برگی از زندگی یکی از اولین اسرای دفاع مقدس
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، فصل بهار بود و زیباییهای زمین دیدهی هر خدابینی را به خویش جلب میکرد. ده روزی از خردادماه میگذشت و هوا با آن لطافت خاصی که داشت، به سمت گرما میرفت و خود را برای تابستانی گرم آماده میکرد و گرمای وجود کودکی فضای خانه را پر کرده بود و همه از دیدن رویش به وجد آمده و سجدهی شکر میکردند.
روستای خانقاه از بخش نوبران شهرستان ساوه محلی زیبا بود که حسن در آن نفس میکشید و کار میکرد و گاهاً با همسن و سالهای خویش بازی میکرد تا زمان رفتن به مدرسه فرا رسید. حالا او بود و راهی که در پیش داشت.
به مدرسه روستا رفت و توانست دورهی ابتدایی را به راحتی پشت سر بگذارد و برای دورهی راهنمایی به نوبران رفت. این سختی را به جان خرید تا سیکلش را که گرفت و به روستا برگشت. مدتی را در کنار پدر به امورات کشاورزی مشغول شد و در هجدهسالگی با حضور در آزمون درجهداری ارتش در نیروی زمینی استخدام شد.
روزهای اول انقلاب روزهای سختی بود ولی مردم با همدلی و مهربانی در کنار هم زندگی میکردند و سعی بر این داشتند تا با انس و علاقه به هم روزگار را سپری کنند. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید از جمله کسانی بود که به امام خمینی(ره) لبیک گفت و در صف نیروهایی بود که برای این انقلاب از هیچ کاری دریغ نکرد. مردم را به همراهی با امام(ره) و انقلاب تشویق میکرد و در آگاهسازی آنها نسبت به هدف بزرگ امام خمینی(ره) کوتاهی نمیکرد.
بعد از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان گروهبان یکم ارتش در لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(ع) به منطقه نفت شهر در استان ایلام منتقل و برای دفاع از میهن اسلامی وارد میدان نبرد شد.
در همان روزهای اول جنگ بود که خبر اسارت او در منطقه پیچید و چیزی نگذشته بود که خبر رسید که او را به شهادت رساندهاند. حسن در دومین روز از مهرماه سال 1359 آسمانی شد و در جوار رحمت الهی آرامش گرفت و پیکر مطهرش نیز به جمع گمنامانی پیوست که یاد و نامشان تا ابد در تاریخ انقلاب اسلامی میدرخشد و زنده است.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی