نجوای عاشقانه پاسدار شهید با مادرش: به یاد مظلومیت فاطمه زهرا (س) باش
نوید شاهد استان مرکزی،شهید احمد خندابي در پنجم فروردین1346 ، در شهرستان خنداب از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. پدرش نبی و مادرش عالیه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. پاسدار بود، سال 1365 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. دهم آبان 1370 ، در سرپل ذهاب بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
بسم رب شهدا و صدیقین
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز مپندارید انهایی که در
راه خدا به شهادت می رسند مرده اند بلکه زنده اند و پیش خداوند خویش روزی می خورند
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
و به نام خدایی که هستی بخش همه مخلوقات عالم است
خدایا تو را سپاس بیکران باد که توفیقم عطا کردی تا در راه تو به جهاد بپردازم. زیرا
که اگر لطف تو نبود این افتخار نصیبم نمی شد.
اگر ما در زمان امام حسین (ع) نبودیم که در رکابش باشیم و او را یاری کنیم اما در این عصر و این زمان تاریخ خونین
کربلا تکرار شد و ندای مظلومیت و یاری خواستن حضرت ابا عبدالله الحسین از حلقوم
پاک فرزند رشیدش امام خمینی بیرون می آید و امت مسلمان را به یاری طلب می کند دیگر
جای درنگ و تحمل نیست که کسی که مسلمان است بنشیند و تماشاگر خونهای به ناحق ریخته
شده باشد. بی نهایت خدا را شکر که بر ما منت نهاد و این رستگاری بزرگ را قسمت این
حقیر نمود.
مادر عزیز می دانم که برای تو خیلی مشکل است می دانم که دلت می سوزد ولی
مادرجان هر وقت که یاد من افتادی به یاد مظلومیت فاطمه زهرا (س) باش اگر فرزندت در راه خدا دادی او پدر و همسر و دو پسر و دو دختر و یک نوازاده شش ماهه اش
و همه هست و نیستش را و جان خویش را در راه خدا داد فرزند پاکش حسین (ع) و هفتاد و
دوتن از بهترین انسانهای جهان و طفل شش ماهه اش را فدا کرد تا دین مان یعنی اسلام
عزیز پابرجا بماند.
مادرجان اگر می بینی هنوز بساط بنده گی خدا و نماز و روزه از بین
نرفته به خاطر فداکاری حسین (ع) است بخاطر
موی پریشان زینب است. مادر عزیزم مگر تو نبودی که هر وقت مرا شیر می دادی
برای حسین (ع) گریه می کردی شیر تو با اشک چشمانت مرا به این راه کشاند. پس به رضای
خدا راضی باش که این دنیا محل گذر است و فردا روز حساب مبادا در محضر دختر پیامبر
فاطمه زهرا (س) رو سیاه باشی
هر کسی که مرا می شناسد و راه مرا درست می داند در تشیع جنازه من شرکت کند ولی
ای برادرجان من که پدر ندارم و شما را به پدری و بزرگ خانه می دانیم و وصیتم را به
شما می گویم اول اینکه مادر و آباجی ام را خوب نوازش کنی چون که آنها هیچ کسی را
ندارند در آسمان خدا را دارند و در زمین شما را و تو را بزرگ خانه می دانند و به
دست تو نگاه می کنند و تنها امیدشان به تو است.
من که اگر سعادت شهید شدن را داشتم که به آرزویم رسیدم و امیدوارم که این توفیق را پیدا کنم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی
خمینی را نگهدار
در تاریخ 65/9/29
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی