان و گيلان غرب رفت وفعاليتهاي بي شماري را براي سد کردن نفوذ دشمنان خارجي به مرزهاي خاکي ايران انجام داد.هر موقع براي استراحت به اراک بازمي گشت ,يک لحظه آرام وقرار نداشت .اودر قسمت تبليغات فعاليت مي کردتا هم کارهاي بزرگ رزمندگان را به اطلاع مردم برساند ,هم مقدمات جذب نيروي بيشتر براي اعزام به جبهه ها را فراهم نمايد.
بعد از عمليات بيت المقدس با جمعي از برادران رزمنده به منطقه جنگي جنوب اعزام شد و علاوه بر شرکت در عمليات رمضان در چندين عمليات مختلف مانند والفجر مقدماتي، محرم، والفجر سه، والفجر چهار، آزاد سازي مهران شرکت داشت. در عمليات آزاد سازي مهران از ناحيه ستون فقرات مجروح شد و در نهايت در عمليات پيروزمندانه خيبر بر اثر اصابت تير به پهلو به درجه ي رفيع شهادت نائل شد.
او خود را براي شهادت آماده کرده بود . از قول همرزمان ايشان نقل شده است که او شب ها در دل شب همواره با خداي خود راز و نياز مي کرد و از او توفيق شهادت را خواستار بود و مي گفت: «خدايا، من را هم چون شهداي عمليات رمضان گمنام بميران.»
اهل ريا و تزوير نبود و جنگ را بزرگتين دغدغه ي خود مي دانست. از دعاهاي اين شهيد در مراسم حسينه ي رزمندگان استان مرکزي در انرژي اتمي آبادان اين بود که «خدايا، ما را ياري کن تا راه کربلاي حسين را بگشاييم و گناهان ما را ببخش و تمامي مجروحين را عافيت ببخش و ما را در ادامه ي راه شهداي بزرگوار ثابت قدم بفرما.
فرازی از وصیت نامه شهید:
آري ما عاشقان مي رويم تا راه کربلاي حسين (ع) را بگشاييم شايد خدا گناهان ما را بخشيده و ما را به مهماني نور دعوت کند که در اين صورت به آرزوي ديرينه خود رسيده ايم . ما پاسداران با خداي خويش عهد بسته ايم که تا جان در بدن داريم از ياري کردن اسلام و امام عزيز کوتاهي نکنيم. آري اين لباس که در بدن ما است کفن ما است .
منبع: اداره ،اسناد هنری انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی