شهید اکبرزاده صلوات را بین بسیجیان رواج داد
محسن آقاباقری درباره خاطرات خود از شهید اکبرزاده گفت: شهید اکبرزاده عنایت خاصی به صلوات داشت و هرگاه میخواست سخنی را آغاز کند از رزمندگان میخواست تا صلواتی بفرستند.
وی افزود: شهید اکبرزاده در میان رزمندگان سنتی را از خود به جا گذاشت و آن اینکه نذر صلوات را بین بسیجیان رواج داد، بچهها نزد ایشان میآمدند و ثبتنام میکردند که چند صد هزار صلوات را در مدت تعیین شدهای میفرستم و ایشان هنگام نماز مغرب و عشا گزارش کار میدادند.
آقاباقری تصریح کرد: شهید حجتالاسلام اکبرزاده بسیجیان را خیلی دوست داشت و به آنها عشق میورزید و همیشه برای پیروزی رزمندگان اسلام و ظهور ولیعصر(عج) و سلامتی امام رحمتاللهعلیه دعا میکرد و صلوات میفرستاد و بسیجیان را هم به این کار دعوت میکرد.
همرزم شهید اکبرزاده تصریح کرد: شهید اکبرزاده مدتی در اراک و قم به تحصیل علوم دینی و فقهی اشتغال داشت، به علت عشق و علاقه سرشار به جبهه و رزمندگان اسلام بعد از عملیات خیبر در مناطق جنگی حضور فعال پیدا کرد و در گردانهای رزمی و پشتیبانی رزم در کنار رزمندگان حضور مییافت و به سوالات و مسائل عقیدتی و دینی آنان با کمال میل و رغبت پاسخ میداد.
همرزم شهید مجتبیاکبرزاده افزود: ذکر او مدام صلوات و زیارت عاشورا و دعای توسل بود، ایشان در عملیات والفجر8 و کربلای 1 و کربلای 4 نقش فعال و بسیار موثر داشت، برای حضور در عملیات کربلای 4 مصر بود و با آن حالات معنوی، وصف ناپذیر و چهره ملکوتی و آمادگی برای حضور در محضر دوست در صف دلیرمردان سپاه اسلام قرار گرفت، بعد از یورش مردانهای که در عملیات کربلای 4 در شلمچه بر سپاه خصم داشتیم، شهادت را به عنوان بالاترین آرزو و نیت در آغوش کشید.
حجتالاسلام عبدی یکی دیگر از همرزمان شهید اکبرزاده با اشاره به خاطرات خود از این شهید والامقام تصریح کرد: یکی از شهدای والامقام از تبار روحانیت شهید مجتبی اکبرزاده است وی در محل و مرکز لشگر 17 علیبنابیطالب(ع) در انرژی اتمی غوغا کرده بود، ذکر صلوات را در بین رزمندگان ترویج داده بود.
وی افزود: از سوی دشمن تک سنگینی در منطقه فکه زده شده بود و تا پل کرخه پیشروی کرده بودند، به سمت فکه حرکت کردیم من نیز به عنوان روحانی مبلغ در گردان حضور داشتم و توفیق پیدا کردم تا در آن عملیات در کنار شهید اکبرزاده حضور داشته باشم.
همرزم شهید اکبرزاده تصریح کرد: بچههای رزمنده مرتب به من میگفتند عمامهات را بردار تا در دید دشمن نباشی من هم عمامهام را به کمر بستم، در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم کسی دارد عمامه را از کمرم باز میکند و تا نماز من خواست به اتمام برسد او عمامه را بر سرم گذاشت، نمازم که تمام شد دیدم شهید اکبرزاده است.
وی افزود: شهید اکبرزاده رو به من کرد و گفت عمامهات را بر سرت بگذار رزمندگان با دیدن روحانی عمامه بر سر؛ شوق میگیرند و روحیه مقاومت در آنان افزایش پیدا میکند.
وصیت نامه روحانی شهید مجتبی اکبر زاده:
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز 27/12/1363به لطف خداوند عازم نبرد حق علیه باطل هستم واشتیاق غیر قابل توصیفی برای رفتن دارم .سبب رفتنم هم اجازهای است که خدا به لطف خود و به لطف خداوندیّش به من عنایت فرموده است. چون من دیشب استخاره کردم و آیه عجیب و هدایتگری آمد، یعنی دیشب طلب خیر از خداوند کردم و قرآن را باز کردم و گفتم که خدایا هدایت بفرما، متن آیه این بود
که آیا شما فرزندانتان، خانه و کاشانهتان و دوستانتان را بیشتر از خدا و بیشتر از جهاد در راه خدا دوست دارید. من متوجه شدم که حتماً باید به سوی جبهه حرکت کنم، پس از دیشب تابه حالا مدام به فکر این هستم که چطور وسایلم را آماده کنم و از آنجایی هم که رسول اکرم (ص) تأکید موکد کردهاند که حتماَ وصیت نوشته شود لازم دانستم که چند کلام صحبت کنم. اول شهادت میدهم به وحدانیت خداوند متعال و شهادت میدهم به پاک بودن خداوند از هر عیب و نقصی و از قلب خود سخن می گویم. از عمق دل شهادت میدهم جز راه اهل بیت(ع) برای رسیدن به خدا راهی نیست و جز توکل به خدا برای صعود کاری نیست و شهادت می دهم که حجت خداوند در روی زمین آقا امام زمان(عج) حیّ و حاضر و ناظر بر اعمال ما هست. بعد از این لازم می دانم چند کلامی با اهل خانواده خود سخن بگویم.
اول از همه برای مادر خود مینویسم
مادر: من هر چه فکر می کنم که خداوند چه نعمت بزرگ و چه نعمت والایی به من داده همانا مادری همچون تو به من عنایت کرده، نمیتوانم نتیجه بگیرم. امروز وقتی شروع به سخن کردم بیشتر تأکیدم این بود که به تو بگویم من آرزو کردم که به لطف خداوند اگر قرار شد شهید شوم در راه خداوند اعضای بدنم تکه تکه شود. فقط خواهشی هم که از تو دارم این است که اگر تکهای از بدنم را برای تشییع پیش تو آوردند مبادا گریه کنی، فقط جلوه عشق خدا را در آن تکهها نظاره کن و شکر خدا را بکن که خداوند توفیقی این چنین به فرزندت داده، و بدان اگر تو گریه کنی و حتی رنجی ببری حتماً من آنجا ناراحت میشوم. فراموش نکنی که این رفتن، رفتنی است در راه خدا و در راه خالق و معبود و معشوق و با رفتنهای دیگر فرق دارد، رفتن چیزی است که همه ما از آن ناچاریم.
ولی اگر خداوند میلش به بندهای باشد و توفیقی به بندهاش بکند حتماً او را از بهترین راه یعنی شهادت پیش خود می برد.
و اینکه خیلی دوست دارم بدنم در کناره های خاک کربلا دفن شود ولی اگر پیکرم آمد در گلزار شهدا خاکش کنید.
اما تو پدر زحمت کشم
وقتی با تو سخن می گویم بیشتر تأکیدم براین است که باید سعی کنی دردنیا دلت را به چیزی ببندی که فانی نباشد.
دنیا محل فناست همه چیزش از بین میرود و هیچ چیز به انسان وفادار نیست.با تمام وجود از تو خواهش میکنم بیشتر از هر چیز بیندیش و سعی کن دلت را به خدا متوجه کنی و چه خوب است انسان بیشتر از اینکه به دنیا مشغول باشد به خدا مشغول باشد.خداوند پایدار است و عملی هم که برای او باشد پایدار است. چون غیرخدا ناپایدار است پس عملی هم که برای غیر او است ناپایدار است.
بیشترین تکیه ام نیز بر این است که باید دل از دنیا کند و دل به خدا بست، آنوقت زندگی لذت بار می شود و اگر کسی خدا را فراموش کند به وعده خدا زندگی بر او تنگ میشود.
چه بدتر از این که آن دنیا انسان کور محشور شود.
اما برادربزرگم داداش علی
باید بگویم بیشتر از هرکس لطف خداوند شامل تو شده و تو را پزشک این جامعه قرار داده است.بیشتر از هر چیز باید درکارت خلوص داشته باشی،یعنی فقط کارت را برای خا انجام دهی نه برای شهرت و پول،نه برای غیراز امر خدا،اگر این کار را بکنی خیلی زود پیش میروی و اجر عملت را میگیری واگر غیر ازین باشد اجری نداری،تمام لذتها در خلوت با خداست.جایی انسان هدف خودش را درک میکند که با خدای خودش خلوت کرده باشد.
اما تو خواهر بزرگم
میدانم که حتما تو باید در این قضایا از همه صابر تر باشی و حتما دلداری دهنده ی همگان تو هستی،اما از تو میخواهم خیلی زیاد قرآن بخوانی ،انسانی که با قرآن آشنا میشود و این بحر لایتناهی را میبیند دیگر کمتر دلش می آید وقتهایش را در غیر از او مصرف کند و نکته ی دیگر اینکه اگر میخواهی در زندگیموفق باشی اگر میخواهی راهت را در دنیا بیابی،اگر میخواهی لذت مناجات با خدا را بچشی و این توفیق را خدا به تو بدهد.حتما در دل شب با خدای خودت سخن بگو،مناجات نیمه شب را هرگز ترک نکن که هرچه برکات خداست خدا نیمه شبها به انسان میدهد.
اما تو خواهر:
امیدوارم زینب وار و زینب گونه باشی ،امیدوارم درجه خوبی نزد خداوند متعال کسب کنی،چند نکته لازم است به تو بگویم ،یکی فراموش نکن انسانی در این دنیا موفق است که اهل عمل باشد،آن چیزی که نزد خدا و نزد اسلام اصالت دارد عمل کردن و اهل عمل بودن است یعنی وقتی تو مثلا فهمیدی نماز شب خوب است مبادا آن را ترک کنی ،که اگر ترک نکردی خیرات بزرگی به تو میرسد و بیشتر از هرچیز در هر عملی که انجام میدهی خلوص را باید رعایت کنی که امر خالص باقی می ماند و از خداوند طلب مغفرت برای جمیع مسلمین بنما و در دعاهایت مثل فاطمه همیشه دیگران را شریک کنی که صد در صد این دعا زودتر به اجابت میرسد.
درسهایت را خوب بخوان ،سعی کن آنطور که خدا دوست دارد زندگی کنی.
اما تو برادر کوچکم مهدی
سعی کن حتما نمازهایت را به جماعت بخوانی،کسی که خودش را مقید به جماعت رفتن کند،خدا خیلی او را کمک میکند.سعی کن حتما نمازهایت را به جماعت بخوانی ،با بچه های مسجد محله مان رفت و آمد کن،و در مورد پدر و مادر خیلی مراعات کن.مبادا ناراحتشان کنی،مبادا حرف تندی بزنی ،مبادا حرفی بزنند و تو گوش نکنی،((و بالوالدین احسانا))خدا گفته احسان کنید وچون امری را خدا دوست دارد حتما باید انجام دهیم،اگر انجام دهیم خدا به ما کمک خواهد کرد و مخصوصا از تو خواهش میکنم که درسهایت را خوب بخوانی.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی