فرازی از زندگی اولین شهید روستای «ده نو»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمد بیات هفدهم دی ماه سال 1344 در روستای دهنو از توابع شهرستان خمین در خانوادهای مذهبی و کشاورز پا به عرصهی وجود نهاد.
محمد دوران کودکیاش را در کنار پدر و کار در مزرعهی کشاورزی و در کانون پر مهر و محبت مادر به آموزش شرعیات و معارف الهی سپری کرد، در مدرسه روستا به تحصیل و کسب علم پرداخت و توانست با علاقهی خاصی که به درس داشت تا پایان سوم راهنمایی درس بخواند. اهل روضه بود و برای امام حسین(ع) زیاد گریه میکرد. شبی وقتی روضه خوان از مصائب اهل بیت(ع) میگفت محمد به طوری اشک میریخت و گریه میکرد که بعد از جلسه ریشسفیدان حاضر در مجلس گفتند محمد طوری گریه کرد که ما خجالت کشیدیم که چرا گریه نمیکنیم و ما را به گریه وادار کرد.
محمد کار پدر را دنبال کرد و به کشاورزی پرداخت تا
زمانی که ازدواج کرد و تشکیل زندگی مشترک داد. سال اول بود که ازدواج کرده بود
خانهی پدریاش در خیابان آیتالله سعیدی بود. بعد از ازدواج اولین بار بود که به
خانه پدری میآمد و گفت که میخواهم به جبهه بروم، شهید محمد بیات اولین نفری بود
از روستا که به جبهه رفت و این اولینها همیشه خطشکن هستند و نامشان در تاریخ به
نیکی برده میشود.
برادرش به او گفت که تو وضعیت خوبی برای رفتن نداری تو تازه تشکیل زندگی دادهای. گفت نه باید بروم و فقط برای خداحافظی آمدهام و بچهها نیز منتظر هستند. محمد همیشه با برادرش از جلوی درب خانه خداحافظی میکرد ولی این بار تا داخل منزل آمد و برادرش نیز تا سر کوچه بدرقهاش کرد و این آخرین باری بود که با هم ملاقات داشتند.
خواهرش از تقوا و پاکدامنیاش میگوید و از
خونگرم بودن و خودجوش بودن و نماز خواندنش و این که چقدر برای او مهم بود و چقدر
دوستش داشت. او میگوید وقتی میخواست به جبهه برود گفت که خواهرم اگر من شهید شدم
زیر گلوی مرا ببوس وقتی هم که من خبر شهادتش را رسیدم خودم را به جنازهاش رساندم
و گلوی او را بوسیدم.
ایشان در منطقهی عملیاتی اندیمشک در حالی که عضو سپاه بود و در لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) به عنوان معاون واحد تعاون مشغول به فعالیت بود در چهارم آذر سال 1365 در بمباران هوایی اندیمشک به شهادت رسید.
دستنوشته های شهید:
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی