شهادت 16 فروردین ماه
آرى روزها در فكرش مبهوتم و شبها جهت از راه رسيدنش مى سوزم و مى سازم و چونان پروانه به دور شمعش پر مى زنم و لحظه شمارى مى كنم و انگار ملائكه ها در انتظارمند تا مرا تحسين و نوازش كنند و راهنماييم كنند به سوى او. بارالها من كه از عشقت نمى توانم شب را سحر كنم پس مرا درياب.

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگي نامه شهيد حسين يار احمدي

شهيد حسين يار احمدي در 10/5/ 1346در روستاي رود بار از روستاهاي داراب در خانواده اي عشايري و مذهبي متولد شد . خانواده اش چند سال بعد از تولدش در ريزاب از روستاهاي ني ريز در تلمبه صادق ال محمد ساکن شدند حسين دوران ابتدايي را در دبستان شهيد با هنر ريزاب با موفقيت به اتمام رسانيد و با کمال عشق و علاقه به تحصيل علم در مدرسه راهنمايي ارشاد رود خور مشغول به تحصيل شد و دوران راهنمايي را نيز با موفقيت گذرانيد شهيد حسين يار احمد از همان دوران کودکي داراي استعداد و به نوع خاص بود و در دوران تحصيل در درس قران علاقه و مهارت خاصي داشت و چند بار در مسابقه قرائت قران شرکت کرده و به مقام اول رسيد شهادت معلم شهيد علي حسين يار احمدي در سال 1361 سخت او را متاثر ساخت و بر آتش مشعل عشقش بر انقلاب و اسلام افزود و چون اين دو شهيد با هم رابطه روحي نزديکي داشتند . شهيد حسين يار احمدي مدتي در کلاس دوم نظري در شهرستان ني ريز مشغول به تحصيل بود که بر احساس مسئوليتش و بينش و عقيده اش به خون شهدا و عظمت انقلاب اسلامي جامعه عمل پوشاند و از طريق بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت شد بعد از اتمام ماموريتش از منطقه کردستان وقتي پدر محترم به او پيشنهاد ادامه تحصيل داد و در جواب او گفت اکنون وقت جنگيدن و به جبهه رفتن است ما پيرو خط امام هستيم و بايد داوطلبانه به او لبيک بگوييم . در اوقات مناسب و تعطيلات متواضعانه در کارهاي کشاورزي و دامداري به پدرش کمک مي کرد . پاسدار وظيفه شهيد حسين يار احمدي که در خانواده و اقوام به حاجي حسين معروف بود بسيار رئوف ومهربان و خوش برخورد بود آن چنان برخورد سنجيده و اسلامي داشت که پدرش گفت ياد نمي دهم که يک بار با صداي بلند با يکي از اعضاي خانواده صحبت کند و هيچگاه مانع از رفتن او به جبهه نشدم و پدر بزرگش گفت از جبهه که بر مي گشت اول به احوالپرسي و ملاقات من مي آمد شهيد حسين اوائل در سال 1365 هنگام خدمت کردنش به اسم گشت مشتاقانه داوطلب خود را به سپاه پاسداران معرفي نمود تا دوران خدمتش را در سپاه پاسداران طي نمايد و پس از گذراندن دوره آموزشي نظامي با قلبي پاک و عشق به خدا راهي جبهه ها گرديد سخنان همسنگران و دوستانش حاکي از آن است که وي ايمان قوي و رشادتي با ابالفضل گونه و شهامتي چون حضرت علي عليه السلام داشت و در حملات از تهور و دلاوري وايثار خاصي برخوردار بود و اکثراً فرماندهي دستور را به عهده داشته است مدتي که در جبهه بود و باز زخمي شد . وي پس از معالجه دوباره به سوي ميعادگاه خويش مي شتافت طي اين مدت نامه هاي زيادي به پدر و مادر و برادران و اقوام نوشت که هويت نامه هاي او داراي بسي پند و اندرز و توصيه به احکام اسلام و پيشبرد انقلاب است و در نامه اي به مادر خود چنين نوشت مادر مثل هميشه در نمازت دعا کن که رزمندگان احتياج به دعاي شما دارند هنگام مرخصي به ديدار خانواده شهدا و يک به يک اقوام و دوستان مي پرداخت و داراي عاطفه و محبب عجيبي بود و در آخرين مرخصيش در مراسم ختم يکي از شهيدان مفقود الجسد بنام شهيد مرتضي يار احمدي شرکت کرد و سخت متاثر و مصمم تر شد و براي چندمين بار راهي ميدان مبارزه با باطل گشت اما اين بار وقت پيوستن به خدا بود وقت آن بود که نميرد بلکه تا زنده جاودانه تاريخ گردد در عمليات پيروز مندانه کربلاي هشت در منطقه عملياتي شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحيه سر در 16/1/66 شربت شهادت نوشيد و مسئوليتي بس سنگين بر دوش مسلمين گذاشت و به سوي خدا پر گشود . روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد .


وصيت نامه شهيد حسين ياراحمدى

مورخه 3/9/65. و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.

گمان مبريد آنان كه در راه خدا كشته مى شوندمرده اند بلكه آنها زنده اند و نزد خداى خود روزى مى خورند.

حمد و سپاس مخصوص خداوند تبارك و تعالى است كه ما را از لخته خونى درست كرد ما را از نيستى هستى داد. سپاس و درود به تمام پيامبران گرامى از خاتم انبياء تا ائمه اطهار مخصوصا سرور شهيدان حسين بن على سرور آزادگان دنيا و جهانيان كه درس آزادگى و ايثار به ما شيعيان آموخت و سلام و درود به مهدى موعود كه در تمام عملياتها فرماندهى را بعهده دارد. وصيتم به امت شهيدپرور جهان مخصوصا ايران و بالاخص امت شهيدپرور ايران اين است كه زير بار ننگ و ذلت تن ندهيد. وصيتم به خانواده محترم شهداء و مفقودين و اسراء اين است شما كه چشم و چراغ اين ملت هستيد به احترام خون آنها ادامه دهنده راهشان باشيد. نگذاريد منافقان رخنه كنند وسوسه در دستتان بيندازند. وصيتم به پدر و مادرم شما كه عزيز و مهربان و رئوفم بوديد اما خدا از شما مهربانتر و رئوفتر مى باشد. بايد بسوى مبدأ اصلى كه اوست شتافت و امروز كه درخت اسلام احتياج به خون دارد بايد ما جوانها خون ناقابل بريزيم و چراغى روشن كنيم و همانند شمع بسوزيم و ديگران از اين روشنى استفاده كنند و از اين روشنى به راه آيند و كوركورانه نچرخند و در اين دنياى دو روزه كه مثل مسافرت مى باشد دل نبنديد و به فكر آخرت كه زندگى نوين و اصلى است بينديشيد. مادر رئوف و مهربانم تو كه نيمه شبها خواب عزيز را از چشمانت بيرون كردى و مرا شير دادى ناتوان بودم. نمى توانستم حتى مگسى از خود دور كنم مرا بزرگ كردى. اميدوارم كه مرا حلال كنى و مرا ببخشى. حال پدرجان سعدى چنين فرمود: درست است نمك در ديده ها شيرينتر از خواب سحر گردد جگرها خون شود تا يك پسر مثل پدر گردد. پدر در كودكى دست پسر گيرد به اميدى كه در پيرى پسر دست پدر گيرد. اما افتخار كنيد كه اگر لياقت پيدا كردم شهيد شدم در اين زندگى دو روزه نتوانستم كمك كنم اما آخرت كه زندگى ابدى است با شمايم اصلا ناراحت نباشيد. اما وصيتم به شما برادران كوچك و عزيزم اگر چه من به شما اذيت كرده ام اما در برابر خدا شرمنده هستم و نمى دانم در آخرت چه جوابى دهم و من شما را به خداى بزرگ مى سپارم و اصلا گريه و زارى نكنيد و مدرسه را ترك نكنيد و تنها اميدى كه من از شما دارم جاى على اصغرها را پر كنيد. وصيتم به شما خواهران اين است كه هرگز نمازتان ترك نشود و دعا به امام و رزمندگان كنيد و نگذاريد پدر و مادر ناراحت شوند. اما وصيتم به شما قوم و خويشان و عمويان و داييان: من كوچكتر از آنم كه با شما وصيت مى كنم. اگرچه من دركارهايى شماها را ناراحت كرده ام و بى احترامى به شماها كرده ام و خداوند اين بى احتراميها و ناراحتى ها را در پرونده اعمالم ثبت كرده است مرا ببخشيد و هم از خدا بخواهيد كه خدا هم مرا در صف جهنمى ها قرار ندهد و از برادران عزيز و حزب الهى كه براى اسلام كوشش مى كنند مى خواهم كه درمراسم من شركت كنيد و خوب مراسم را برگزار كنيد. با تمام وصيت نامه از شما خداحافظى مى كنم و شما را به خداى بزرگ مى سپارم. والسلام. شهيد حسين ياراحمدى 3/9/65.

وصیت نامه 2

بسم الله الرحمن الرحيم. با شهادت به وحدانيت خداوند تبارك و تعالى و عدالت مطلقه او و ايمان به معاد و ميزان و يقين و ارسال سلسله انبياء برخاسته از متن توده هاى انسانها و رهبران الهى مستضعفان زمين و علم به نزول كتب هدايتگر آسمانى و با ؟؟؟ عميق به امامت ائمه اثنى عشرى كه زندگى و ذره ذره وجود ناقابلم عشق به ولايت و امامت و بزرگ بانوى اسلام حضرت فاطمه كبرى آن پيوند دهنده سلسله نبوت به امامت و پدر گرانقدرش كه خاتم المرسلين و آورنده اسلام اصيل ناجى مسلمين از فساد و جبارين است و آخرين اماممان حضرت مهدى (عج) صاحب العصر و زمان مى سوزد و همچنين نائب ايشان حضرت روح الله خمينى كبير. و مى رود تا زمينه ظهور حضرت عصر و حكومت و وراثت مستضعفان فراهم آيد انشاءالله. اينجانب حسين ياراحمدى با ابياتى از شاعر گرانقدر وصيت خود را آغاز مى كنم.

طوطى طبع زار من غنچه لب چو واكند                 از شكرين كلام خود درد دلم دوا كند

مى رسدم به گوش و جان نغمه عشق ايزدى             آنكه به يك نوا روا درد من و شما كند

مست مى محبتم در خور هر ملامتم                    مرغ دلم اگر دمى نظر به ما سوا كند

خيمه عشق و چاكرى بر ز برفلك زنم                     هان نظرى اگر به من آن شه لافتى كند.

آرى روزها در فكرش مبهوتم و شبها جهت از راه رسيدنش مى سوزم و مى سازم و چونان پروانه به دور شمعش پر مى زنم و لحظه شمارى مى كنم و انگار ملائكه ها در انتظارمند تا مرا تحسين و نوازش كنند و راهنماييم كنند به سوى او. او كيست؟ همان معشوق و همان كسى كه عاشق من است. بارخدايا هيچ زرق و برقى از مال و منال دنيوى جلو چشم مجسم نشده و حتى هيچ چيز ديگرى. چيزى جهت رسيدن به محبوبم مرا سد راه نشده فقط يك چيز آنهم زحمتهاى شبانگاهى مادر محترمه ام و رنجهاى بى كران پدر بزرگوارم همين و بس. ولى باز اميدى به رئوفيت و مهربانى آن است و اطمينان دارم مرا مى بخشند كه نتوانستم جوابگوى اينهمه زحمات باشم. لذا پس چرا نمى دانم سبب تأمل چيست؟ خدايا اگر عاشق شده اى چون من عاشقتم در اين راه درنگ روا مدار و مرا قربانى كن شايد خونم جوشش ايجاد كند و اسلام زنده بماند. بارالها من كه از عشقت نمى توانم شب را سحر كنم پس مرا درياب. درنهايت از برادرانى كه تاكنون خط اسلام و اسلاميت و رهبريت پيامبرگونه امام امت و جنگ بين حق و باطل را تشخيص داده اند عاجزانه تقاضامندم امام را تنها و جبهه را خالى نگذارند. و اسلحه شهداء را بر دوش گيرند و آنهايى كه هنوز در منجلاب دنياى لجن زارند. از خداى منان مى خواهم كه اگر جاى هدايت دارد هدايتشان و اگر نه جزاى اعمالشان را در دنياو آخرت نصيبشان بدارد. در پايان از والدين محترم و بزرگوارم عاجزانه مى خواهم كه در سوگوارى فرزندشان بى تابى نكنند و صبر و تحمل پيشه كنند و التماس دعاى خير دارم و حلاليت و بخشش مى طلبم. از برادران و خواهران- دوستان و آشنايان و اقوام نيز طلب عفو و بخشش دارم. باميد پيروزى اسلام بر كفر جهانى. 25/7/65 جبهه جنوب حسين ياراحمدى.


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
فرزانه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
0
0
بسیاررزیبا
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده