اگر شهید شدم برادران دیگرم را روانه جنگ کنید
نوید شاهد استان مرکزی،شهید جواد رسولی در نوزدهم اردیبهشت 1344 ، در روستای خوگان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، کشاورزی می کرد و مادرش کبرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه بود، از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سیزدهم آبان 1362 ، با سمت تک تیرانداز در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ
كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند
مرده نگوئيد بلكه آنها زنده اند ولى شما درك نمى كنيد.
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ
و آنانكه در راه رضاى خدا از وطن
هجرت نمودند و در اين راه كشته شده اند يا مرگشان فرا رسيده البته خدا رزق و روزى حلالى
نصيبشان مى گرداند و همانا خداوند بهترين روزى دهندگان است.
اول سلام بر روح الله ابر مرد
تاريخ سازش ناپذير با ظالمان آن نايب بر حق امام زمان (عج) خمينى بت شكن.
دوم سلام بر پدر بزرگوارم كه اسطوره
مقاومت و تقوا است.
سوم سلام بر مادر مهربان و دلسوز كه اگر جنازه پسرش را بدستش بدهند خود با كمال رضايت و شكرگذارى به قبر مى گذارد.
و سلام بر دوستان عزيزم كه پيرو ولايت فقيه هستند و سلام گرم و دلپذيرم بر تمام خواهران و برادرانى كه تهمت و فحش را در راه اسلام شنيدند و مانند بهشتى مقاومت كردند تا پوزه شايعه سازان آن منافقان زيرك و آن احمق هاى زاهد را به خاك ماليدند.
پدر تو ميدانى كه خون شهيد درخت
تنومند اسلام را آبيارى مى كند و من هم مى خواهم اگر خداى متعال قبول كند خون خود را
به پاى اين درخت كه ميرود جهانگير شود بريزم.
پدر تو ميدانى كه ما امانت خدا نزد شما هستيم و اگر شهيد شدم برادران ديگرم را روانه جنگ كن. با خداى خود معامله كن كه اين معامله پر سود است و فراموش نكنيد كه بزرگترين جهاد يعنى جهاد با نفس را به آنها يادآورى كن و اين راهى است كه خودم انتخاب كرده ام كه با خدا دادوستد كنم. و اين را هم بدانيد كه من جنگ نيامده ام به خاطر غرور و تكبر و نه به خاطر ترس از آتش دوزخ و نه به خاطر راحت و خوب بودن بهشت و نه به خاطر شهيد شدن كه اين طريق فكر شرك است. من فقط به خاطر رضاى خدا آمده ام به جنگ و بس. و هر چه زودتر ستمگران و زورگويان نابود شوند و حكومت اسلامى در سرتاسر جهان گسترش يابد به اميد آن روز و السلام
من مطـيع رهـبرم كربلا شد ســنگرم عاشق روى حسينم من غلام اكبرم
رهـبرم داده است بر من فرمان دفاع بـا نثار جان و تن کنم اجراى آن فرمان
ما سوى بهشتى ميرويم انـــدر بهشـت من بسوى با هنر با چهره خندان روم
دشمن دينو وطنآورد برقرآن هجوم من براى دفع دشمن بسوى جبهه ها ميروم
ميروم تا بعثيان را از وطن بيرون كنم ميروم تا كربلا را فتح كنم با خون خود
تشنـه آب فـراتم اى عجـــل مهلت بده تا بسوى كربلا با لشگر قرآن روم
چه بهار سرخى كه بوى خون مى آمدش عوض گل برامون نعش جوون مى آمدش
هـى نشينيـد بگوئيـد چــرا اينقـدر شهيـد ميدهيم آنقــدر شهيـد ميدهيم تا آقامـوم مهــدى بيـاد
شهيدم من شهيدم من به كام خود رسيدم من
خــدا حـافظ ايــا مـادر نمــى بينم تــرا ديگــر
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی