پنجشنبه, ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۱۵
مادر شهید "مسع قاضی خشدونی فراهانی" در خاطره گویی از فرزندش می گوید : « یک روز در خانه به تلویزیون نگاه می‌کرد و گریه می‌کرد. به او گفتم: مسعود چرا گریه می‌کنی؟ گفت، ببین بچه‌ها چگونه می‌جنگند و شهید می‌شوند! ای کاش من هم می‌توانستم به جبهه بروم و شهید بشوم.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید مسعود قاضی خُوشدونی فراهانی فرزند صفرعلی، در اولین روز از شهریورماه سال 1342 در روستای خوشدون از توابع شهرستان فراهان و در دل خانواده‌ای مذهبی و دین‌دار، دیده به جهان هستی گشود. روزگارش را در دامان مادر و پدری مهربان آغاز کرد و در همان سال‌ها، در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد. پس از فراگیری علوم دینی، به نماز و روزه روی آورد. مدرسه را در روستا آغاز کرد و با جدیتی که داشت، توانست از دبیرستان شهید دستغیب تهران، در رشته‌ی حسابداری دیپلم بگیرد.

ای کاش من هم می‌توانستم به جبهه بروم و شهید بشوم

مادرش می‌گوید: «پسر خیلی خوب، فعال و درس خوانی بود. اگر چیزی که می‌خواست و ما نمی‌توانستیم برایش بخریم، خیلی زود صرف نظر می‌کرد. همان زمانی که برای ادامه تحصیل به اراک می‌رفت، یک روز در خانه به تلویزیون نگاه می‌کرد و گریه می‌کرد. به او گفتم: مسعود چرا گریه می‌کنی؟ گفت، ببین بچه‌ها چگونه می‌جنگند و شهید می‌شوند! ای کاش من هم می‌توانستم به جبهه بروم و شهید بشوم.

روزی که می‌خواست به جبهه برود و خداحافظی می‌کرد. به او گفتم: نمی‌خواهد بروی! گفت: می‌خواهم بروم و آنجا به بچه‌ها درس بدهم. من جلو نمی‌روم و خداحافظی کرد و رفت. دیگر نیامد و شهید شد و یکی از دوستانش می‌گفت:

یک روز در سنگر بودیم که فرمانده آمد و گفت: مسعود تو از کجا اسلحه آوردی؟ تو وظیفه دیگری داری! باید در قسمت تبلیغات کار کنی. مسعود گفت: از یکی از دوستانم گرفته‌ام. من دوست دارم بجنگم و در راه خدا شهید شوم.

به همان آرزویی که داشت، رسید. آن زمانی که مسعود درس می‌خواند، به کبوتر علاقه داشت. یک روز به او گفتم: مسعود تو کجا، کبوتر کجا! زمانی که به جبهه رفت و شهید شد، یکی از کبوترهایش روی بام می‌آمد و نگاه می‌کرد مثل این که دنبال مسعودی گشت. وقتی که مسعود زخمی شده بود، دوستانش کنار او جمع شده بودند و می‌خواستند صدای او را ضبط کنند. مسعود گفته بود: من از مرگ نمی‌ترسم. فقط بگویید که چند تا تیر خورده‌ام و بعد شهید می‌شوم».

او سرانجام هنگامی که به عنوان پاسدار وظیفه واحد تبلیغات قرارگاه حمزه(ع) در سپاه بوکان خدمت می‌کرد، پس از گذشت 8 ماه از حضور در جبهه، در دوازدهم شهریورماه سال 1364، در منطقه‌ی بوکان به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای روستای کمال‌آباد به خاک سپردند.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده