استفاده از سینهای جنگی در نوروز
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، رضا هاشمی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس که از دوران نوجوانی در جبهه به عنوان بسیجی حضور داشته و چندین بار در طی این سال ها مجروح شده است.
نوید شاهد: ابتدا خودتان را به صورت اجمالی برای مخاطبین ما معرفی کنید؟
رضا (غلامرضا) هاشمی متولد 1344 از شهر اراک هستم. لیسانس ارتباطات و فوق لیسانس مردم شناسی دارم.
نوید شاهد: در دوران انقلاب چند سال داشتید و چه میکردید؟
در دوران انقلاب ۱۴سالم بود و فعالیت چندانی بخاطر نوجوانی نداشتم. اما بعد از انقلاب فعالیتم به شدت شروع شد. ابتدا عضو پایگاه ششم حزب الله در خیابان شهدا شدم که درگیری زیادی با منافقین و اشرار داشتم و هرشب تا صبح در پایگاه بودم و در تمامی راهپیمایی ها و مراسمات انقلاب در شهر اراک حضور پررنگ داشتم.
نوید شاهد: در چند سالگی وارد جبهه شدید و چگونه بود؟
در سال ۱۳۶۱ اولین اعزامم بود اما چون برادرم سرباز و پدرم هم نظامی در ماموریت بود من را از جبهه برگرداندند. سال۱۳۶۲ مجددا به جبهه اعزام شدم و شش ماه در کردستان بودم و در عملیات والفجر 4 شرکت کردم. . بعد از برگشت در سال۱۳۶۳ یکسال را در منطقه بودم که منجر به عملیات بزرگ بدر گردید.
نوید شاهد: در کدام عملیاتها حضور داشتهاید و در کدام عملیاتها مجروح شدهاید؟
در عملیات بدر در گردان ویژه و خط شکن حضرت رسول(ص) به عنوان غواص بودم که در این عملیات بر اثر موج انفجار مجروح و در بیمارستان بستری شدم، در سال ۱۳۶۴ در عملیات بزرگ و شکوهمند والفجر هشت و آزادسازی شهر فاو شرکت کردم و در پایان بر اثر مسمومیت گازهای شیمیایی مجروح و از ناحیه چشم صدمه دیدم.
در سال ۱۳۶۵ مجددا به جبهه اعزام شدم و هشت ماه در منطقه بودم. در عملیات کربلای چهار در واحد اطلاعات و عملیات مشغول خدمت بودم که بر اثر انفجار خمپاره شصت بشدت مجروح و بیهوش و در بیمارستان شهید کامیاب مشهد بستری شدم اما با آغاز عملیات کربلای پنج با وجود پانسمان تمام بدن با دو عصا از بیمارستان فرار و در عملیات کربلای پنج شرکت کردم اما چون حالم بشدت خراب بود به عقب برگردانده شدم.
بعد از برگشتن به عقب مجددا به جبهه اعزام و در عملیات کربلای 8 بر اثر انفجار نارنجک تفنگی از ناحیه دست و پهلو مجروح شدم.
در سال ۱۳۶۶به قرارگاه رمضان اعزام شدم و در واحد اطلاعات و عملیات در داخل خاک عراق فعالیت داشتم که مجددا به گردان امام حسین(ع) برگشتم و در عملیات های کربلای 8 و والفجر ده شرکت کردم و در عملیات والفجر ده مجددا شیمیایی و به بیمارستان اعزام شدم، در سال۱۳۶۷ در عملیات مرصاد شرکت کرده و بعد از پایان جنگ بخاطر امنیت بیشتر چندین ماه در منطقه بودم که بالاخره ماموریت تمام شد و به شهرها برگشتیم.
نوید شاهد: بعد از جنگ به چه کاری مشغول شدهاید؟ کمی برایمان توضیح دهید.
بعداز هشت سال دفاع مقدس به استخدام دوایر و نهادهای دولتی درآمدم و در حال حاضر هم بازنشسته هستم.
نوید شاهد: در مورد حال و هوای نوروز در جبهه ها برایمان بگوید.
شاید برای بعضی از مخاطبین و خوانندگان عزیز این سوال پیش بیاید که عیدنوروز در جبههها به چه صورتی برگزار میشد، بعد از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا هرسال در فصل زمستان یک عملیات بزرگ و سرنوشت ساز انجام میشد، علت اینکه چرا در زمستان این بود که اکثر نیروهای مردمی بویژه کشاورزان عزیز در این فصل کشاورزی نداشتند و حضور پررنگی در جبهه ها داشتند و دلیل اصلی هم برای انجام عملیات بزرگ در فصل زمستان، بهرهگیری از شبهای طولانی این فصل بود.
شکل جنگیدن ما در برابر دشمنی که از ادوات و نیروی زرهی قویتری بهره میبرد غیرکلاسیک بود. اگر ما میخواستیم طبق اصول رایج نظامی به دشمن حمله کنیم باید با لشکرهای زرهی و نیروهایی به مراتب بیشتر از مدافعان به خطوطش حمله میکردیم اما ما چنین نیروی زرهی در اختیار نداشتیم؛ لذا از تاریکی شبها برای یورش به خطوط دشمن بهره میبردیم.
شبهای زمستان طولانیتر بود و در دل این تاریکی، نیروهای خودی خط دشمن را میشکستند و تا طلوع آفتاب که واحدهای زرهی دشمن برای بازپسگیری خطوط از دست رفته وارد عمل میشدند، جایگاه خودشان را مستحکمتر میکردند. اصطلاح سنگرسازان بیسنگر که به نیروهای جهاد داده میشد، همین جا معنی پیدا میکرد. بعد از شکستن خطوط دشمن در تاریکی، با روشنایی هوا سر و کله تانکهایشان پیدا میشد.
شرایط آب و هوایی هم در استان گرمخیز خوزستان در فصل زمستان مناسبتر بود. بخاطر همین اکثر نیروهای داوطلب به این موضوع رسیده بودند که عملیات اصلی در این فصل انجام میشود بخاطر همین همیشه اعزام فصل زمستان از پر ازدحام ترین اعزامها بود، قطعا تا سازماندهی و آمادگی نیروها مدتی بطول می انجامید اواخر زمستان و نزدیک عید این عملیاتها انجام میشد مثل خیبر، بدر، والفجر هشت، کربلای پنج، والفجر ده و...
نوید شاهد: از خاطرات خودتون در ایام نوروز در جبهه خاطره ای دارید که برای مخاطبین بازگو بفرمایید؟
رزمندگانی که در پادگانها و عقب خط بودن مراسم هایی را در موقعیت جنگی خود برگزار میکردند که استفاده از سین های جنگی مثل سرنیزه، سنبه، سجاده، سربند، سوزن تفنگ، سیم خاردار، سیم چین، سیمینوف، سی چهار، سلاح از جمله این سینها بود.
قبل از سال تحویل نیروها سنگر تکانی میکردند، پتوها را میشستند و با گلهای اطراف سنگر مثل شقایق سنگرها را تزیین میکردند و هنگام سال تحویل همه در یک سنگر جمع شده و با خواندن دسته جمعی دعای تحویل سال، به استقبال سال جدید میرفتند، معمولا عکس شهدا را در سنگرها می آویختند و سرتفنگها پرچم قرمز میزدند و بیشتر وصایای شهدا را میخواندند، بعد از آن برای دید و بازدید به سنگرهای دیگر میرفتند و از هدایایی که از طرف مردم فداکار و قدرشناس به جبهه ها میفرستادند مستفیض میشدند، بخصوص شیرینیهای اهدایی صنف قنادان، حتی از اسکناسهای یکصد و دویست ریالی اهدایی امام و مسئولین و امت حزبالله به یکدیگر عیدی میدادند اما با این اوصاف داغ نبود دوستانی که در عملیاتهای همزمان با عید انجام میشد بردل و قلب رزمندگان سنگینی میکرد.
اگر امروز در آرامش و امنیت به انتظار عید سال نو نشستیم٬ فراموش نکنیم چه کسانی هزینه این آرامش را قبلا حساب کردند.
والسلام