مادر بنشین و ببین شهدا همه زنده هستند!
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید فغانعلی زهره وند در اولین روز از مهرماه سال 1343 در حالی که زمزمههای رسیدن پائیز به گوش درختان رسیده بود، در روستای قشلاق از توابع شهرستان خنداب و در یک خانوادهی مذهبی و دیندار دیده به جهان گشود.
آقا علی، پدرش کشاورز بود و روزی خانواده را از این طریق به دست میآورد و چهره ی آفتابسوخته و چشمان منتظرش گویای عشق به زندگی و خانواده بود. با دستانی پینهبسته فرزند را در آغوش کشیده بود و چشمهایش را از جمال او سیراب میکرد. به اسلام و آیین مهربانی و مسلمانی معتقد بود و علوم دینی و قرآنی را فرا گرفت.
تحصیلات را در همان روستا آغاز کرد و توانست تا کلاس پنجم ابتدایی درس بخواند. سپس درس را رها کرد و به شغل آزاد روی آورد. خوشاخلاق و مهربان بود و این اخلاق حسنه را به گفتهی خودش از درس دین آموخته بود. پای منبرها مینشست و از مکتب اسلام درس انسانیت و بندگی میآموخت.
مادرش میگوید:
یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر بنشین و ببین شهدا همه زنده هستند!
هر زمان که به خوابم میآید بسیار خوشحال است. پسرم بسیار به خانواده کمک میکرد.
فغانعلی در منطقه خرمشهر و اهواز سرباز بود و زمانی که قصد رفتن داشت، خودش از شهادتش خبر داشت و گفت: اگر نروم، میهنم را میگیرند. آیاتی از قرآن را حفظ بود و میخواند. زمان سربازیاش فرا رسیده بود و میخواست به جبهه برود. در سالهای جنگ در پشت جبهه فعالیت داشت؛ ولی برای حضور در جبهه به عنوان پاسدار وظیفه گردان نصر از لشکر مهندسی رزمی 42 قدر به سپاه رفت و حدود یک سال از خدمتش میگذشت.
جنگ تمام شده بود که در بیست و سومین روز از شهریورماه سال 1367 در حین مأموریت در خرمشهر بر اثر تصادف و ضربهی مغزی به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی