ما براى خاك نمى جنگيم
نوید شاهد استان مرکزی،شهيد على ابوالحسنى در یکم دی 1345 ، در شهرستان تفرش به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، در آموزش و پرورش کار می کرد و مادرش سکینه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم آبان1361، در عین خوش هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در بهشت معصومه زادگاهش واقع است.
وصيت نامه شهيد على ابوالحسنى
بسم رب الشهدا و الصديقين
ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون .
اى مردم كسانى را كه در راه خدا كشته ميشوند مرده مپنداريد بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگار خويش روزى مى خورند.
با درود فراوان به بنيانگذار جمهورى
اسلامى ايران امام خمينى و مردم شريف و مبارز ايران
در اين مرحله از زمان انسان متعهد
بايد تصميم نهائى خود را اتخاذ كند يكى از اين
دو راه را باید انتخاب کند: درجه والاى شهادت و يا ذلت و خوارى
من بعنوان يك مسلمان مقلد امام راه اول را اتخاذ كردم و با عشق به شهادت به جنگ با مزدوران بعثى و دست نشاندگان آمريكا و شوروى به مبارزه پرداختم .
مگر ما از حسين (ع) بالاتريم يا ارزش جانمان بيشتر است ؟ اى مردم مسلمان ما براى خاك نمى جنگيم ما براى اسلام عزيزى مى جنگم چه كشته شويم و چه بكشيم پيروزيم و در نزد خداوند بزرگ پاداش ميگيريم.
من خود كوچكتر از آنم كه شما را
نصيحت كنم چون شما بالاتر و داناتر از من هستيد ولى پيامم به شما اين است
مردم
آستين ها را بالا بزنيد و از جنگ و شهادت در راه خدا نترسيد و بر امپرياليستهاى شرق
و غرب و اسرائيل كافر بشوريد. آنها دارند خون جوانان و پيران و بچه هاى ما را مى‌مكند
و در عوض در كاخهاى سر به فلك كشيده به خوش گذرانى مشغولند. تا كى ميخواهيد اين ذلت
را تحمل كنيد؟
اما وصيت من به تو اى پدر و مادرم و برادران و خواهرانم
وصيت من به تو اى پدر اين است در راه خدا اسماعيلهاى خود را آماده كنید.
اگر فرزندت در راه االله قدم برداشت و شهيد شد غمى به چهره مردانه ات نده و شادان باش و بدان كه شهادت يكى از اعضاى خانواده باعث سربلندى و عزت و شرف خانواده بلكه اسلام ميگردد.
وصيتم به تو اى برادرم اينست كه
فرزندانت را طورى تربيت كنى كه بتوانند در جامعه مفيد باشند اما وصيت من به تو اى مادر
گرامى و خواهر عزيزم اين است ميخواهم همچون زينب باشى و او را بشناسید و پيروش باشيد
و تحمل صبرش را در مصيبت به آن بزرگى كربلا
كه جلو چشم آن بزرگوار اتفاق افتاد سرمشق خود قرار دهيد و با حفظ حجاب و نجابت و عفت
خود او را خشنود نمائيد.
مادر جان بعد از شنيدن خبر مرگ من خواهش ميكنم اشك مريز زيرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشك نريخت . چون ميدانست رضاى خداوند در اين امر ميباشد و فقط امام را دعا كنيد و ياور امام باشيد.
ای مردم ميخواهم كه به ريسمان خدایى چنگ زنيد و از تفرقه بپرهيزيد وگرنه مديون خون شهدا هستيد.
اگر شهيد شدم ميخواهم مرا در بهشت معصومه در كنار ديگر برادران شهيدم بخاك بسپاريد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
على بوالحسنى 1361/6/3
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
