رویایی برای آرامش مادر
چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۲
نوید شاهد استان مرکزی به مناسبت سالگرد شهادت شهید "نادر قاسمی"، زندگینامه ایشان را برای مخاطبین منتشر نمود که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم. مادر شهید میگوید: «شبی به خوابم آمد. من از او خیلی خواستم که مرا با خودش ببرد»؛ اما نادر گفت: «من راضی نیستم که سرپرستی امیر و فاطمه را رها کنی».
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید نادر قاسمی اولین روز از خرداد سال 1345 در روستای نهرمیان از توابع
شهرستان اراک و در خانوادهای شریف و دیندار، اهل تلاش و کار، دیده به
جهان هستی گشود. یک خواهر و پنج برادر داشت و خود نیز فرزند سوم خانواده
بود.
نادر در همان سالهای کودکی، به همراه برادران و خواهرش، یاریرسان پدر و
مادر در کارهای منزل و کشاورزی بود. در کانون گرم و پر مهر خانواده، آداب و
آیین مسلمانی آموخت. در روستا، قدم در راه کسب علم و دانش نهاد و با علاقه و
تلاش و جدیت وارد دبیرستان شد و توانست دیپلم بگیرد. درسش را که تمام کرد،
زمان سربازی فرا رسیده بود و میخواست مردانه سرباز امام خمینی(ره)
و انقلاب اسلامی باشد.
نادر دلاورانه به لشکر 77 خراسان پیوست و بعد از
آموزشهای نظامی، از همین طریق به جبهه اعزام شد تا در دفاع از دین و میهن
اسلامی با دشمن بعثی بجنگد.
نادر پسری آرام و دوستداشتنی بود. همهی اهالی
روستا از او به عنوان یک انسان با کمال یاد میکنند و دستگیری، مهربانی و
رفتار محترمانهاش را به خاطر دارند. نادر مدت 9 ماه در جبهه و در عملیات
مختلفی حضور داشت و حماسهها آفرید. سرانجام پس از حضوری سلحشورانه، در
دوازدهمین روز از مهر سال 1366 در منطقهی خوزستان بر اثر واژگون شدن
خودرویش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.
خاطره ای از مادر شهید
مادرش میگوید: «شبی به خوابم آمد. من از او
خیلی خواستم که مرا با خودش ببرد؛ اما نادر گفت: من راضی نیستم که سرپرستی
امیر و فاطمه را رها کنی. هر وقت که اراده کنی، پیش من هستی و در عالم
خواب، جای مرا در بهشت نشانم داد و گفت: روزی به اینجا میآیی! زمانی که
مشکلی داریم حس میکنم نادر نزدیک ماست. همیشه از من میخواست به برادران و
خواهرش خوب رسیدگی کنم.»
نظر شما