شهيد ابراهيم اصغری در وصیتنامه خود می نویسد: از تجمل دست برداريد و بدانيد كه هيچ كس چيزی از اين دنيا نمی برد. همه فانی هستند. به همديگر مهربان باشيد. همديگر را به تقوا، نظم، عفت و حجاب، راهنمايی كنيد.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید ابراهیم اصغری دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵‏، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین شهرستان زنجان واقع است.

 

وصيت‌نامه‌ی شهيد ابراهيم اصغري

بسم الله القاسم الجبارين

به نام آنكه هستي بخش جان‌ها و‌ هادي انسان‌هاست. ارحم الرحمين كه انبياء و اوليا و شهدا را اسوه‌ی بشر قرار داد و به وسيله‌ی آن‌ها، مشعل فروزان هدايت را بر افروخت. سلام بر مهدي(عج)، آنكه انتظارش اعتراضي است بر هر چه ظلم و جور و استكبار و بي‌عدالتي است.

درود بر قلب تپنده‌ی ستمديدگان زمين، بت شكن عصر و ناجي دهر، امام امت، خميني كبير و تحيت و تهنيت بيكران به شهدا و خانواده‌هاي گران قدرشان كه با مقاومت خود و صبر زينب گونه‌ی‌شان، اميد دشمنان را تبديل به يأس كردند.

من، سرباز حقير امام زمان، ابراهيم اصغري، با آگاهي كامل اين راه را كه ثمره‌ی هزاران گل نورسته‌ی پرپر شده‌ی انقلاب اسلامي است، انتخاب كرده‌ام و مي‌دانم كه اين راه سختي و شكنجه و معلوليت و شهادت و اسارت دارد. من از صلب مرداني متولد شده‌ام كه قرنها مي‌گفتند: حسين جان، اگر در كربلا بوديم، نمي‌گذاشتيم دست نامحرمان به خيام اطفال مظلومت برسد و من هم در ادامه‌ی راه آن‌ها به لبيك گويان پيوسته‌ام. اگر چه دير بيدار شده‌ام، اگر چه براي يافتن آب حيات به خيلي درها كوبيده‌ام. سرانجام آن دري را كه بايد اول مي‌زدم يافتم و اكنون هرگز اين آستانه را رها نخواهم كرد.

امت مقاوم اسلام، بدانيد و آگاه باشيد كه اگر همگي حول محور رهبري واحد اسلامي، جمع شويد، هيچ قدرتي نمي تواند در بنيان مرصوصتان رخنه نمايد. با اسلحه‌ي ايمان و اتكا به حبل الله المتين دست منافقين، دورويان، آن‌هايي كه چوب لاي چرخ انقلاب مي‌گذارند و آن‌هايي كه حرمين شرفين و عتبات عاليات و قدس عزيز را غصب كرده‌اند و بر فراز ويرانه‌هاي ديرياسين، كفر قاسم، صبرا و شتيلا و هويزه و خرمشهر و قصر شيرين عربده‌كشي مي‌كنند و سند اسارت امت اسلام را امضا مي‌نمايند، قطع بنماييد و به عصرها و نسل‌ها بفهمانيد كه ما وارثان خون سيدالشهدا و ياران باوفايش هستيم. هر چند در كربلا نبوده‌ايم، هر روزمان را عاشورا و هر زمين مان را كربلا كرده‌ايم و در اين محرم‌ها هيچ چيزي غير از منافع اسلام برايمان ارزش ندارد.

و اماما، كاش مي‌شد در عشق تو هزاران بار مي‌كشتندم؛ قطعه قطعه‌ام مي‌كردند و تكه‌هاي تنم را مي‌سوزاندند و خاكسترم را به باد مي‌دادند و باز زنده مي‌شدم و باز...

خميني جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتي بالاتر از وجود سرا پا مهربانيت هست؟ بگو تا همه از پير و جوان و مرد و زن كفن‌پوش شويم كه غسل شهادت را تو يادمان داده‌اي.

از آب‌هاي اقيانوس عشقت بگيريم و زمين را بر مهدي(عج) فرشي گلگون تدارك ببينيم.

آمديم تا جان ببازيم دست چيست

مرد كه از سيلي بترسد مرد نيست

و اما پدرجان و مادرجان كه قدر تمام دنيا دوستتان دارم و هيچ گاه چهره‌هاي مهربان و خداييتان از نظرم محو نمي شود. من فرزند خوبي براي شما نبودم و نتوانستم در پيري عصاي دستتان باشم ولي يادتان باشد كه شما مرا اين گونه در دامان پرمعنويت خود پرورش داديد. شما سيدالشهدا (ع) را براي من اولين بار شناسانديد. در مرگ من ناراحت نباشيد اگر گريه مي‌كنيد براي علي اكبر حسين(ع) گريه كنيد. من خيلي به روضه‌ی سيدالشهدا و يارانش علاقه دارم؛ مجلس روضه را فراموش نكنيد. ما با همين مجالس زنده هستيم.

اسوه‌ي مقاومت و صبر باشيد. آنچنان كه صبر از دست شما به تنگ آيد. كاري نكنيد كه خداي نخواسته دشمن اسلام شاد شود. چون كوهي استوار، از جاي نجنبيد؛ انشاءا... ديدارمان در جوار سيدالشهدا(ع).

خواهرانم، اسوه‌ی تقوا و عفت و حجاب باشيد.

من دوست ندارم در مرگم شيون و زاري كنيد. بلكه راه ما و شهيدان را به فرزندانتان بياموزيد، از تجمل دست برداريد و بدانيد كه هيچ كس چيزي از اين دنيا نمي برد. همه فاني هستند. به همديگر مهربان باشيد. همديگر را به تقوا، نظم، عفت و حجاب، راهنمايي كنيد. از خانواده‌هاي ضد انقلاب دوري كنيد و با آن‌ها معاشرت ننماييد. آنها را طرد كنيد شايد از اعمال زشت پشيمان شوند.

و اما دوستانم، نمي‌دانم برايتان چگونه بوده‌ام؟ ولي هميشه دوستتان داشته ام.

و اما برادرم، عباس ، مي‌داني كه مهرت در دلم مالامال است. بعد از من پدر و مادرم را فراموش نكن. آن‌ها مرا در تو خواهند جست. به آن‌ها دلداري بده. خداوند به شما جزاي خير دهد. اين زيباترين لحظه‌ی زندگي من است زيرا پنج ساعت مانده است كه يا به معشوقم بپيوندم و يا حسرت عاشقان را بخورم. در پايان از همه حلاليت مي‌خواهم. زشتيها و بديها را به بزرگي خود و به خاطر شهدا ببخشيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.

بنده‌ی حقير، ابراهيم اصغري- تاريخ 20/11/1364

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده