خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (49)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ما هم با او آمديم و در کنار جاده دهکده پياده شديم و سعيد هم با آنان رفت شوش، دعای کميل بود. آهنگران هم آمده بود و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

دعای کميل و صوت آهنگران

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "نصرالله ايمانی" یکم فروردین سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. سال 1356 به سربازی رفت و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 20 اردیبهشت سال 1362 در اثر اصابت خمپاره‌ به شهادت رسيد.

بیشتر بخوانید...

متن خاطره خودنوشت: شنا در رودخانه


ظهر وقتی همه به نماز رفتند با حسين سبزواری و محمد باقر قنبريان دو توالت زديم. نيرو زياد بود و رعايت بهداشت نمی شد و مجبور شدم با کمک برادران اين کار خير را انجام دهم. دور دهکده رودخانه آب بود بعد از اتمام کار شنا کرديم. بعد هم دو مرتبه رفتيم دنبال سازماندهی و صحبت کردن.

دعای کميل و صوت آهنگران

نزديکی های غروب سعيد با امين و حيدر آذرنژاد و علی هاشمی آمدند. چند عکس گرفتيم و بعد هم با محمد باقر قنبريان و سعيد پياده مسافت بين دهکده خودمان و خلف مسلم را پيموديم و رفتيم پيش عين اله که قرار داشتند به شوش بروند. ما هم با او آمديم و در کنار جاده دهکده پياده شديم و سعيد هم با آنان رفت شوش، دعای کميل بود. آهنگران هم آمده بود.

خواب بعثی ها در شب حمله

الان تا اين ساعت شش بامداد درست 24 ساعت است که نيروهای بعثی آماده باش کامل هستند. فکر می کردند ما شب جمعه به آن ها حمله می کنيم. بيش از صدها تن مهمات بی خود مصرف کردند. ولی بی چاره شب حمله خوابند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده