مسئولیت شناسی و عمل به مسائل اسلام در وصیت نامه شهید
نوید شاهد استان مرکزی،شهید محمد هدایتی در ششم بهمن 1340 ، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، راننده بود و مادرش طاهره نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. سال1361 ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفدهم آبان 1362 ، با سمت فرمانده دسته در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به پا و سر، شهید شد. پیکرش مدت ها در منطقه باقی ماند و چهاردهم شهریور 1377، پس از تفحص در گلزار شهدای شهرستان اراک به خاک سپرده شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ
خدا جان و مال اهل ایمان را به
بهای بهشت خریداری کرده و آنها که در راه خدا جهاد می کنند دشمنان دین را به قتل برسانند
و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا وعهدی است که در تورات و انجیل و قرآن
یاد فرموده است.
قسم به خدای کعبه که رستگار شدم
به نام خداوند متعال، ایزد یکتا، خالق رئوف، رب العالمین، غیاث المستغیثین که نتوانستم حقش را ادا کنم و با درود بر چهارده خورشید عالمتاب آسمان اسلام و مهدی موعود (عج) که انشاءالله ما را و این بنده حقیر را جزء سربازان حقیقی اش بداند و با سلام بر رهبر کبیر انقلاب، پیر جماران، در هم کوبنده ظالمان و ستمگران شرق و غرب، افشا کننده خطوط انحرافی و منجی نسل و منادی حق، امام خمینی.
قلم را در دست گرفته، دستی که زمانی به عصیان برمی خواسته و زمانی دیگر العفو گویان برای دعا به سوی آسمان بلند می شود، شروع به نوشتن می نمایم تا شاید که با نوشتن این چند سطر بتوانم پیامم را برسانم و امید است که انشاءالله گامی در ارشاد دیگر برادران و خواهران و فامیل بردارم، زیرا که با ماندنم نتوانستم کار مثبتی انجام دهم، امید است که رفتنم کاری انجام دهد و امیدوارم که هم اکنون که این وصیت نامه را می خوانید، به عرش اعلاء و به دیگر شهدا پیوسته باشم و مدال افتخار شهادت را کسب نموده باشم.
حقیقتا ً چه زیباست پاگذاشتن در چنین راهی و زجرهای زیاد در این راه دیدن و در آخر به دیدار معشوق شتافتن و به لقای الهی رسیدن و در کنار دیگر شهدا بودن و آرمیدن.
بارالها شکر فراوان به درگاهن
که به این بنده ی سراپا تقصیر عزّت دادی و پاهایم را در چنین راه عزیز انداختی و ثابت
قدم داشتی، سپس سعادت جهاد در راهت را عنایت نمودی که رزمنده و مجاهد راه اسلام بودن
فیضی عظیم است و در آخر این گل خوشبو را که مشام ها از بوییدن بوی آن یعنی شهادت
عاجز است، را اجر نمودی. نمی دانم چطور می توانم شکرت را به جای آورم. اگر بخواهم با
زبان شکرگذار باشم، عاجزم و اگر با عمل بخواهم شکرگذار باشم، باز هم نمی توانم.
بارالها حمدت را به جای می آورم که
مرا در این زمان و مکان و در بین جامعه مسلمین آفریدی. پروردگارا در زندگیم که نتوانست
خدمتی به اسلام بنماید و حقی که بر گردنم بود، انجام دهم. اگر چه در سیل انقلاب قرار
گرفته بودم و حتی چند صباحی هم در لباس مقدّس سپاه بودم و این لباس را غصب کرده
بودم، ولی باز نتوانستم دِینم را به نحو احسن انجام دهم. امیدوارم که شهادتم بتواند
خدمتی به اسلام باشد و رفتنم مفیدتر باشد و خونم کارساز گردد، انشاءالله.
خالقا امیدوارم که هم اکنون در جوار کبریایی ات متنعم شده باشم و در جوار دیگر شهدایت باشم.
چند کلامی با شما برادران و خواهران حزب الله:
البته زبان و قلم من ناتوان از آن است که بتواند سخنی و یا رهنمودی به شما بدهد، چرا که شما به حقیقت در این زمان امتحانتان را به نحو احسن دادید. چه در روبرویی با منافقین و چه در شرکت در نبرد با کفّار و چه با دادن شهدا و اسرا و مفقودین و معلولینتان و چه در یاری به پشت جبهه، ولی از باب تذکر چند سطری با شما سخن می گویم.
ابتدا اینکه لحظه ای و حتّی کمتر از لحظه ای از یاد امام، این موسی زمانمان که به حق ما را از پستی و رضالت ها و ضلالت ها و کثافات طاغوت نجات داد و در محیطی جا داد که مغزها طاقت کشش آن را ندارد. برادران و خواهران میلی متری از خط و هدفی که امام دارد، پا به چپ و راست و حتی عقب تر نگذارید و همچون طفلی که به دنبال مادر می دود، به دنبال این امام باشید و مراقب باشید که گم نشوید که اگر در خط امام گم شوید، پیدا شدنتان مشکل است.
پشتیبان یاران صدّیق امام باشید که اینها به منزله ی پایه ها و ستوان های این انقلابند و دشمن سعی دارد که این پایه ها را یکی یکی چه به وسیله ی ترور و چه به وسیله ی تهمت و بهتان و زدن افترا و به عناوین مختلف قطع نماید تا سقف انقلاب اسلامی فرو بریزد، ولی دشمنان کور خوانده اند، چرا که سقفی که انقلاب ما دارد، نگه دارنده ی اصلی اش کسی دیگر است و نمی توانند با دست زدن به این اعمال فاتحه ی انقلاب ما را بخوانند. برای مثال هر چند که بهشتی مهره ی عظیمی در انقلاب ما بود و رفتنش باعث تأثر بیش از حدّ ما شد، ولی دیدیم که خون مظلومانه ی او چه کرد و منافقین و کفار این حساب ها را نمی کردند، خدا لعنتشان کند. دیگر اینکه در هر جا و مکانی که هستید، مواظب توطئه های کفار و منافقین رضل تر از کفار و ایادی شرق و غرب باشید و با چنگ زدن به ریسمان الهی این توطئه ها را در نطفه خفه کنید.
با بی حجابی و بی بندوباری شدیدا ً مبارزه کنید، البته در خط اسلام. عزیزان خانواده های شهدا و مفقودین و اسرا را فراموش نکنید و به آنها سر بزنید و جویای حالشان شوید که اینها همچون دانه های یاقوت در جامعه انقلاب اسلامی می درخشند. همین طور به جانبازان و مجروحین و معلولین این جنگ تحمیلی که شهدای زنده اند، سر بزنید و از آنها عیادت کنید، هیچ موقع از یاد آنها غافل نشوید.
دیگر اینکه جنگ و مسائل آن از یادتان نرود که اسلام همیشه با جنگ بوده است.
سخنی با شما برادر سپاه و بسیج:
برادران عزیزی که هیچ موقع نتوانستم یک برادر حقیقی برایتان باشم، عزیزانی که افتخار اسلام و قرآن و عترت رسول الله به شماست، افتخار آفرینان اسلام در این برهه از زمان. همرزمان قدر خودتان را بدانید و قدر زمان و مکانی که در آن واقعید و دیگر اینکه قدر جمع هایتان را بدانید و بیهوده وقت را از دست ندهید. از هر وقتی برای خودسازی بیشتر خود استفاده نمائید، وحدت کامل داشته باشید و مسائل کوچک در بینتان تفرقه نیندازد. برادران در کسب حالات معنوی بسیار کوشا باشید و دعاهای کمیل و توسل و ندبه و غیره را با کیفیت خوب برپا کنید، وظائفی که به گردنتان گذاشته می شود از جان و دل پذیرا و در انجام آن کوشا باشید. بسیار مواظب باشید و در دام گروهبازی ها و باند بازیهای کاذب نیافتید که بسیلر خطرناک است. عزیزان شما سربازان امام عصر مهدی (عج) هستید، پس بیشتر در کارهایتان به او متوسل شوید و از او یاری بخواهید.
سخنی با شما برادران آموزش نظامی بسیج:
برادران گرامی! شما باید این حقیر را ببخشید که نتوانستم آن طور که باید و شاید در آنجا مفید واقع بشوم، برادران شما خیلی ارج و قرب دارید. مشاهده می کنید چه شهدایی در بینتان بودند و هستند. چه عزیزانی بودند که تمام زندگیشان سرمشق بود. برادران مسئولیتتان بسیار مشکل است زیرا که آموزش ارتش بیست میلیونی با شماست. نه تنها آموزش نظامی بلکه آموزش ایثار و شهامت و از خود گذشتگی آنها با شماست. پس در انجام آنچه که ما نتوانسته ایم شما کوشا باشید. عزیزان لحظه ای از یاد شهدایمان غافل نشوید و سرازیری و سربالایی ها شما را از یاد آن عزیزان غافل ندارد. با آن جمع کوچکی که دارید سعی کنید که حالت معنویت زیاد پیدا کنید و به دعاها اهمیت زیاد بدهید.
و اما پیامی و سخنی با فامیل:
حمد خدایی را که در فامیل خود کسی را به آن صورت مخالف با اسلام و انقلاب و ولایت امام نداریم و افتخار می کنم بر گروهی از فامیل که توانستند سرمشق این حقیر در دوران انقلاب و تاکنون باشید و راه را از چاه باز یافته اند و تا پای جان ایستاده اند، ولی اصل سخنم با آن عده از فامیل که هنوز حقیقت اسلام و دین و قرآن را درک نکرده اند، است. بدانید که زمان خیلی سریع می گذرد و اگر عقب بیافتید هیهات است، مواظب باشید کوچه و پس کوچه های دنیا زر و زیور و تجملات فریبتان ندهد. مبادا حرف های منافقین کوردل و عوام فریبها بر روی شما تأثیر بگذارد ، البته کوچک تر از آن هستم که این مسائل را برای شما گوشزد کنم ولی چه کنم که دلم می سوزد و الان انتظار اصلاح شما را دارم.
سخنی با شما پدر ارجمند:
پدر عزیز می دانم که با نوشتن این چند خط نمی توانم تلافی زحماتی را که در قبال من کشیدی بکنم. پدرم امیدوارم که مرا حلال کنی و ببخشی و در این شهادت بسیار صبر داشته باشی و شکر خدای را به جا آوری و بگویی الهی الحمدلله که چنین فیضی را به من دادی که فرزندم را لیاقت و سعادت شهادت بخشیدی و این تحفه ناقابل را از من پذیرفتی. پدرم از یک طرف در این شهادت صبر داشته باش و از طرف دیگر مواظب باش مغرور نشوی و مبادا انتظاری از انقلاب و یا جاهای دیگر در این شهادت از لحاظ متاع دنیا داشته باشی، چرا که انسان در راه معبودش بهترین چیزهایش را بدون هیچ چشم داشتی می دهد و دعا کنید که خدا قبول کند، پدرم باز می گویم سعی کن در صبر و استقامت نمونه و اسوه باشی.
سخنی با شما مادر مهربان:
مادر عزیز شرمنده از روی شما هستم، چرا که زحماتی را که جهت من متحمل شدی حتی یک ساعتش هم قابل جبران نیست و من معذرت می خواهم که در دوران زندگی دنیاییم نتوانستم کاری برایت انجام دهم. مادرم مطمئنم که صبرت زیاد است و آمادگی پذیرفتن این شهادت را داری و در رفتنم خصوصا ً در جمع چه آشنا و چه غیر آشنا بی قراری نمی نمایی. مادرم آفرین بر شما باد بر پرورش دادن چنین فرزندانی. مادرم شکر خدا را به نحو احسن انجام بده و در این امر سجده شکر به جای آور. مادرم لحظه ای دست از امر به معروف و نهی از منکر، خصوصا ً فامیل و همسایه ها برمدار و تو خود بهتر می دانی که من چقدر زجر این چیزها را می کشیدم خصوصا ً در مورد فامیل. مادرم دیگر فرزندانت را نیز تربیتی نیکوتر کن و بگو خدا اولی را گرفتی دومی را می فرستم، دومی را گرفتی سومی را می فرستم تا از دستم راضی شوی و در آخر مادر از شما می خواهم که حقت و شیرت را بر من حلال کنی و منتظر شما در جلوی درب بهشت می باشم.
سخنی با شما همسر عزیز:
همسر عزیزم از روی شما خجلم، چرا که نتوانستم یک همسر واقعی برای شما باشم و شما را به آرزوهایتان برسانم، ولی چه می شود کرد، اسلام است و باید به یاریش شتافت حتی اگر در این راه جان را هم بدهیم کم است و ای کاش هزارها و بلکه میلیون ها جان داشتیم و در راه اسلام عزیز می دادیم. همسر گرامی من برای یاری اسلام شتافتم و به امید اینکه توانسته باشم چند صباحی اسلحه ی افتاده ی برادرت را برداشته باشم و الان که باز به زمین افتاده، می بایستی کسی دیگر آن را بردارد. همسر عزیز بعد از اطمینان از شهادتم در امر ازدواج با یک مسلمان واقعی تعجیل نما و دیگر اینکه حجاب را بسیار رعایت کنید که حجاب سنگر زن است.
سخنی با شما برادران:
برادرم تماما ً در خط اسلام حرکت کنید و در فهم و کسب مسائل اسلام کوشا باشید و با آگاهی کامل در این راه گام نهید، مواظب باشید وسوسه شیطان گولتان نزند. برادران ذرّه ای از خط امام و انقلاب انحنا پیدا نکنید و مادامی که اسلام احتیاج دارد، نگذارید که اصلحه من بر خاک بماند.
سخنی با شما خواهر عزیز:
خواهرم تنها وصیتم به شما این است که در رفتن برادرت صبر و زینب وار عمل نمایی و زیر بالین مادر را بگیری و در حفظ حجاب و شناخت اسلام از جان و دل کوشا باشی.
سخنی با شما برادران هم محلی:
برادرانی که زمانی دوستان من بودید و امیدوارم در آینده نزدیک بتوانید باز دوستانم باشید. می بینید که چگونه روزگار می گذرد و در رفتنش چه کسانی را از ما جدا می کند و می برد، امید داشتم با شهادت برادرم مجتبی سرلک که به حقیقت در فرصت کمی خود را شناخت و به باری تعالی پیوست، تکانی بخورید و از خواب خرگوشی برخیزید، ولی متأسفانه چنین نشد و خون او ظاهرا ً نتوانست روی شما تأثیری بگذارد و عوضتان کند. برادران هنوز دیر نشده و زمان برای توبه باقی است که خدا غفار الذنوب است. مواظب باشید که عقب نیفتید. این را بدانید که با آمدن انقلاب اسلامی چه بخواهید، چه نخواهید، طاغوت از بین خواهد رفت و ظلمات جایش را به نور به طور کل خواهد داد، پس پافشاری بر رفتار سابق سودی ندارد و رهایی خواهد آمد که دیگر پشیمانی سودی ندارد و کار از کار گذشته است، پس بشتابید.
آری دیگر انقلاب ما و حزب الله ما نمی پذیرد که عدّه ای عیّاش بر سر کوی و برزن ها و خیابان ها به وقت گذرانی و بی بند و باری مشغول باشند و حاصل خون هزاران شهیدمان با بی اعتنایی و بی حرمتی عدّه ای جاهل و یا مغرض پایمال شود.
محمد هدایتی
1362/5/23
انرژی اتمی
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی