زندگینامه شهید «غلامحسن عاشوری»
سهشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۲
نوید شاهد استان مرکزی به مناسبت سالگرد شهادت شهید "غلامحسن عاشوری" ، زندگینامه ایشان را منتشر نمود. که مخاطبین را دعوت به مشاهده می کنیم.
نوید شاهد استان مرکزی، شهید غلامحسن عاشوری در اول پاییز
سال 1344 در روستای کودزر در یک خانواده مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود و سومین
فرزند خانواده بود و تا آخر عمر کوتاه خود صفا و سادگی و پاکی زندگی روستایی خود را
داشت.
شهید پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در کودزر به علت نبودن امکانات تحصیلی و مشکلات
مادی نتوانست ادامه تحصیل دهد و چند سالی به پدر و مادر خود کمک مینمود و جهت کمک
به خانواده و معاش زندگی مدتی در اراک با شهید محمدحسن عاشورخانی مشغول کار گردید ولی
چند ماه بعد از شهادت برادر بزرگش غلامعلی عاشوری در تابستان 61 با همرزم خود شهید
محمدحسن عاشورخانی مدت 5 ماه به عنوان بسیجی به جبهه جنوب اعزام شدند که در عملیات
محرم شرکت داشته از ناحیه دست مجروح میشود.
شهید در سال 62 به تهران میرود به کار
آهنگری مشغول میشود همانجایی که شهید غلامعلی و برادر دیگرش کار میکردند. و سنگر
تبلیغ و نشر اسلام عزیز برای غلامعلی عاشوری به شمار میرفت. سپس مدتی به کار کلیدسازی
پرداخت گر چه کار کلیدسازی برایش درآمد خیلی خوب داشت و از نظر مادی شاید برایش قابل
توجه بود ولی خلع معنویت و ایثار و شهادت مانع ادامه کار کلیدسازی میشود و به علت
عشقی که به امام و انقلاب داشت او را به کار حفاظت از ارزشهای والای انسانی و الهی
و دستآوردهای انقلاب بر میانگیزد و در وزارت سپاه تهران به عنوان بسیجی در قسمت حراست
مشغول به کار شده مدت یکسال در وزارت و بعد از آن در مقر ریاست جمهوری و مدتی در مجلس
شورای اسلامی حفاظت از نمایندگان را عهدهدار بود و مدتی در پایگاه شهید بهشتی و مدتی
در مقر شهید دیالمه در قسمت حفاظت عهدهدار مسئولیتهایی گردید که به او محول میشد
و به نحو احسن انجام میداد.
شهید در خرداد ماه 65 در زادگاهش ازدواج نمود و حاصل این
ازدواج در این زندگی کوتاه ولی شیرین و پرخاطره تولد دختری به نام اعظم بود که 2 روز
قبل از شهادتش در روز جمعه 66/1/4 متولد میشود. بعد از ازدواج بعلت دوری از پدر و
مادر و خانواده از تهران انتقالی گرفته و در سپاه ناحیه مرکزی مشغول به کار شده و به
عضویت سپاه ناحیه مرکزی به عنوان پاسداری مشغول خدمت به جامعه میشود سپس در جهت تحقق
بخشیدن به گفتههای امام و شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه و به خاطر حال و هوای عطرآگین
جبهههای جنگ بهمن ماه سال 65 در کادر گردان قمر بنی هاشم راهی جبهههای حق علیه باطل
میشود و به عنوان معاونت فرمانده دسته مشغول فعالیت میشود. شهید مرخصی آخری که میآید
اینطور که دوستانش نقل کردند روحیهای شاد و خوشحال داشته و انگار به او الهام شده
که این دیدار آخر است با همه دیده بوسی کرده و حلالیت میطلبد و میگوید مرا دعا کنید
که با پیروزی برگردم و در روز 66/1/24 که در قالب راهیان حضرت
مهدی (عج) عازم اندیمشک شده و در مقر لشکر 17 رفته و در تاریخ 66/1/28 در خط مقدم جبهه
همراه سایر رزمندگان دلیر اسلام به جنگ با دشمنان و دفاع مقدس میپردازد و بعد از مجروح
شدن فرمانده دسته عهدهدار فرماندهی دسته میشود.
سرانجام ظهر 66/2/6 هنگامی که وضو
ساخته تا نمازظهر به پای دارد بر اثر اصابت خمپاره دشمن زبون که در نزدیکیاش به زمین
میخورد با وضوی خون خلعت زیبای شهادت را به تن و جان شیرین را به جان آفرین تسلیم
کرده و به لقاء الله میپیوندد. خود شهید در قسمتی از وصیت نامه میفرماید خدایا شهادت
من را کفاره گناهانم قرار ده ، به راهم ایمان دارم و به ایمان عشق میورزم. و به این
ترتیب شهید به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین و ندای امام لبیک گفته و به سوی بهشت رضوان
میرود که به حق هم در منطقه باغ رضوان به شهادت میرسد. پیکر پاک و مطهرش در میان
انبوده جمعیت مشتاق در تاریخ دهم اردیبهشت 66 در زادگاهش کودزر تشیع و در کنار برادرش
شهید غلامعلی و دیگر همسنگرانش به خاک سپرده میشد. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
فرازی از وصیت نامه شهید غلامحسن عاشوری
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب غلامحسن عاشوری قدم به راهی که مرا از گنه باز میدارد و رضای خدا در آن است نهادم بلکه به اسلام خدمتی کرده باشم و خداوند از گناهانم درگذرد. چرا که خداوند متعال بخشنده و مهربان است. از امت شهید پرور حزب اله میخواهم که امروز جوانان خود را به جبهه بفرستند که فردا دیر است. در رفتن آنان جلوگیری نکنند که فردای قیامت در نزد شهداء روسیاه میباشند و خدای نکرده خیال نکنند که اگر به جبهه آمدند شهید میشوند شهید هم نشوند رستگارند.
غلامحسن عاشوری 66/1/28
منبع: اداره ،اسناد هنری انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
نظر شما