شهیدی که دلباخته یادگار امام(ره) بود
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید سیدابوالفضل شریفی در دهمین روز از فروردین ماه 1350 در دامان خانوادهای شریف از اهالی روستای حسینآباد سادات از توابع شهرستان خمین تولد یافت. دوره ابتدایی را در روستای حسینآباد پشت سر نهاد و جهت ادامه تحصیل به خمین عزیمت نمود او در امر پذیرش مسئولیت اجتماعی، فداکاری و رشادت خویش را به نمایش گذاشت. پس از پایان تحصیلات و اخذ دیپلم با شرکت در آزمون نیروی انتظامی شرکت کرد و بعد از قبولی به عنوان درجهدار در نیروی انتظامی استخدام شد. در سال 1378 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. او در اواخر سال 1378 به استان سیستان و بلوچستان مامور شد.
سرانجام شهید سیدابوالفضل شریفی در نوروز 1380 هنگام درگیری با اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر منطقه (سوراب) ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله به قلبش به خیل عظیم شهدا پیوست. پیکر مطهر شهید در شهر خمین به خاک سپرده شد.
خاطره ای از مادر شهید:
روزی پسرم برای من یک سجاده به عنوان سوغات آورده بود. من
در حال نماز و راز و نیاز با خداوند بودم که گفت: مادر برای من دعایی کن. چون
بهشت زیر پای مادر است.
من دستهای خود را به آسمان بلند کردم و گفتم: خدا
هر چه میخواهی به تو بدهد (فکر کردم شاید خواسته مادی یا دنیوی دارد).
خودش گفت: انشاءالله.
پس از راز و نیاز با خداوند پرسیدم: خواسته تو چه
بود؟
گفت: شهادت در راه خدا.
این سخن در آن لحظه برای ما سنگین بود، ولی
دیری نگذشت که به خواسته خود رسید و پس از سه سال خدمت داوطلبانه در شرق
کشور و پاسداری از ایران و اسلام به دست کوردلان مسلح شرق کشور به شهادت
رسید.
حاطره ای دیگر از همسر شهید
روزی ابوالفضل برای مرخصی سال نو به خانه آمد. هنگامی که مشغول خوردن صبحانه بود، خبر غمانگیزی را از تلویزیون پخش
کردند که حاج احمد آقا فرزند امام(ره)
دچار بیماری قلبی شدهاند. ابوالفضل همانند کسی بود که دیگر چیزی
او را آرام نمیکرد.
روزها میگذشت. او تنها همدمش، تنها کتاب دعایی بود که
او را آرام میساخت. وقتی خبر رحلت فرزند امام(ره) را شنید دیگر تاب ماندن نداشت، باید میرفت. اگر چه
او هنوز به پایان مرخصی خود نرسیده بود، ولی کولهبار غم خود را بست.
وقتی علت رفتنش را
جویا شدم و گفتم: بمان تا عید را کنار هم سپری کنیم.
گفت: این عید برای من
غمانگیزتر از عزاست و باید بروم، چون به من نیاز دارند.
او رفت و دگر اصرار من فایدهای نداشت.