نگاهی به زندگی شهید فضلی «عملیات مرصاد»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، هشت روز از نوروز میگذشت ولی هنوز مردم در حال و هوای عید دیدنی و صلهرحم بودند و خانه بزرگترهای محل رفت و آمد اقوام و دوستان و آشنایان بود. خانه نجفعلی به دلیلی دیگر امروز شلوغتر شده بود. خبر به دنیا آمدن کودکش که در روستا پیچید. همه برای عرض تبریک به خانه او آمدند. اما در آن شلوغی سکوت بود که حاکم بر خانه بود.
تا صدای گریه کودکی، سکوت را شکست و پس از آن صدای خنده اهل خانه بود که بالا رفت و خدای را شکر کردند. آن روز هشتمین روز از فروردینماه سال 1347 بود.
حمیدرضا در دوران کودکیاش در دامان سبز پدر و مادری مهربان بود و از تجربیات و احکام الهی و شرعی میآموخت. تحصیلاتش را در روستا آغاز کرد و تا کلاس سوم راهنمایی به درسش ادامه داد؛ ولی چون پدرش نیاز به کمک داشت، درس را رها کرد و در کنار پدر مشغول به کار و تلاش شد. این حضور در کنار خانواده تا آنجا ادامه داشت که نوبت سریازیاش رسید، برای ادای دین به لشکر 42 قدر سپاه رفت و به عنوان پاسدار وظیفه مشغول به خدمت شد و حدود پنج ماه هم در جبهه حضوری فعال داشت.
روزهای آخر جنگ بود و دشمن بعثی که در عملیاتها شکست خورده بودند. منافقین کور دل را به سمت ایران روانه کردند تا از طریق آنها کاری از پیش ببرند؛ ولی مردانی مرد بودند که در برابر تجاوزگران چه بعثی و چه منافق ایستادگی کنند و از خود گذشتگی داشته باشند تا آنها را از میهن اسلامی بیرون کنند. سرانجام به عنوان نیروی واحد تبلیغات در لشکر مهندسی رزمی 42 قدر در دوم مرداد سال 1367 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید و پیکر مطهرش را در روستای باغ برآفتاب به خاک سپردند.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی