زندگینامه کتابداری که تداوم انقلاب را در بالابردن سطح فکری مردم می دانست
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمدصادق خانجانی سوم شهریور سال 1340 در یکی از روستاهای
اطراف خمین به نام اسفنجه چشم به جهان گشود. شهید خانجانی در خانوادهای
زحمتکش به دنیا آمد و عمر خود را با رنج و درد و زحمت شروع کرد.
دوران کودکی
در سن
هفت سالگی در مدرسه فردوس خمین شروع به تحصیل نمود. او در ایام تعطیل در حد
توان خود به کارگری و کاسبی میپرداخت تا پولی برای اداره زندگی خود به
دست آورد. بعد از تمام شدن دوران ابتدایی در دبستان فردوسی، در مدرسه
راهنمایی آیتالله کاشانی (بیهقی) مشغول کسب علم شد و همچنان با دنبال کردن
همان برنامهها در ایام تعطیل با رفتن به کورهپز خانهها کار میکرد.
او
پس از سپری کردن دوران راهنمایی در دبیرستان حاج آقا مصطفی خمینی برای
ادامه تحصیلات نامنویسی کرد و دوران تحصیل وی در دبیرستان مصادف شد با
شروع انقلاب در سال 1357، محمدصادق همچون دیگر همسنگرانش در صحنه مبارزه
وارد شد. در پیروزی انقلاب در حد توان خود سعی و کوشش
مینمود. او در خانه و مجالس مهمانی که شرکت مینمود در حدود فکری خود از
نزدیکان دعوت به تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی میکرد.
دایر کردن کتابخانه
محمدصادق در سال 1358 به این مسئله مهم پی برد که جمهوری اسلامی تداوام پیدا نمیکند مگر با بالا رفتن سطح فکر مردم به خصوص نوجوانان و کودکان که شاهدان و حافظان آینده انقلاب میباشند. او معتقد بود که فرهنگ مردم میبایستی دگرگون شود. بر همین اساس بود که در اردیبهشت سال 58 با عدهای از دوستان تصمیم به دایر کردن کتابخانه گرفتند و با تلاش یکدیگر موفق به راه اندازی کتابخانه عمار یاسر شدند. او با همکاری دیگر دوستان خود توانست کتابخانه را توسعه داده و با جمع آوری و خرید کتاب، کتب کتابخانه را به 1800 جلد برسانند و موفق شد با رفتاری پسندیده اعضای کتابخانه را تا حدود 350 نفر بالا بردند. کتابخانه کارهایش در مسائل فرهنگی ختم نمیشد بلکه در موضع گیریهای سیاسی از شیوههای صحیح استفاده مینمود.
او ضمن درس خواندن و مسئولیت در کتابخانه عمار یاسر، وظایف محوله در
سپاه را به خوبی انجام میداد و در سپاه مورد لطف مسئولین قرار گرفته بود و
سخت شیفته برادران سپاهی شده بود و همواره برادران سپاهی را به دیده
معلم مینگریست. علاقه به امام امت و روحانیت پیرو خط امام با خون او عجین شده بود و این علاقه را آشنایان شهید به خوبی لمس میکردند و با مطالعه وصیتنامه شهید به خوبی جلوه میکند.
شروع جنگ تحمیلی
با شروع جنگ تحمیلی شعله عشق در وجود وی افروختهتر شد. با مراجعه مکرر به مسئولین سپاه از آنان برای رفتن به جبهه کسب تکلیف مینمود. که پس از اصرار زیاد به همراهی گروهی از بسیجی ها که سرپرستی آنها به عهده شهید حسن آندی بود، به جبههآبادان اعزام گردید. وی با کشیدن رنج و مشقات زیاد و خون دل خوردن فراوان و شرکت در عملیات شکست حصر آبادان که منجر به شهید شدن دو تن از یارانش، رضا سرلک و مسعود ملاحسینی گردید و استفاده از معلم بزرگوارش شهید آندی و آموختن درس عشق از وی، خود را برای مبارزهای پیگیر مهیا کرد. پس از بازگشت از جبهه آبادان مکرر از مسئولین میخواست که او را مجدداً اعزام کنند. او دریافته بود که جبهه میعادگاه معشوق است، مکانی است که میشود از آن جا به لقاءحق رفت.
حضور در جبهه کردستان
محمدصادق موفق شد در تابستان 1360 با همراهی جمع از برادران من جمله شهید حسین سراجی و شهید قنبرعلی زاغی راهی جبهههای مظلوم کردستان شود و تا پایان ماموریت در جبهه سردشت مشغول رزم بیامان بر علیه گروهکهای متحد و وابستگان شیطان بزرگ شدند.
محمدصادق دریافت بود که مظلومیت مردم کردستان به چه اندازه است و چه ستمی بزرگ از ناحیه خود فروختگان مزدور به آنها روا میرود. او درک کرده بود که اجانب برای ایجاد اسرائیلی جدید در قلب ملت ایران به سوی کردستان عزیز روانه شدهاند. لذا تصمیم به سرکوبی آنها و حمایت از مرم مسلمان کرد و با قلبی مملو از عشق به خدا و رهبر به مبارزه و جدال با آنها پرداخت.
در بدو ورود به مهاباد همیشه داوطلب برای شرکت در علمیاتهای بزرگ و کوچک بود. با تشکیل گروه ضربت سپاه به عضویت گروه در آمد و همچنان پاکبازی مخلص خود را به قلب دشمن میزد و خلاصه عاشق خدا شده بود و در نتیجه خدا هم عاشق او تا این که در ساعت 5 بعد از ظهر 23 اسفند سال 1360 با چهرهای خندان و قلبی پر هیجان در علمیاتی که در جاده میاندو آب، مهاباد برای سرکوبی ضد انقلاب اعزام شده بود، به ملاقات مولایش شتافت.
فرازی از وصیت نامه شهید
از مردم مسلمان و غیور ایران و مردمی که با دادن خون خود و با دادن شهیدان زیاد و با استقامت و پشتکاری عظیم توانستند رژیم مزدور پهلوی را نابود کنند و دست ابرقدرتهای شرق و غرب را به رهبری قائد عظیم الشان و مرجع عالیقدر جهان یعنی آیتالله امام خمینی کوتاه کنند می خواهم که نگذارند کشور ایران به نابودی کشیده شود.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی