همین نان حلال بود که سید مجتبی را به پسری مؤمن و انقلابی تبدیل کرد
سید مجتبی محمدی در سال 1346، در شهرستان خنداب به دنیا آمد. نه در خود شهرستان، که در روستایی کوچک و باصفا در حومۀ آن به نام «اناج». سید مجتبی، یک خواهر داشت و سه برادر. پدرش، سید قاسم، روزها عرق می ریخت و کار میکرد تا نان حلال سر سفرۀ خانوادهاش بگذارد. همین نان حلال بود که سید مجتبی را به پسری مؤمن و انقلابی تبدیل کرد.
دمدمۀ انقلاب، عشق به امام (ره) و آرمانهایی که با حرارت از آنها سخن میگفت، در جان سید رسوخ کرده بود. شیفته و والۀ آن پیر خمینی بود و گوش به فرمانش داشت. برای همین، جنگ که شد و فرمان امام (ره) برای حضور در جبههها که رسید، سید مجتبی، تاب ماندن در شهر را نداشت. دیپلم ریاضیاش را که گرفته بود، آنقدر درسخوان و باهوش بود که در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شده بود. اما شوق جنگیدن و جهاد فی سبیلالله، او را از پای درس استاد، به سنگر جبههها کشاند تا درسهای عمیقتری فرابگیرد.
در دهمین روز آذرماه سال 1365 به شلمچه اعزام شد.تنها دو ماه بعد، در هجدهم بهمن ماه 1365، در عملیات کربلای پنج، ترکشها به شکم و پاهایش اصابت کردند. هر دو پایش قطع شد و به شهادت رسید.
وصیتنامهای هم از او باقی نماند.
پیکر مطهرش را به زادگاهش، خنداب برگرداندند و در مزار شهدای آن شهرستان به خاک سپردند.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی