نصیحت های مادر راه گشای شهادت فرزند
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محسن فرهادی سیزدهم اردیبهشت 1340 ، در شهرستان اراک به دنیا آمد. دانش آموز سوم متوسطه در رشته خدمات بود، از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و سوم بهمن 1359 ، اطراف تپه نوسود هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، صورت و چشم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
متن وصیتنامه:
اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَاَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ
با درود و سلام بر امام امت، خمینی بتشکن و درود و سلام بر ملت رزمنده و شهیدپرور مسلمان ایران.
پیامی به مردم ایران
اکنون که به یاری حق به جبهه حق و باطل میرویم تا در هم کوبنده کفر باشیم. در این لحظات حساس که ملت ایران علیه رژیم اشغالگر بعث عراق میجنگند و شهید میشوند، این گروهکهای داخلی در خط آمریکا، چه غوغاهایی به پا میکنند و هر روز سعی در این دارند که این انقلاب اسلامی که خونبهای هفتاد هزار شهید و صد هزار معلول است، لکهدار نمایند. باید گفت که کور خواندهاند، مگر میتوانند این کار را بکنند؛ زیرا دشمنان ما از کوران و احمقانند و نمیفهمند که این انقلاب که رهبرش امام خمینی، نایب امام زمان(عج) است. و اگر این گروهکها میفهمیدند که ولایتفقیه چیست؛ خیلی کار آسانتر میشد. ولی ما این را میدانیم که اینها میدانند و خود را به نادانی میزنند و اینان همان کافرانند یعنی پوشاننده حق.
آری؛ برادران و خواهران! یک لحظه وقت خودتان را هدر ندهید و این گروهکها را تا میتوانید برای دیگران تحلیل کنید تا خط آنها بیشتر نمایان شود و غافل نشوید و یک لحظه از مبارزه بر علیه آنها روی گردان نشوید.
و یک نصیحت برادرانه به کسانی دارم که دنبال مال دنیا میباشند؛ این مال دنیا برای شما چه کار میکند. آیا وقتی شما را در گور به خاک میسپارند، چیزی هم به جز یک مقدار پارچه سفید با خود میبرید. پس به خود آیید و به ضعیفان انفاق کنید. این قدر مال دنیا دوست نباشید؛ به فکر آخرت باشید؛ برای آخرت خودتان ثواب اخروی جمع کنید که زندگی جاوید در آن دنیا خواهد بود.
سعی کنید تا در آن دنیا پیش خداوند و رسول (ص) روسفید باشید.
پیامی به پدر و مادرم
سلام و درود خدا بر تو باد ای پدرم! ای پدری که شبانهروز دستت از کار کردن نمیافتد و چشمانت یک لحظه روی هم نمیرود و مادام به فکر این هستی که بتوانی خانوادهای را سیر نگه داری!
ای پدر زحمتکشم! ای که از هر چیز برایم عزیزتر بودی! من میدانم که تو الان در چه حالی هستی. میدانم که استوار کارت را ادامه میدهی و امروز از روزهای قبل استوارتری.
و ای مادرم که همیشه مرا نصیحت میکردی و چه خوب بود آن نصیحتهای تو که مرا به اینجا کشانید و من از خداوند میخواهم که تو را همنشین هم اسمت بگرداند. راستی یادت نرود آن روزی را که گفتم، لباس مشکی نپوشی. ولی این را میدانم که جلوی گریهات را نمیتوانم بگیرم.
پیامی به برادر و خواهرم
حسین برادرم! من الان میدانم که تو در فکری عمیق فرو رفتی و میدانم فکرت چیست. پس معطل نشو، برو لباس مرا بردار و به تن بپوش و اسلحه به دست بگیر و به جنگ با کفار برو. سعی کن جای مرا در خانه پر کنی و به مادر و پدرم دلداری دهی و به تو نصیحت میکنم که راه شهیدان اسلام را برگزینی.
و تو ای خواهرم! سعی کن همیشه در زندگی روی پای خودت بایستی و تنها از خدا یاری بخواهی و فکرت همیشه پیش او (الله) باشد و در زندگی هم چون هم اسمت باشی و چون زینب کبری(س) کاری زینبی کنی و ادامهدهنده راه حسین(ع) باشی.
بر روی کفن من آرم سپاه باشد و در روی سنگ قبرم هم همین طور (در صورت بودن جسدم).
از برادران و خواهرانم میخواهم که پیرو واقعی خط امام باشند.
دستنوشته های شهید:
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی