وصيتنامه شهيد حسن احمدى
چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۳۴
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: ١٣٤٥/٠٤/١١
محل تولد: خمین
نام عملیات: بدر
تاریخ شهادت: ١٣٦٣/١٢/٢٥
آخرین مسئولیت: تیربارچی
محل دفن: خمین
محل شهادت: مجنون
اقشار: دانش آموزی
بسمه تعالى
السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين
اشهدان لا اله الله و اشهد ان محمد ا رسول الله و اشهد ان عليا ولى الله.
اينجانب حسن احمدى متولد 1345 از بسيج شهرستان خمين عضو گردان روح ا ... عليه السلام چنين آرزو مى كنم كه انشاءالله خداوند شهادت را راه خودش قبول كند يا الله ، ياالله و يا الله ترسم از آن است كه نكند بر اثر سنگينى گناهانم نتوانم سبك شوم و به سويت پرواز كنم ولى تو يا الله خودت مى دانى كه بچگى عاشق حسين بودم و زندگى ام را وقف حسين كردم و هر موقع كه حسين نامى به ميان مى آمد بى اختيار به گريه مى افتادم و الان هم كه در جبهه هستم صبح را بياد ابا عبدالله شروع مى كنم و شبها را در اينجابه ياد اباعبدالله به صبح مى رسانم. بخدا از همين جا مقبره آقا اباعبدالله الحسين (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) برايم نمايان است و آرزويم اين است كه آقايم مولايم امام حسين (ع) شفاعت ام را بكند و چون بدون شفاعت او نمى توانم پيش دوستان شهيدم بروم و همانطور كه اماممان گفت : تكليف ما را سيدالشهدا معلوم كرده است شايد من بخاطر نداشتن سواد نتوانم بدين صورت ادبى صحبت كنم ولى از شما عاجزانه مى خواهم كه امام را تنهانگذاريد و از جبهه ها غافل نشويد كه قيامت شما شرمنده و خجل زده ايد نزد ائمه اطهار و معصومين بگيريد و آن موقع بخودى خود پى مى بريد كه بايستى چگونه به عاشقان الله پيوست ضمنا از پدر مادرم و برادرانم كه در طول اين مدت زندگى زياد اذيت و آزارشان دادم و نتوانستم جبران كنم حلاليت مى طلبم. فقط هر موقع كه به ياد من افتاديد با مظلوميت امام حسين (ع) گريه كنيد.
به آنان كه در راه خدا كشته مى شوند مرده نگوئيد آنها زنده اند و نزد خدايشان روزى مى خورند.
با سلام به رهبر كبير انقلاب و تمامى شهيدان و به اميد پيروزى اسلام بر كفر جهانى من غلام حسين احمدى فرزند محمد احمدى جهاد در راه خدا را وظيفه خود مى دانم و به همين دليل در ميدان نبرد پا گذاشته ام و از خداى بزرگ اين تقاضا را دارم كه اين بنده گناهكار را به پذيرى. و با اولياى خود محشور گرداند از خدا مى خواهم كه مرا سبكبار كند كه بدون لطف او نمى توانم پيش دوستان شهيدم بروم و پيش آقا سيدالشهدا چند سخنى با برادران و خواهرانم دارم به خدا از همان كوچكى عاشق حسين بودم و وقتى كه اسم حسين (ع)را مى شنيدم بدنم مى لرزيد و اكنون كه در جبهه هستم و به خدا سوگند گنبد و بارگاه آن آقا را مى بينم احساس راحتى مى كنم برادران و خواهرانم از مردن نهراسيد ما بايد همه اين راه را برويم پس چه بهتر كه اين مرگ در راه خد اباشد در پايان به پدر و مادر و برادران و خواهرانم دعا و سلام مى رسانم و از آنها مى خواهم كه در شهادت من گريه نكنند زيرا باگريه شما دشمن شاد مى شود و روح من ناراحت به اميد پيروزى رزمندگان اسلام و نابودى تمام جهانخواران.
خدايا خدايا ستاره ها كه رفتند خورشيد را نگه دار
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار
14/12/1364
غلامحسين احمدى
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
نظر شما