وصیت نامه شهید محمدتقی صفری

محل تولد : دلیجان
تاریخ تولد : 1341/1/1
تاریخ شهادت : 1362/5/15
عملیات : والفجر 3

بسمه تعالی
ان الله اشترا من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله  فیقتلون و یقتلون
همانا خداوند از مومنین جان و مالشان را خریداری نموده و بجای آن بهشت را برای آنها قرار داده است آنها نبرد می کنند و در راه خدا می کشند و کشته می شوند.
بنام آنکه از اویم و به سوی او می روم و به نام آنکه جان می دهد و جان می گیرد می خواهم وصیتنامه ای بنویسم که تنها یادگار من بر روی زمین خواهد بود بارخدایا تو شاهدی که فقط به خاطر تو به جبهه آمدم نه به خاطر هوی و هوس های نفسانی ام .  ای خدا من بخاطر تو و مکتب انسان سازت به جبهه آمدم نه بخاطر و سوسه های شیطانی درونم و اینک از تمام جهانیان می خواهم که در راه الله قدم نهند و تلاش و تکاپو نمایند و الا دنیا فانی است و زود گذر و بی ارزش و حتی پشیزی ارزش ندارد دنیا را مانند مزرعه ای قرار دهید و این دنیا را پلی قرار دهید برای رسیدن به آخرت و اما وصیتی درباره خودم مراسم دفن را کاملاً اسلامی و بر اساس موازین شرعیه انجام دهید و در اینجا از پدر و مادرم می خواهم که پس از مرگم شاد باشند و بر حالم گریه نکنند چرا که من به آنچه می خواستم راه یافتم و رسیدم و حیات ابد و جاویدان است و به ایزدمنان پیوستم من از اینجا از آنها که به شکل و گونه ای اذیت و آزارشان نموده ام و از تمام کسانی که به آنها ظلمی نموده ام طلب عفو و بخشش می نمایم و از تمام آنها می خواهم که مرا حلال نمایند پدر و مادر گرامیم مرا حلال کنید و پس از رفتنم راهم را با شادمانی خود ادامه دهید خلاصه از تمام برادران و خواهران و تمام برادران دینی و خواهران مسلمان می خواهم که امام را تنها نگذارند و از آنها می خواهم که جلوی هر گونه عمل غیر اسلامی را بگیرند و از ولایت فقیه پشتیبانی نموده و از اسلام بدون ولایت فقیه دوری نمایند و نپذیرند و ولایت فقیه را تا آخرین نفس یاری نمایند و در آخر سفارشم این است که در انجمنها راه یابند و از این طریق خدمتی به اسلام نمایند اللهم اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لا خوف علیهم ولا هم یحزنون بارخدایا مرا از دوستان خودت قرار بده زیرا که دوستان تو نه ترسی به آنهاست و نه اندوهگین می شوند.
بار پروردگارا تو خود شاهدی که من بخاطر عظمتت ترا پرستش نمودم نه بخاطر ترس از جهنمت بار خدایا تو خود گواهی که ترا پرستیدم براستی که تو خود لایق پرستیدنی ، پدر و مادر و خویشاوندانم می دانند از آنروز که بدنیا آمدم و پا به عرصه وجود نهادم دل بدنیا نبستم و از دنیا چیزی نخواستم و دنیا نتوانست مرا در خودش حل نماید و در حرص را بر من بگشاید من در زندگی هیچ نداشته و دوست نداشتم که داشته باشم اما انجمن اسلامی دبیرستان صدوق مبلغی در حدود چهار صد و هشتاد تومان الی پانصد تومان از این حقیر می خواهد که به آن انجمن اسلامی پرداخت نماید تعدادی کتاب که مقداری از آن برای انجمن می باشد به آن انجمن تحویل دهید مقداری در حدود یک ماه روزه نگرفته ام به علت اینکه در جبهه بوده ام و نتوانستم بگیرم برایم گرفته شود و ضمناً از تمام آنهائی که در طول زندگیم مزاحمشان شده ام از تمامشان پوزش می طلبم به علت اینکه نتوانستم زحماتشان را جبران نمایم خدایا ما را بر آن دار که انسان خدا گونه باشیم و ر مسیر الله قدم نهیم .
یا مهدی ادرکنی به امید دیدار کنار حوض کوثر      
 امضا : محمد تقی صفری   61/11/19 مصادف با دهه فجر






منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران  استان مرکزی